دکتر هوشنگ عطاپور- گریز و گزیری از یادآوری این نکته ی مهم نیست که "برخی مخالفین تند و تیز «دولت تدبیر و امید» آشنایی عمیق با مفاهیم «اقتصاد مقاومتی» و «توسعه» ندارند(شاید هم تجاهل العارف می کنند)" و هر جا کم می آورند و یا چشم دیدن موفقیتهای قریب الوقوع دولت را در عرصههای بین المللی و داخلی ندارند؛ به موضوع متعارض «مقاومت اقتصادی» متوسل میشوند و به دولت تذکر میدهند که، "به جای تلاش برای حل دیپلماتیک روابط خارجی و مشکلات اقتصادی و تحریمها، مقاومت اقتصادی پیشه بکند!"(اخیراً این صداها خیلی زیاد شده اند.)
بدون شک کلمات در ترکیب با هم و در تقدم و تأخرهر کلمه در یک ترکیب اضافی(مضاف و مضاف الیه)، مفاهیم و معانی متفاوتی را تداعی میکنند و لازم است که ترکیبها و عبارتها به درستی به کار روند تا ذهن مخاطبین و عموم مردم، مغشوش و مشوه نشود؛ از افرادی که به زبان و ادبیات عرب تسلط دارند؛ قطعاً انتظار بیشتری می رود!
اما در آغاز سخن، بهتر است کلمات کلیدی این مقاله را با هم مرور بکنیم: «توسعه»، «اقتصاد مقاومتی» و «مقاومت اقتصادی».
توسعه: مفهومی با سابقه و عامتر است که "هدفش بهبود و پیشرفت جوامع و ملتها با استفاده از تمام ظرفیتهای اجتماعی موجود و با حاکمیت اصل مهم «بهره وری، اثربخشی و کارآمدی»و حفظ منابع طبیعی و استفادهی حداقلی از منابع تجدید ناپذیر با هدف حفظ محیط زیست و ذخیرهی آن برای نسلهای آتی است".
توسعه(DEVELOPMENT) مفهومی کیفی(QUALITY) است و با مفهوم دیگررشد(GROWTH) که مفهومی کمی (QUANTITY) است؛ نباید خلط شود. «توسعه»، مفهومی نموّ گونه است. یعنی علاوه بر «رشد»، ما باید شاهد تحولات کیفی در حیات اجتماعی جوامع نیز باشیم. بنابرین در درون برنامههای توسعه، علاوه بر «تحول کیفی»، مفهوم مهم دیگری هم نهفته است و آن «پایداری» (sustainability) است. یعنی «پایداری محیط اجتماعی» برای نسلهای آتی.
بنابرین «توسعه» به معنای رشد ِصرف و تنها نیست. افرادی که «توسعه» را با «رشد» خلط میکنند، توسعه را «مصرفگرایی» و «ترویج فرهنگ مصرفی» و حتی غربزدگی تبلیغ میکنند و به مخالفت با آن میپردازند. به ویژه آن که اسراف و تبذیر، بار ارزشی و دینی دارد، مخالفت با توسعه را رنگ و لعاب دینی میدهند. در صورتی که «توسعه» مفهومی علمی و متعادل است و اولین قید محدود کنندهی خود را، «حفظ منابع زیست محیطی و تجدید ناپذیر»، تعیین و تعریف کرده است.
اقتصاد مقاومتی: یکی از دغدغههای مهم سیاستمداران و اقتصاددانان، «پایداری» و مقاومت (resiliency) جوامع آنها در برابر انواع تهدیدات و مخاطرات طبیعی(natural) و دست ساز بشر(man-made) است. اکنون مفهوم جامعه ی پایدار(resilient community)، مفهومی شناخته شده در بین اقتصاد دانان و محافل علمی است. زیرا هر نوع تهدید و ریسکی که تمامیت اجتماعی جوامع را هدف قرار می دهد؛ در نهایت موجب تحمیل هزینههای گزافی بر اقتصاد آن جوامعه می شود. بدون تردید «بازسازی و باز توانی» و حتی «پاسخگویی» به تهدیدات، خود هزینههای گزافی را بر اقتصاد ملی تحمیل کرده و نه تنها رشد و توسعهی اقتصادی را مختل می کند، بلکه آهنگ آنها را نیز کند و حتی منفی می سازد. بیشترین خسارتهای وارده نیز بر اقتصاد کشورهای در حال توسعه خواهد بود. چون زیر ساختهای درست و حسابی ندارند. در مقابل کشورهای توسعه یافته نیز هزینهی پولی بالایی را خواهند پرداخت.
