متوسط مقدار مصرف سالانه اقلام خوراکی و آشامیدنی خانوار طی 10سال گذشته 30درصد کم شد. این واقعیت جامعهای است که مسوولان در سالهای قبل بر بهتر شدن شرایط رفاه خانوار با توزیع یارانه نقدی تاکید داشتهاند.
متوسط مقدار مصرف سالانه اقلام خوراکی و آشامیدنی خانوار طی 10سال گذشته
30درصد کم شد. این واقعیت جامعهای است که مسوولان در سالهای قبل بر بهتر
شدن شرایط رفاه خانوار با توزیع یارانه نقدی تاکید داشتهاند.
با وجود آنکه
پس از اجرای قانون هدفمندی یارانهها و وخیمشدن شرایط اقتصادی در پی
افزایش تحریمها، کارشناسان بارها از فقیرترشدن مردم صحبت میکردند اما
مقامات دولتی معتقد بودند اجرای این قانون و حتی تحریمها نتوانسته صدمه
قابلتوجهی به رفاه خانوار زده و دولت با اعطای یارانه نقدی حتی توزیع ثروت
در جامعه را عادلانهتر کرده است. حال این ادعا را کنار واقعیتی که از
خلال آمارهای بانکمرکزی بیرون آمده است؛ گذاشتهایم. آنچه آمارها میگوید
در واقع همان کوچکترشدن سبد غذایی خانوار است.
میزان فشار اقتصادی واردشده
به آحاد مردم در طول سالهای گذشته را به راحتی در جدول درج شده در این
گزارش میتوان درک کرد. آمارها بیانگر آن است که میزان مصرف سالانه اقلام
خوراکی و آشامیدنی خانوارها از 1392کیلوگرم در سال 82 به 981کیلوگرم در
سال91 رسیده که نشان میدهد غذای مصرفی مردم 29/5درصد کمتر شده است. وقتی
خوراک خانوار کم میشود یعنی توان خرید آنها کاهش یافته و سبد غذای آنها
کوچکتر شده است.
قوت غالب مردم ایران، نان است. قوتی که نسبت به باقی اقلام غذایی
ارزانترین برآورد میشود. اما با این حال مصرف قوت غالب هم کاهش یافته و
مردم 37درصد کمتر نان میخورند. طی 10سال مورد بررسی، تمام اقلاماساسی
یعنی گوشت قرمز، نان، برنج، روغن و تخممرغ البته به جز گوشت پرندگان بین
27 تا 37درصد کاهش مصرف داشتهاند و تاسفآورتر آنکه مصرف شیر نیز که ماده
غذایی بدون جایگزین خوانده میشود؛ 31درصد کاهش یافته است.
365درصدی افزایش هزینهها وقتی ارقام هزینه و درآمد خانوار را مقایسه میکنیم به این نتیجه میرسیم
که هزینه تامین خوراک، پوشاک و مسکن به عنوان نیازهای اولیه خانوار در طول
10سال یعنی از سال 82 تا سال 91، بیش از 365درصد افزایش داشته و به عبارت
دیگر مخارج خانوار چهاربرابر شده است. در مقابل، بررسی درآمد خانوار نشان
میدهد در این مدت دستمزد تعیینشده 250درصد افزایش یافته که رقمی بسیار
پایینتر از تورم نیازهای اولیه خانوار است. بررسی قیمت اقلام خوراکی نیز
به بیان بانکمرکزی نشان میدهد؛ تهیه خوراک در شش سال گذشته 347درصد
هزینهبرتر شده است.
بررسی سبد کالای خانوار نشان میدهد درحالی که در سال 1382 هزینه متوسط
خانوادهها در سال معادل چهارمیلیونو504هزارتومان بوده است اما این رقم با
365درصد افزایش در سال 1391 به 20میلیونو971هزارتومان رسیده است. به
عبارت دیگر در سال 90، هر خانوار چهارنفره باید یکمیلیونو747هزارتومان در
ماه درآمد داشته تا بتواند از عهده مخارج خود برآید که این رقم با حداقل
دستمزد تعیینشده از سوی وزارت کار فاصله زیادی دارد.
اگر اختصاصا هزینه اقلام خوراکی و آشامیدنی را محاسبه کنیم باز هم با همین
معادله مواجه میشویم. هزینه خوراکی و آشامیدنی سالانه هر خانوار در سال
82 برابر با یکمیلیونو271هزارتومان بوده و این رقم در سال 91 به
پنجمیلیونو683هزارتومان افزایش یافته است که 347درصد رشد را گواهی میدهد
و به عبارت سادهتر هر خانوار فقط برای تامین غذای خود باید 473هزارتومان
در ماه هزینه کند که این رقم 77درصد از حداقل دستمزد خالص کارگران در سال
93 است.
بر اساس همین شاخصها تحلیلگران اقتصادی خط فقر در تهران را
دومیلیونو500هزارتومان عنوان میکنند. رقمی که با عدد اعلامشده از سوی
مرکز آمار یعنی یکمیلیونو700هزارتومان فاصله 800هزارتومانی دارد. اما حتی
در صورت مبنا قراردادن رقم اعلامی مرکز آمار نیز هر خانواری که کمتر از
یکمیلیونو700هزارتومان در ماه درآمد داشته باشد زیر خط فقر محسوب میشود.
البته مسوولان معتقدند ما در کشور خط فقر مطلق که براساس میزان کالری
مصرفی اشخاص محاسبه میشود، نداریم و فقط درصدی از جامعه زیر خط فقر هستند.