bato-adv
کد خبر: ۱۳۲۴۸۶

عبدی: یکدستی قدرت جامعه را به سراشیبی می‌برد

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۶ - ۲۷ آبان ۱۳۹۱

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:
مي‌گويند «مومن از يك سوراخ دو بار گزيده نمي‌شود.» واقعيت اين است كه وضعيت جهان دارد به گونه‌يي مي‌شود كه اگر ‏يك بار هم گزيده شويم، به احتمال فراوان آن بار آخرمان خواهد بود، زيرا كشندگي زهر چنين گزشي و ضعف بدن ما، مجال ‏ادامه زندگي عادي را نمي‌دهد. ولي معناي روشن گزاره فوق اين است كه شرط لازم مومن بودن، عقل داشتن و درس‌گيري از ‏گذشته است.

كسي كه از گذشته و تاريخ درس نگيرد، نه‌تنها خود را هلاك مي‌كند، ديگران را نيز به نابودي سوق مي‌دهد. ‏يكدست شدن دولت‌ها و حكومت‌ها نمونه روشني از اين گزيدگي‌هاي چندباره است. عده‌يي تمام توان خود را صرف مي‌كنند تا ‏مديريت و قدرت يكپارچه و يكدستي در جامعه شكل بگيرد. چه بسا اين كوشش از منظر خيرخواهي هم باشد.

آنان گمان ‏مي‌كنند با حذف ديگران، موانع انجام كارهاي مفيد به حال مردم و جامعه از سر راه برداشته مي‌شود و جامعه در مسير رشد و ‏ترقي قرار مي‌گيرد. در حالي كه هم به لحاظ نظري و هم از زاويه عملي و تجربي، ثابت شده كه اين اتفاق، جامعه را به سراشيبي ‏فساد و تباهي پيش مي‌برد. ضمن آنكه چنين هدفي (يكدستي مديريت) هيچگاه محقق نخواهد شد، زيرا گروه‌هاي سياسي مثل ‏سلول هستند كه در نخستين فرصت تكثير شده و به دو نيم تقسيم مي‌شوند. ولي اين سلول‌هاي تكثير شده و حتي متفاوت، در دل ‏يك موجود آلي به وحدت مي‌رسند و موجودي پيشرفته و تكامل‌يافته را تشكيل مي‌دهند. از آن طرف برخي از اين تكثيرها به ‏صورت سلول‌هاي سرطاني درآمده و كليت موجود آلي را با خطر مواجه مي‌كنند. ‏

تجربه چند سال گذشته نشان داده است كه يكدست شدن قدرت، نه مفيد است و نه ممكن و هرگونه كوششي براي رفتن ‏به سوي يكدست كردن قدرت براي قوام و كارآيي بيشتر آن، كوششي بيهوده و بي‌ثمر است. چرا يكدستي قدرت مفيد نيست؟ ‏علت اين است كه قدرت و حكومت بايد تصويري پذيرفتني از جامعه و نزديك به آن باشد و اگر نتواند اين تصوير را نمايندگي ‏كند، حمايت و مشاركت و اعتماد مردم را به خود از دست خواهد داد.

همين قطع اعتماد، بزرگ‌ترين خسارت را به كارآيي و ‏كارآمدي حكومت‌هاي يكدست خواهد زد. چنين قدرتي، به لحاظ نظارت‌پذيري، ضعيف مي‌شود و براي پنهان كردن ضعف خود، ‏مي‌كوشد تا از تيررس نظارت ديگران خارج شود و همين مساله موجب رشد قارچ‌گونه فساد در آن مي‌شود. از آنجا كه گروه‌هاي ‏حذف يا به حاشيه رانده‌شده، به‌طور معمول نخبگان بيشتري دارند، ساختار يكدست‌شده از لحاظ نيروي كارآمد بسيار فقيرتر ‏مي‌شود.

