«فقط صداي گريه دوستهايم را ميشنيدم و هيچ چيزي را نميديدم. فكر ميكردم
دو چشمم نابينا شده است.» اين بخشي از صحنههايي از حادثه انفجار مين است
كه در ذهن كودكانه «خبات» 10 ساله باقي مانده است و او با صدايي كودكانه
براي خبرنگار «اعتماد» بازگو كرده است.
دو روز از حادثه انفجار مين در روستاي« نشكاش» مريوان در حالي ميگذرد كه
چشم آلا و خبات دو نفر از كودكان اين حادثه دچار مشكل جدي شده است. «گشين»
هم كه پاي چپش را از مچ قطع كردهاند حال و روز خوبي ندارد و درد زياد باعث
از ياد رفتن شيطنتهاي كودكانه او شده است.
آلا براي درمان چشمش به تهران منتقل شد
به گزارش «اعتماد»، «آلا رويينا» دختر شش سالهيي كه تركشها به
چشم چپ او آسيب رسانده است پس از يك عمل جراحي هنوز حال مساعدي نداشته و
بينايياش برنگشته است. آلا ظهر ديروز از بيمارستان بوعلي مرخص شده و به
يكي از بيمارستانهاي تهران انتقال پيدا كرده است. گشين اما هنوز در بخش
كودكان بيمارستان فجر مريوان بستري است و مدام بهانه راه رفتن ميگيرد.
ديگران دلدارياش ميدهند كه به زودي از بيمارستان مرخص ميشود و« گشين» ،
نيز به اميد آن روز باز هم صبر ميكند اما خبر ندارد او ديگر هرگز توان راه
رفتن ندارد. پايش از مچ در باندها و دستگاههاي پيچيده مخفي شده و او
نميداند يك مين مخفي مانده در زمين پس از 25 سال آينده او را به بدترين
شكل ممكن تغيير داده است.
داشتيم قايمباشك بازي ميكرديم
بر اساس اين گزارش «خبات» نيز يكي از كودكاني است كه آن روز همراه با دختر
خالهها و پسرخالههايش بدون اينكه به جنگ تحميلي 25 سال پيش و اثراتش فكر
كند بازي ميكرد كه به گفته خودش ناگهان اين اتفاق افتاد. «خبات» كه اين
روزها به دليل اصابت تركش به گونه اش بسيار سخت صحبت ميكند به خبرنگار
«اعتماد» درباره آن لحظات گفت: ما داشتيم قايم باشك بازي ميكرديم و منتظر
بوديم گشين دنبال ما بگردد و پيدايمان كند. همين طور كه دنبال ما ميگشت و
همه ما از مخفيگاه مان او را نگاه ميكرديم ناگهان روي قسمتي از زمين رفت و
صداي بسيار بلندي آمد. «خبات» كه 10 ساله است، ادامه داد: همه ما پس از
اين صدا بر زمين افتاديم. همه جا خاكي و خون روي زمين ريخته بود. من بعد از
صحنه خونها روي زمين ديگر هيچ جا را نديدم و فقط صداي گريه ميشنيدم. فكر
ميكردم هر دو چشمم نابينا شده است تا اينكه به بيمارستان رسيديم و چشمم
را عمل كردند.
كاش به جاي پسرم اين اتفاق براي من ميافتاد
پدر «خبات» درباره اين موضوع گفت: جايي كه بچهها بازي ميكردند با خانه ما
10 متر بيشتر فاصله نداشت و هميشه براي بازي به آنجا ميرفتند زيرا نه
خودرويي از آنجا رد ميشد نه خطر ديگري تهديدشان ميكرد. پدر «خبات» همان
طور كه گهگاهي ميان صحبتهايش پاسخ پزشك معالج خبات را هم ميداد، ادامه
داد: فكر نميكرديم آن منطقه هنوز بتواند خطرساز باشد و اين بلا را سر
كودكانمان بياورد. وي در رابطه با وضعيت اكنون «خبات» ادامه داد: از گونه
تا لب پسرم نيز تركش خورده و دچار سوراخهاي فراوان در اين ناحيه شده است
كه خوردن و آشاميدن را برايش بسيار سخت كرده است.
پدر خبات ادامه داد: اي كاش براي خودم اين وضعيت پيش ميآمد اما
اين وضع پسرم را نميديدم، كه نه ميتواند ببيند و نه ميتواند چيزي
بخورد، حتي بدون كمك ما نميتواند راه برود. پدر خبات با اشاره به اينكه
چشم پسرش پس از انجام جراحي نيز هنوز بينايياش را به دست نياورده، گفت:
اميدوارم همان طور كه پزشكان گفتهاند با مرور زمان و انجام درمان صحيح
بتواند بينايي چشم چپش را به دست بياورد چرا كه مهمترين عضو بدن چشم است و
بدون آن واقعا نميدانم چطور ميتواند زندگي را ادامه بدهد. به گزارش
«اعتماد» بعدازظهر جمعه 26 مهرماه امسال هفت نفر از كودكان مريواني كه
مشغول بازي در روستاي «نشكاش» بودند در حالي با انفجار مين مواجه شدند كه
براي هر كدام از آنها مشكلات جسمي فراواني به وجود آمد.