در پاسخ به این قبیل چه باید کردهاست که دانشمندان مدل «جامعه ی پایدار» را مطرح کرده اند. «جامعه ی پایدار»، جامعه ای است که زیر ساختهای اقتصادی و توسعهای محکمی دارد (مدل اقتصاد مقاومتی را اجرا کرده اند). حوادث و سوانح و بحرانهای اقتصادی بر زیرساختهای آن تاثیر موثر و یا غیرقابل برگشتی ندارد (دارای سیستم پدافند غیر عامل یا دفاع مدنی هستند). کسب و کار اقتصادی این جوامع حتی در بدترین بحرانها نیز بلاانقطاع تداوم پیدا می کند. زیر آنها برنامههای پایداری کسب و کار(business continuity plans) برای شرایط بحرانی دارند (شرح و بسط این مقوله فرصت دیگری را طلب می کند).
مقاومت اقتصادی: این مفهوم تببین عام برای سیاستهای «ریاضت اقتصادی» است. یعنی به نوعی تولید، رشد و بهره وری حداقلی و اتکاء صرف به منابع خام داخلی برای مقابله با تهدیدات خارجی است. به عبارتی کاهش مصرف با هدف نیازمندی کمتر به منابع خارجی.یعنی برگشت به رشد اقتصادی منفی و رکود «مقاومت اقتصادی» مفهوم رایج دهههای اول قرن بیستم بود. یعنی زمانی که دنیا به دو قطب و بلوک سیاسی شرق و غرب تقسیم شده بود. به همین خاطر این نوع جهت گیری، چپ گرایی بسیار افراطی در عرصههای اقتصادی برای به شکست کشاندن سرمایهداری غرب بود.
یعنی تحدید و تهدید بازار کالاهای غربی با کاستن از تقاضا برای آن محصولات. اما اکنون، هم مفهوم تولید کالا و خدمات عوض شده و هم مفهوم بازار.زیرا جهان سرمایه داری برای کسب سود بیشتر و کاهش هزینههای تولید، هم ابزار تولید را از انحصار خارج ساخته و هم بازار را.از طرفی تشکیل بلوکهای اقتصادی مختلف، مفهوم تجارت را تغییر داده و به یک نوع همکاری مشترک چند ملیتی، در راستای خلق فرصتها و منافع مشترک رقابتی تبدیل نموده است.
چرا توسعه و چرا اقتصاد مقاومتی: در ابلاغ سیاستهای «اقتصاد مقاومتی» یک جملهی کلیدی تکلیف همه را روشن ساخته است: «اقتصاد درون زا و برونگرا». البته کسانی که «اقتصاد مقاومتی» را با «ریاضت اقتصادی» اشتباه گرفته بودند، چندین بار از سوی رهبر معظم انقلاب تذکر گرفتند؛ ولی تکرار این جملهی کلیدی و شرح و بسط آن همچنان لازم است. به خاطر آن که، هدف سیاستهای «اقتصاد مقاومتی» هم «رشد» است، هم «توسعه» است و هم حفظ آهنگ رشد اقتصادی کشور علیرغم تهدیدهای خارجی.
به همین دلیل، در این سیاستها، هم افزایش توان ملی و استفادهی حداکثری از ظرفیتهای انسانی(شایسته سالاری و دانش محوری) و مادی داخلی برای تسریع رشد اقتصادی کشور مورد توجه جدی است و هم حضور فعال و جدی در بازارهای جهانی.
