فرارو- علی خرم*؛ پس از پایان دور دوم مذاکرات هستهای ایران و گروه ۱+۵ در ژنو که به دلیل اهمیت و حساسیت از دو روز به سه روز هم افزایش یافت و سطح آن در روز سوم هم عملا به وزرای خارجه ارتقا پیدا کرد، با این حال طرفین بدون هیچ توافقی و عملا دست خالی این شهر را ترک کردند؛ این سوال نزد افکار عمومی در ایران مطرح شده است که آیا این دور از مذاکرات موفقیت آمیز بوده است یا خیر؟
پیش از آنکه به این سوال پاسخ داده شود باید گفت که اساسا طرح چنین سوالی ناشی از برداشت غیر حرفهای از مذاکرات هستهای است. در برداشت حرفهای از مذاکرت طرفین انتظارات خودشان را از به نتیجه رسیدن، در چند ماه تا چند سال تعریف میکنند. یعنی در موضوعی که مهم باشد و به عبارتی تبدیل به اختلاف بین کشورهای بزرگ و با یک کشور شده و یا تبدیل به یک بحران منطقهای و بین المللی میشود، دل بستن به اینکه مذاکرات در یک یا دو جلسه و با یک نشست و برخواست حل و فصل شود و توافقی میان طرفین حاصل شود ساده انگاری است.
بنابراین اگر کسانی در ایران این گمان را داشتهاند که تیم مذاکره کننده اگر به ژنو برود و با یک موافقتنامه به تهران بازگردد یعنی موفقیت و اگر بدون موافقتنامه برگردد یعنی شکست؛ این گمان و نظر اشتباه است. مذاکره کردن همچون آجر روی آجر گذاشتن است. مدتها طول میکشد که آجرها به ترتیب روی هم قرار گیرند تا ساختمانی بالا بیاید و تبدیل به ساختمان توافق شود.
بر این اساس نفس مذاکرات طولانی است و بر طولانی بودن استوار است. چون ایران میخواهد حقوق خود، منافع و مصالح ملی خود و از آن بالاتر امنیت ملی خود را رقم بزند ضروری است به بسیاری از ریزه کاریهای مذاکره توجه کنند. اگر مذاکره کنندههای ایران بخواهند با سرعت به دنبال کسب نتیجه باشند احتمالا دچار اشتباهاتی میشوند. پس باید سیر تدریجی مذاکرات رعایت شود و آنچه که طرف مقابل به ایران پیشنهاد میدهد به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و با منافع و مصالح ملی و همچنین امنیت ملی کشور چک شود. بنابراین حصول توافق بدون در نظر گرفتن تمام ریزه کاریهای مذاکره چندان دور از دسترس نبود اما تیم مذاکره کننده هستهای ایران به ژنو نرفته بود تا به هر قیمتی توافقنامهای را با خود به تهران بیاورد.
مذاکره استثناییبا این حال این دور از مذاکرات با وجود عدم توافق هم مذاکراتی استثنایی بود. اینکه این دور از مذاکرات تا این حد از سرعت و شتاب برخوردار شده بود که خانم اشتون، مذاکره کننده ارشد هستهای گروه ۱+۵ نیاز پیدا کرد که وزرای خارجه کشورهای عضو را به ژنو دعوت کند نشان دهنده منحصر به فرد بودن این مذاکرات بود. دعوت دقیقه ۹۰ از وزاری خارجه به ژنو حکایت از آن داست که توافقاتی روی اصول انجام شده که نیازمند تبادل نظر با رده های بالاتر بود. بر همین اساس، همان طور هم که دیدیم آقای جان کری وزیر خارجه آمریکا، سفر خاورمیانهای خود را ناتمام گذاشت و برای شنیدن آخرین مباحث مذاکرات هستهای ایران و گروه ۱+۵ خود را به ژنو رساند که مجموع این اتفاقات را باید ناشی از موفقیت در مذاکرات دانست.
شاید اگر قرار بود مذاکرات روال طبیعی خود را طی کند ظرف شش تا یک سال دیگر میشد انتظار داشت که وزرای خارجه خود را به ژنو برسانند. با این حال اینکه در فاصله کوتاهی از آغاز مذاکرات نیاز به حضور وزاری خارجه در مذاکرات احساس میشود نشان از موفقیت در این دور از مذاکرات داشت که بر اراده و جدیت طرفین استوار شده بود.
اما باید در نظر داشت که در دور تازه مذاکرات هستهای ایران و گروه ۱+۵، سهم طرف ایرانی در کسب موفقیت در مذاکرات بیشتر بود. هیات مذاکره کننده هستهای ایران در این دور از مذاکرات با یک ابتکار ویژه رو در روی طرف مقابل قرار گرفت و طرحی را ارایه کرد که در آن هم نگرانیهای ایران ملحوظ شده بود و هم نگرانیها گروه ۱+۵.
