پیرمرد گویا میدانست ماههای آخر
است که حرف دلش را زد. درست هشتماه قبل، دی 91 دبیرکل جبهه پیروان خط امام
و رهبری درباره «موسوی» و «کروبی» گفت: «چون با هردویشان کار کردهام
5/1سال وزیر موسوی بودم و باکروبی در کمیته امداد و زندان بودم آنها را
بهعنوان فتنه نمیشناسم.» وقتی این سخنان را میگفت قطعا میدانست موجی از
انتقادات را علیه خود بلند خواهد کرد تا جایی که برخی حتی خواهان خروج او
از حزب موتلفه و تبریجستن دیگر یاران شدند. عسگراولادی اما در برابر
انتقادها ایستاد؛ «بر این باورم که بهعنوان یک شهروند حق دارم درباره
مسایل مختلف اظهارنظر کنم بنابراین نسبت به انتقادات نیز پاسخگو هستم.
بهعنوان یک عضو هیاتمنصفه میگویم که من موسوی و کروبی را در «فتنه ۸۸»
مجرم نمیشناسم. آیا نباید این را بگویم، چون به من انتقاد میکنند؟
آقایانی که بر مرکب احساسات سوارند در آن دنیا نمیتوانند جواب مرا بدهند.»
سالهای اول انقلاب
آنها سهبرادر فعال در عرصه اقتصاد و سیاست بودند. از میان این سه نفر
«اسدالله» همان سال 60 به اتاق بازرگانی رفت و بعدها هم بیشتر اقتصادپیشه
ماند تا سیاستپیشه، صادق هم اگرچه ابتدا عضو «کمیته منتخب صنفی» امام(ره)
شد اما بعد بهکل از سیاست کناره گرفت و به تجارت چسبید. حبیب تنها برادری
بود که تا روزهای آخر بر سکان ریاست راند. عسگراولادی عضو حزب
جمهوریاسلامی میشود. بعد از رکود فعالیتهای حزب درصدد برمیآید که
موتلفه را دوباره احیا کند. تیرماه 60 ترور میشود. یکی از ضاربان همان
ابتدا در درگیری با پاسداران کشته و دومی هنگام انتقال به زندان با سیانور
خودکشی میکند.
سال60 در حالی که نماینده تهران در مجلس و نزدیک است که نایبرییس هم بشود
اما محمدعلی رجایی پیشنهاد وزارت بازرگانی را به مرد سیاست و بازار
میدهد. میگویند رجایی برای وزارت بازرگانی به خیلیها رو انداخت اما کسی
قبول نکرد. به «حبیبالله» که رسید گفت: «باید از امام سوال کنم اگر ایشان
اجازه داد قبول میکنم»
با امام هم شرط میکند در صورتی که بر عملکردش
نظارت کند و هرماه نظر خود را ارایه کند وزارت را قبول میکند. در گفتوگو
با ویژهنامه روزنامه «ایران» گفته است: «رجایی گفت میخواهیم خرمشهر را پس
بگیریم نه ارز داریم و نه ریال، شاید با قحطی روبهرو شویم تو باید
انبارها را پر کنی. با این شرط رفتیم که انبارها را پر کنیم.» یکی، دوسال
نخست دولت موسوی هم سکاندار همین وزارتخانه ماند. اما نگاه سیاستمدار
بازاری، با اقتصاد دولتی نمیخواند و از برخی حرفهای نخستوزیر درباره
نحوه اداره وزارت بازرگانی هم گلایه داشت. خواست استعفا دهد. دفعه نخست
امام قبول نکرد تا بار دوم که امام گفت آنها که استعفایشان ضرری ندارد
استعفا کنند، کناره گرفت.
بعد از وزارت بازرگانی او به کمیته امداد رفت و
سالها بر این مسند ماند. سال64 که روزنامه «رسالت» راهاندازی شد،
حبیبالله عسگراولادی، یکی از اعضای هیاتامنای روزنامه بود. از آن زمان
است که راست سنتی هم برای خود صاحب رسانه و از آن زمان تاکنون بهنوعی
منعکسکننده مواضع این جناح شناخته میشود.
