bato-adv
کد خبر: ۱۲۱۳۳۷

شكست سكوت در انتظار سررسيد 92 ؟!

خاموش بودن سياستمداران، به روحانيون يا معاونان اول رييس‌جمهورهاي كشور محدود نمي‌شود و نام شخصيتهاي ديگري در فهرست برخي وزرا و ديگر معاونان در دولت‌ها نيز مي‌تواند در جدول خاموشي سياستمداران گنجانده شود.
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۷ - ۱۵ مرداد ۱۳۹۱

خاموش بودن سياستمداران، به روحانيون يا معاونان اول رييس‌جمهورهاي كشور محدود نمي‌شود و نام شخصيتهاي ديگري در فهرست برخي وزرا و ديگر معاونان در دولت‌ها نيز مي‌تواند در جدول خاموشي سياستمداران گنجانده شود.
 
در آخرين بخش از سلسله گزارش‌هاي «سياستمداران خاموش»، دو گروه بررسي مي‌شوند؛ گروه اول، كساني كه در زماني عهده‌دار پست وزارت يا معاونت در دولت بودند و اكنون از مسئوليت كناره گرفته‌اند و گروه دوم كساني هستند كه در حال حاضر نيز در مناصب اجرايي حضور دارند ولي با استراتژي «چراغ خاموش» حركت مي‌كنند.
 
نبايد اين نكته را فراموش كرد كه بسياري از اين «سياستمداران خاموش»، يا نامزدهاي بالقوه انتخابات آتي هستند يا در اين مسير تاثيرگذارند. حال بايد ديد در مدت زمان باقي مانده تا انتخابات 92، اين افراد همچنان خاموش مي‌مانند يا سكوت خود را مي‌شكنند و لب سخن مي‌گشايند؟
 
سيدعلي‌نقي كمال خرازي يكي از حاضران در اين فهرست بلند بالاي حاشيه‌نشينان فضاي سياسي كشور است.
 
خرازي
خرازي از خانواده معروف خرازي‌ها و متولد تهران است. وي در سال 1385 پس از اينكه دولت احمدي‌نژاد بر سر كار آمد، از وزارت امور خارجه خداحافظي كرد و طي حكمي از سوي مقام معظم رهبري به عنوان رييس و عضو شوراي راهبردي روابط خارجي منصوب شد.
 
خرازي كه با چهره‌اي سرد، خشك و با ديسيپلين كاملا شناخته شده است، سابقه مديرعاملي خبرگزاري ايرنا و فعاليت به عنوان نماينده ايران در سازمان ملل متحد را در كارنامه خود دارد و در اسفندماه سال گذشته نيز با حكم نسرين سلطان‌خواه ـ معاون علمي رييس‌جمهور ـ به عنوان دبير ستاد راهبري توسعه علم و فناوري‌هاي شناختي منصوب شد.
 
خرازي در حال حاضر رييس پژوهشگاه علوم‌شناختي نيز هست. او همچنين در پانزدهم فروردين 1391 در جلسه‌اي در اين ارتباط خبر داد كه علوم شناختي در كتب درسي و رشته‌هاي تجربي و رياضي دبيرستان گنجانده مي‌شود.
 
خبرنگاران قديمي به ياد دارند كه در دوران اصلاحات خرازي از جمله وزراي دولت بود كه كمتر با خبرنگاران به گفت‌وگو مي‌نشست و آن‌ها هميشه از اين بابت از او گله‌مند بودند. به قول برخي از خبرنگاران حتي خنده او در پشت اخم هميشگي‌اش مخفي است و در طول سال‌هاي اخير به ندرت در جمع رسانه‌ها حضور پيدا كرده است.
 
آخرين سخنراني خرازي مربوط به 10 خرداد 1391 است. در نوزدهمين محفل انس با پيشكسوتان جهاد و شهادت بود كه در آن از نحوه تشكيل ستاد تبليغات جنگ و فعاليت‌هاي آن سخن گفت. وي در زمان جنگ، مسئوليت ستاد تبليغات جنگ را برعهده داشت.
 
كمال خرازي، هم در بين اصولگرايان و هم در بين اصلاح‌طلبان چهره‌اي مقبول و مورد اعتماد است. با توجه به در پيش بودن انتخابات رياست‌جمهوري يازدهم، شايعاتي مطرح شده كه بخشي از اصلاح‌طلبان با توجه به مقبوليت وي در نظام، تمايل به كانديداتوري او دارند و حتي برخي از سايت‌هاي اصولگرا خبر دادند كه در مجمع روحانيون مبارز، دو گزينه "خرازي" و "بيطرف" براي انتخابات مطرح شده است. گفته مي‌شود كه ظاهرا وي يكي از گزينه‌هاي اعضاي بنياد باران براي نامزدي انتخابات رياست جمهوري يازدهم است كه توسط اين بنياد به خاتمي پيشنهاد شده است.
 
البته شايعات درباره حضور خرازي در انتخابات رياست جمهوري يازدهم در حالي مطرح مي‌شود كه دفتر كمال خرازي 28 تيرماه طي اطلاعيه‌اي، خبر تصميم وي براي كانديداتوري در انتخابات آينده رياست‌جمهوري را تكذيب كرد و نامزدي خرازي را شايعه دانست.
 