به عنوان یکی از مصادیق این بحث، از راههای برطرف ساختن تهدیدات خارجی، همچون تحریمها، حضور جدی در بازارهای کشورهای توسعه یافته، حتی آمریکاست. حضور ما در بازارهای جهانی و آن هم از هر نوع تولید اقتصادی، هزینهی تحریمها را برای بسیاری از کشورهای سلطهجو، افزایش خواهد داد. فقط سهم ایران در بازار نفت کشورهای غربی، شروع زمان این تحریمها را از 6 ماه تا 2 سال به تعویق انداخت، تا این کشورها بتوانند منابع دیگری غیر از نفت ایران را برای تامین انرژی خود پیدا بکنند.
حال اگر اتکاء بازارهای کشورهای غربی، چین، هند و ترکیه به نفت خام و سایر فراوردههای نفتی تولید کشور ما بیش از این میزان بود؛ آیا تصمیمگیری دربارهی تشدید تحریمهای اقتصادی برای دولتهای غربی دشوارتر نمیشد و هزینههای اجرای آن برای تحریم کنندگان، به شدت و خارج از تحمل ظرفیتهای فعلی اقتصادی آنها، بالا نمی رفت؟
مفهوم «اقتصاد درون زا و برون گرا»، جهت گیری دقیق سیاستهای اقتصادی ما را به درستی نشان میدهد. زیرا تکیه اش بر تولید(کالا و خدمات)، ورود در عرصهی فن آوریهای نوین، دانشمحوری و حضور در اقتصاد جهانی و تخصیص بخش قابل توجهی از بازار جهانی به اقتصاد ملی ماست.
نسبت توسعه و اقتصاد مقاومتی: دقیقا نقطهی اشتراک «اقتصاد مقاومتی» و «توسعه» در تکیهی هر دو راهبرد بر «تولید داخلی البته با ارزش افزوده ی بالا»، «ورود در عرصههایی که توجیه اقتصاد جهانشمول دارد» ، «بهبود نرخ رشد اقتصادی» ، و «پایداری جامعه در برابر انواع تهدیدات داخلی و خارجی» است. به دیگر سخن، «برنامه های توسعه» میخواهد با استفادهی حداکثری از ظرفیتها و منابع تجدید شونده و با حفظ محیط زیست و منابع طبیعی، کشور را به نرخ رشد حداکثری برساند. « اقتصاد مقاومتی» نیز در راستای حفظ پایداری جامعه، محیط کسب و کار پایداری را برای تولید و اشتغال در کشور، آماده و فراهم می کند.
پس این دو راهبرد، از جنبههای مفهومی، کاربردی و اجتماعی نه تنها هیچ ضدیتی با هم ندارند؛ بلکه دو مفهوم کاملاً مکمل هم هستند و حتی لازم و ملزوم هم نیز می باشند. توسعه جسم است و اقتصاد مقاومتی سپر آن.سپر زمانی ارزشمند است که جسم ارزشمند باشد. جسمی که روح دارد نه جسم مرده و جسد.
مخالفین توسعه که اغلب از جنس و دسته ی پوپولیستها هستند؛ همیشه تلاش نمودهاند که نظریههای تایید شدهی اقتصادی را مسخ بکنند و از ماهیت واقعی خود خالی بکنند،آنگاه مفهوم دیگرگونهی از آن نظریهها، خودشان تعریف بکنند و سپس «مفهوم خودساخته» را مورد آماج حملات خود قرار بدهند.
باید با آگاهی از این تاکتیک رایج، روح این مفاهیم و نظریههای علمی را به درستی به افکار عمومی شناساند. زیرا آنها برنامهریزی کردهاند که با قلب مفهوم اقتصاد مقاومتی و ارائهی تعبیر ریاضتگونه از آن، طرفداران توسعه را از اقتصاد مقاومتی بترسانند و بالعکس با قلب ماهیت توسعه و ارائهی الگوی مصرفگرایانه و غربزده از توسعه طرفداران اقتصاد مقاومتی را از توسعه بترسانند تا درگیرودار این مخالفت ورزیها، «اسب پوپولیسم» خود را به منزل مراد برسانند و باز بین طبقات مختلف جامعه شکاف ایجاد بکنند. به یاد داشته باشیم که علف هرز پوپولیسم در شکاف طبقاتی رشد می کند!