عسگراولادی و هاشمی
اگرچه سمتی در دولت هاشمی نداشت و در تمام آن دوران رییس کمیتهامداد بود
اما همواره حامی هاشمی بود. نزدیکی نگاه اقتصادی، شاید یکی از این دلایل
بود. او در این سالها همواره در برابر منتقدان و مخالفان هاشمی ایستاده
بود. چه وقتی منتقدان از جرگه اصلاحطلبان بودند یا وقتی اصولگرایان تندرو،
بیمحابا به هاشمی تاختند. انصراف هاشمی از شرکت در انتخابات مجلس ششم را
ناشی از «حجم فشارها و هتاکیهای سیاسی» دانست و گفت منزلت هاشمی با دروغ و
فحاشی از بین نمیرود.
در برابر نقدهای بیمهابای اصولگرایان به هاشمی حتی
به حسین شریعتمداری نامه نوشت و به حمید رسایی، تندترین منتقد اصولگرای
هاشمی هم تذکر داد که در پازل دشمن حرکت نکند.
منتقد منصف
عسگراولادی قطعا از منتقدان همیشگی اصلاحات در دایره اصولگرایی قرار
میگیرد. نقد او که گاه بسیار هم تندوتیز بود اما یک تفاوت با دیگران داشت.
او از معدود محافظهکارانی بود که با اصلاحطلبان وارد گفتوگو شد.
نامهنگاریهای او و محمدرضا خاتمی که از عدد پنج فراتر رفت، بسیار معروف
شد.
حتی گفته شد که او سال 78 با موسویخویینیها دیدار کرد و از او خواست
که برای مجلس ششم نامزد شود. اگرچه او بعدا دیدار را تایید اما درخواست را
تکذیب کرد. عسگراولادی چندان قایل به نگاه حذفی نبود. این منش را او یکبار
همان اوایل دهه 60 از خود نشان داده بود. در مقالهای در روزنامه
جمهوریاسلامی با عنوان «مجاهدینخلق از بهترین فرصت استفاده کنند» با
اشاره به اینکه در دوران مبارزه با شاه همواره مورد تهمت و افترا این گروه
بوده اما هیچوقت درصدد پاسخگویی بر نیامد و از گشودن راه برگشت برای آنان
با شرایط ساده و قابلقبول نوشت.
در همان سالها هم که شریعتی چهره مقبول
اسلامگرایان سنتی نبود، عسگراولادی شریعتی را جامعهشناس روشنفکر مسلمانی
خواند و دربارهاش گفت: «پیوسته خود را درحال شدن تازهای میدانست» در
دوران اصلاحات اما او که خود عضو هیاتمنصفه مطبوعات بود، بارها به
روزنامههای اصلاحطلب انتقاد کرد و گفت قانونشکنانهترین رفتارها در برخی
مطبوعات رخ میدهد. اوج نقد او با اصلاحطلبان به هنگام بازداشت و محاکمه
عبدالله نوری و بعد هم انتخابات مجلس خبرگان و انتقاد کروبی، رییس وقت مجلس
از شورای نگهبان بود.
این سیاستمدار سنتی بهشدت در مقام دفاع از این نهاد
برآمد. در حالی که رییس مجلس وقت، آیتالله جنتی را به مناظره فراخوانده
بود. اما عسگراولادی گفت: «ما حق داریم از نهادهای قانونی نظام با افتخار،
دفاع کنیم یکی از این نهادها شورای نگهبان است، پیشنهاد کروبی برای مناظره
با جنتی مبنای قانونی ندارد اما مناظره بین مسوولان دو حزب سیاسی میتواند
مطلوب باشد.» در جریان محاکمه عبدالله نوری اگرچه به اطرافیان خود که بخشی
از شاکیان «عبدالله نوری» بودند توصیه کرد شکایتشان را پس بگیرند. اما همان
زمان از روزنامههای اصلاحطلب به خاطر حمایت از عبدالله نوری انتقاد کرد و
گفت: «علیه دادگاه روحانیت غوغاسالاری میکنند» بعد هم گفت که دفاعیات
نوری چیزی را عوض نکرد
. وقتی هم مجلس ششم بودجه شورای نگهبان و صداوسیما را
کاهش داد بهشدت از آن انتقاد کرد. همان زمان بحث داغی در محافل پیچید که
جمعیت موتلفه طرح عدم کفایت سیاسی رییسجمهوری را به دیوانعالی کشور داده
است. دبیرکل حزب اما خبر را تکذیب کرد و گفت حتی در حد شوخی هم عنوان نشده
است. وقتی هم سال 80 خاتمی دوباره انتخاب شد عسگراولادی اینچنین واکنش
نشان داد: «چون تبریکگفتن عرف است ما هم به آقای خاتمی تبریک میگوییم.»