یعنی هیات مذاکره کننده هستهای ایران طرحی را ارایه نکرده بود که تنها نظر خودش را در آن بگنجاند و آن طرح بشود مبنای چالش و طولانی شدن مذاکرات. همانند آنچه که پیش از این شاهد بودیم. ایران برای اولین بار در طرح پیشنهادی خود نگرانیهای طرف مقابل را هم مورد توجه قرار داد که این خود به مایه موفقیت و سرعت بخشیدن به سیر مذاکرات تبدیل شد.
اسرائیل دست به دامن فرانسهبا این وجود شاهد بودیم که به منظور تلاش برای تامین منافع اسرائیل این طرح جامع و کامل نتواست حداقل در دور دوم مذاکرات مورد توافق همه حاضران قرار گیرد. در این دور از مذاکرات شاهد بودیم که طرف غربی و به خصوص فرانسویها هیچ ابای نداشتند از اینکه اعتراف کنند علاوه بر منافع ملی خودشان، منافع ملی اسرائیل را هم مد نظر دارند. خوب منافع کلی اسرائیل چیست؟
در بهترین حالت منافع اسرائیل این است که مذاکرات هستهای موفق نشود، ایران با ۱+۵ به توافق نرسد، ایران تمام فعالیتهای هستهای خود را متوقف کند، تحریمهای اعمال شده علیه ایران متوقف نشود و روابط ایران با غرب به طور کلی و با آمریکا به طور ویژه بهبود پیدا نکند.
همهی اهمیت جایگاه اسرائیل در خاورمیانه به این است که آمریکا و غرب برای پیشبرد منافع خود روی اسرائیل تکیه کنند و اسرائیل هم از این نیاز غرب، کمال بهره برداری را میبرد. بنابراین ورود بازیگران جدی و قدرتمند در عرصه رقابت خاورمیانهای میتواند جایگاه اسرائیل را بیش از پیش دچار تزلزل کند.
غرب اگر به دنبال صلح و ثبات در خاورمیانه است باید امکان ایفای نقش برابر به بازیگران منطقهای را فراهم کند. بازیگران منطقهای اگر مطابق با توان خودشان در خاورمیانه امکان بازیگری پیدا کنند، از یک سو اسرائیل مجبور میشود تن به شرایط طبیعی برای یک زندگی مسالمت آمیز در خاورمیانه دهد که سمبلش میتواند پذیرش موجودیت فلسطین و عضویت در پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای (ان پی تی) و قبول بازرسیهای آژانس از تاسیسات هستهای آن باشد. از سوی دیگر اگر در خاورمیانه صلح و ثبات برقرار شود و اگر بازیگران منطقهای چون ایران و ترکیه بتوانند با تمام نیرو در جهت رشد اقتصادی و صنعتی خودشان گام بردارند، اسرائیل به مقدار زیادی در خاورمیانه عقب میماند زیرا اسرائیل انباشته از تناقضات درونی است. به محض آنکه صلح و ثبات برقرار شود این تناقضات بروز پیدا میکند و اسرائیل درگیر چالشهای داخلی خواهد شد. بر همین اساس هم اسرائیل در راستای پنهان کردن بحرانها داخلی همواره در فکر ایجاد بحرانهای منطقهای در خارمیانه بوده است. بنابراین از همین منظر اسرائیل هیچ علاقهای برای بازگشت ایران به همکاری بین المللی و تبدیل شدن به یک بازیگر قابل اعتماد در عرصه جهانی ندارد.
لذا در این دور از مذاکرات اسرائیل وقتی نتوانست منافع و خواستههای خودش را از زبان وزیر خارجه آمریکا بیان کند دست به دامن فرانسه - اولین کشوری که ساخت تسلیحات هستهای در دهه ۱۹۶۰ به اسرائیل هدیه داد- شد تا منافع خود را به واسطه این کشور در صحنه مذاکرات ژنو رقم زند؛ آن هم با پررنگ کردن خواستههای حداکثری و پیشنهادهای حداقلی.
زرنگ بازی غربدر این دور از مذاکرات خواستههای غرب از ایران، خواستههای حداکثری و در مقابل پیشنهاداتی که به ایران ارایه کرد، پیشنهادات حداقلی بود. هیچ دولتی و هیچ مذاکره کننده متبحر و حرفهای در ایران قادر نخواهد بود بین خواستهای حداکثری و پیشنهادهای حداقلی گروه ۱+۵ یک تناسب ایجاد کند.
اگر غرب بخواهد مذاکرات ژنو قرین موفقیت شود بایستی بین خواستههای حداکثری و پیشنهادهای حداقلی تغییراتی به وجود بیاوررد که تناسبی بین آن دو به وجود آید.
توقف غنی سازی ۲۰ درصد یا توقف پروژه آب سنگین اراک یا توقف نصب سانتریفیوژهای جدید و یا تغییر حالت دادن ذخیره اورانیوم ۲۰ درصدی ایران هر کدام به تنهایی برای یک توافق بزرگ کافی است.