در نتيجه فقر نيروي انساني با نظارت‌ناپذيري و شيوع فساد كه همراه شود، به شكل‌گيري مديريتي ناكارآمد منجر خواهد ‏شد و همين ناكارآمدي هم به پاشنه آشيل آن تبديل مي‌شود. بنابراين يكدستي هيچ فايده‌يي براي كوشندگان آن ندارد. ‏ ولي يكدستي ممكن هم نيست؛ به دو دليل: اول اينكه يكدست شدن ساختار قدرت به معناي يكدست شدن جامعه نيست. ‏

چه بسا جامعه در مسير تنوع و تمايز بيشتري سير كند و اين شكاف ميان تنوع اجتماعي با يكدستي قدرت، فشار زيادي را بر بقاي ‏آن وارد مي‌كند و بخش‌هايي از ساختار يكدست شده را در رقابت با يكديگر به سوي گروه‌ها و اقشار به حاشيه رانده شده جذب ‏مي‌كند و موجب چنددستگي در نيروهاي يكدست، شده مي‌شود. دليل دوم هم به سهم‌خواهي درون ساخت سياسي مربوط ‏مي‌شود. از آنجا كه پروژه يكدست كردن براي حذف رقباي ديگر است، هنگامي كه به هدف حذف ديگران نائل شدند، اتحاد ‏ساختگي خودشان نيز از بين مي‌رود و اصطلاحا تقسيم بر دو و حتي سه و چهار مي‌شوند. اين شكاف و نقار بعضا چنان سريع و ‏با خشونت و نفرت انجام مي‌شود كه هركدام آنان خواهند گفت صد رحمت به رقباي قبلي!‏

آيا اين نظرات به معناي آن است كه مردم يك جامعه نبايد يا نمي‌توانند وحدت داشته باشند؟ پاسخ منفي است. اگر مردم در ‏جامعه خود، فاقد وحدت باشند، به سرعت به سوي تجزيه مي‌روند. بنابراين وحدت شرط ضروري براي بقاي اجتماع است. ‏ولي اين وحدت فقط حول و حوش چند مساله خاص و محدود و فراگير شكل مي‌گيرد كه به آن منافع ملي مي‌گوييم.

دفاع در ‏برابر تجاوز خارجي و حفظ تماميت ارضي و استقلال كشور و همچنين حاكميت قانون از جمله اين موارد هستند. مصاديق اين ‏مفاهيم نيز با مشاركت و حضور همه نيروها تعيين مي‌شود و چنين نيست كه يك گروه خود را غالب بداند و به صورت دستوري ‏براي اين مفاهيم، تعيين مصداق كند. تنوع و گوناگوني مردم در ذيل اين وحدت معنا و مفهوم و كاركرد دارد. ‏يكدست شدن قدرت و دولت، ايده‌يي متناقض‌نماست. مصداق آن جمله مشهور است كه برخي‌ با سرعت از مرگ فرار ‏مي‌كردند، غافل از اينكه هر چه سريع‌تر فرار كنند به سرعت بيشتري به آن نزديك مي‌شوند. انتخاب اين هدف براي بقا نيست، ‏بلكه هدفي براي نيستي است.

اگر نتوانيم از تجربيات مسلم و تاريخي درس بگيريم، سرنوشت غم‌انگيزي را تجربه خواهيم كرد. ‏جامعه و مردم، موم نيستند كه هر طور دل‌مان خواست آنها را شكل دهيم. واقعيت اجتماعي از الماس هم سخت‌تر است، پس ‏بيهوده بر اين الماس خراش نزنيم كه خود را خسته كرده‌ايم. چاره‌يي جز احترام گذاشتن به ديگران و پذيرش واقعيت وجودي ‏آنان فارغ از تمايزات ساختگي مرسوم نيست. هر روزي كه در اين راه ديرتر گام‌ برداريم ضرر كرده‌ايم. ‏
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱
مجله فرارو