این در حالی بود که او یکسال پیشتر سفر خاتمی به آلمان را مثبت ارزیابی
کرده و آن را از سفرهای کمنظیر بعد از انقلاب توصیف کرده بود. یکبار هم
گفت: «دولت خاتمی خدمات زیادی انجام داده است.»
حمایتی که پس گرفته شد
منتقد سیاستهای دولت اصلاحات، سال 84 حامی لاریجانی بود و به او رای داد
اما در دور دوم، همانند دیگر اصولگرایان از احمدینژاد حمایت کرد. البته او
پیشتر هم پشت احمدینژاد درآمده بود؛ سال 83، در جریان اختلاف دولت و
شهرداری بر سر نمایشگاه بینالمللی، آن را سنگاندازی دولت در عمل به وظایف
شهرداری دانسته و گفته بود آنها که با اقدامات مثبت شهرداری مخالفند آن را
سم مهلک برای جناح سیاسی خود میدانند. دبیرکل وقت موتلفه گفته بود: «آنها
نگذاشتند شهردار در جلسات دولت شرکت کند، مخالف دادن وام ازدواج به
زوجهای جوان هستند آنها کسانیاند که با اقدامات مثبت شهرداری مخالفند.»
عسگراولادی البته بعدا شبیه این اعتراض را هیچوقت درباره راهندادن
قالیباف به جلسات دولت احمدینژاد نکرد. در دوران احمدینژاد و هنگامی که
بحث مالیات بر ارزش افزوده مطرح شد، بازاریان واکنش نشان دادند و حتی
چندروزی اعتصاب کردند. عسگراولادی که در این سالها همواره بهعنوان
نماینده معتمدان بازار هم شناخته میشد اینجا هم نقش خود را بهخوبی ایفا
کرد و با پادرمیانی غایله را بهنفع دولت خواباند. اطلاعیهای که بازاریها
سال 89 منتشر کردند با تایید معتمدشان بود. با این حال رابطه او و دولت
دهم هم مانند سایر اصولگرایان دوامی نداشت. برسر مساله «مشایی» او هم خود
را مکلف دید نزد «احمدینژاد» برود و خواستار برکناری مشایی شود.
احمدینژاد اما نهتنها به خواسته او وقعی ننهاد بلکه او را دعوت به نشستی
با مشایی کرد. معتمد بازار البته هیچگاه به دیدار مشایی نرفت.
عسگراولادی
در حالی در سن 81سالگی به رحمت ایزدی پیوست که در آخرین اظهارنظرهایش
بهنوعی سعی کرد دلیل تغییر نگاهش نسبت به رخدادهای سالهای اخیر را برای
یاران اصولگرایش توضیح دهد تا پس از خود ابهامی بهجا نگذاشته باشد. او در
پاسخ به این سوال که چه اتفاقی برای پیرمرد 80ساله افتاده که اینچنین بر سر
حرفی که آن را حق میداند پافشاری میکند به آخرین توصیهای که
امامخمینی(ره) سال 68 قبل از انتقال به بیمارستان به او یادآور شده، اشاره
کرد: «اگر شما با هم وحدت نداشته باشید و متفرق شوید، شکست میخورید؛ تا
میتوانید وحدت داشته باشید و متفرق نشوید!» امام این جمله را دوبار تکرار
کرد و عسگراولادی هم دوبار «چشم» گفت.