با این حال غرب با نوعی زرنگی میخواهد هر چهار خواستهها را در کنار هم به یک خواسته تبدیل کند و مابه ازای آن برخی پیشنهادات پیش و پا افتاده به ایران ارائه دهد و آنچه را که حق ایران است را به عنوان امتیاز به ایران بفروشد. مثلا برداشتن اهرم استفاده ایران از منابع مالی خودش در آسیا. این حق ایران است نه امتیازی برای ایران. برداشتن منابع برای صدور پتروشیمی ایران هم حقی است که کشورها در چارچوب صادرات از آن برخوردار هستند، طبق قوانین تجارت آزاد و سازمان تجارت جهانی WTO. برداشتن موانع برای خرید طلا توسط ایران جز حقوق اولیه کشورها است که ۲۱۰ کشور جهان در حال حاضر از آن بهره میگیرند.
بنابراین مطرح کردن این پیشنهادات که حق ایران محسوب میشود، به عنوان امتیاز در قبال مابه ازای تحقق ۴ خواسته مورد اشاره نه تنها برای ایران قابل قبول نیست بلکه نوعی ساده انگاشتن ایران محسوب میشود.
آقای دکتر ظریف به عنوان دیپلماتی حرفهای، تیز بیین و کارآزموده این نکات را به خوبی درک میکند. با اینکه راهبرد جدید سیاست خارجی دولت آقای روحانی بر اساس آنچه که آقای دکتر ظریف تعریف کردهاند، بر همکاری با جامعه بین المللی و دوری از تنش بنا گذاشته شده است، اما قرار نیست در چارچوب این راهبرد ایشان بتواند با هر طرح غیر متناسب که حاوی امتیاز متناسبی نباشد و صرفا در برگیرنده حقوق ایران به عنوان امتیاز به ایران باشد را بپذیرد.
پس محدودیتهای وزیر خارجه کشورمان را باید درک کنیم و انتظار نداشته باشیم ایشان تحت این شرایط با یک موافقت نامه به ایران بازگردد. اما همانطور که ابتدا عرض کردم این تصور هم اشتباه است که فکر کنیم این مذاکرات میباستی همان بار اول به نتیجه برسد. قطعا غرب بسیار مشتاق است از این فرصت به دست آمده به نوعی با ایران به توافق دست پیدا کند. غرب هم میداند خواستههای نابجای اسرائیل نه تنها برای ایران قابل قبول نیست بلکه در جامعه جهانی هم خارج از عرف تلقی میشود. لذا غربیها نیاز به فرصت دارند تا یکبار دیگر بین خودشان به هماهنگی برسند و پس از آن ۱۰ روز دیگر در ژنو با هیات مذاکره کننده هستهای ایران پای میز مذاکره بنشینند.
در این شرایط ایران چیزی را از دست نخواهد داد و فعالیتهای هستهای خود را ادامه میدهد. اکنون توپ در زمین غرب است. هرچه که آنها اتلاف وقت کنند پیشرفتهای هستهای ایران باز هم بیشتر خواهد شد. درست است که تحریمها برای مردم ایران و برای اقتصاد ایران تنگناهایی به وجود آورده است، اما دولتمردان ایران هم باید یاد بگیرند که در صورت نیاز به جای اینکه با دو میلیون بشکه صادرات نفت، ایران را اداره کنند با یک میلیون و یا حتی بدون صادرات نفت کشور را اداره کنند.
مگر کشورهایی که نفت ندارند از گرسنگی مردهاند. ما همه تولیدات داخلی خودمان را متوقف کردیم لنگ قراردادهای نفتی هستیم. راه برای ایران بسته نیست. دولت جدید هم از افراد کارآزمودهای تشکیل شده است که همچون ۸ سال گذشته به طرحهای غیر کارشناسی تن نمیدهد. لذا وزرای اقتصادی، صنعتی و کشاورزی میتوانند راه خروج از بحران ناتوانی در فروش نفت را پیدا کنند. شرایط که بدتر از ۸ سال جنگ نیست.
بنابراین ضروری است که با قدرت تمام و بدون ذرهای پا پس گذاشتن مذاکرات را ادامه داد. در این شرایط ایران یکبار دیگر با این مذاکرات غرب را امتحان میکند و تصمیم خود را میگیرد. غرب هم اگر از این فرصت استفاده کند میتواند زمینه صلح و ثبات در منطقه و جهان را فراهم کند، اگر استفاده نکند حداقل مشکلات خاورمیانه کماکان باقی خواهد ماند. پس ضروری است دو طرف یکبار دیگر جمع بندی دو دور مذاکره خود را برای مذاکرات ۱۰ روز آینده آماده کنند تا این بار زمینه توافق اولیه فراهم شود.
*نماینده پیشین ایران در سازمانهای بین المللی