حبيب‌الله بيطرف
حبيب‌الله بيطرف يكي ديگر از چهره‌هاي ليست بلندبالاي سياستمداران خاموش است. او كه اهل يزد است و يكي از سياسي‌ترين استانداران كشور بوده، در سال 1358 جزو دانشجويان مسلمان پيرو خط امام بود كه در اشغال لانه جاسوسي نقش داشت و مسئوليت اسناد و مدارك موجود و بعضا مخدوش‌شده را برعهده گرفت.
 
بيطرف كه از سال 1376 تا 1384 در دولت هم‌استاني‌اش سيدمحمد خاتمي، به عنوان وزير نيرو مشغول به كار بود، در انتخابات مجلس هشتم در سال 1386، رياست ستاد ائتلاف اصلاح‌طلبان را برعهده داشت.
 
آخرين صحبت‌هاي وي ـ كه توسط يكي از سايت‌هاي محلي يزد منتشر شد ـ مربوط به 25 خرداد 1391 است كه در مورد وضعيت اصلاح‌طلبان در مجلس هشتم سخن گفته بود.
 
او همچنين در سال‌هاي قبل مصاحبه‌هايي را در مورد تسخير لانه جاسوسي انجام داده و جزو كساني است كه از تسخير سفارت آمريكا اظهار پشيماني نكرده است.
 
اين مرد آرام و بي‌حاشيه دولت هفتم و هشتم اصلاحات، از گزينه‌هايي است كه رسانه‌ها از وي به عنوان يكي از كانديداهاي اصلاح‌طلبان براي انتخابات رياست جمهوري يازدهم ياد مي‌كنند؛ گرچه تاكنون هيچ‌گونه موضع‌گيري از وي در اين ارتباط منتشر نشده است.
 
يكي ديگر از افراد مطرح در اين فهرست، صادق محصولي است. از سياستمداري و سرمايه‌گذاري به عنوان دو شغل و پيشه او ياد مي‌شود. محصولي در سال 1338 در اروميه به دنيا آمد و در سال 84 در جريان نهمين دوره انتخابات رياست‌جمهوري از دوست قديمي خود يعني محمود احمدي‌نژاد حمايت كرد و از مسئولان ارشد ستاد انتخاباتي وي بود.
 
صادق محصولي
در سال 84 احمدي‌نژاد، محصولي را به عنوان وزير پيشنهادي خود براي وزارت نفت به مجلس هفتم معرفي كرد ولي به خاطر انتقاداتي كه نمايندگان در مورد ثروتش داشتند و حاشيه‌هايي كه در اين ارتباط مطرح شد، عطاي وزارت را به لقايش بخشيد و پيش از راي‌گيري از نامزدي براي اين سمت استعفا داد.
 
پس از آن به عنوان "مرد سايه" در دولت به ايفاي نقش پرداخت و در نقش مشاور احمدي‌نژاد در بسياري از تصميم‌گيري‌هاي دولت موثر بود. محصولي پس از اتفاقاتي كه در مورد وزير شدن "كردان" افتاد و استيضاح وي در مجلس شوراي اسلامي، به عنوان وزير پيشنهادي وزارت كشور به مجلس معرفي شد و با اخذ آراء نه چندان قوي توانست بر اين سمت تكيه بزند.
 
او كه با علي‌اكبر ولايتي داراي نسبت فاميلي است، پس از برگزاري انتخابات پرحاشيه رياست‌جمهوري دهم، از سوي احمدي‌نژاد به عنوان وزير رفاه و تامين اجتماعي به مجلس معرفي شد و توانست از مجلس راي اعتماد بگيرد.
 
او داراي ليسانس مهندسي عمران و فوق‌ليسانس مديريت بازرگاني است و سابقه فعاليت در سپاه نيز دارد. پس از بيرون آمدن از سپاه، به كار ساخت‌و‌ساز در زمينه مسكن مشغول شد و گفته مي‌شود ثروتش را نيز از راه سرمايه‌‌گذاري در اين زمينه جذب كرده است. در جريان ادغام وزارتخانه‌ها مجبور شد كه از اين وزارتخانه خداحافظي كند و احمدي‌نژاد در 24 ارديبهشت 1390 طي نامه‌اي، پايان مسئوليت وي را اعلام كرد تا مسئوليت وزارتخانه ادغام شده وي با وزارت كار، بر عهده شيخ‌الاسلام گذاشته شود.
 
محصولي پس از خروج از دولت به انجام فعاليت‌‌هاي حزبي و تشكيلاتي روي آورد ‌و جبهه پايداري را تشكيل داد؛ تشكلي كه ليدر معنوي آن آيت‌الله مصباح يزدي است و تاكيد دارد كه گفتمان سوم تير را دنبال مي‌كند و با جرياني كه به نام انحرافي خوانده مي‌شود مشكل دارد. محصولي كه از موسسان ارشد اين تشكل محسوب مي‌شود، در جريان برگزاري اين انتخابات ترجيح داد كه كمتر به اظهارنظر بپردازد و لنكراني يكي ديگر از وزراي سابق دولت را به عنوان سخنگو انتخاب كند.
 
برخي معتقدند كه محصولي به طور مستمر ـ با توجه به ثروتي كه دارد ـ جبهه پايداري را مورد حمايت مالي خود قرار داده است. البته اين مطلب از سوي روانبخش ـ يكي از اعضاي جبهه پايداري ـ تكذيب شد و او در گفت‌وگو با يكي از سايت‌هاي خبري عنوان كرد كه محصولي هرگز به جبهه پايداري كمك مالي نمي‌كند و اين جبهه از كمك‌هاي مردمي تزريق مي‌شود.
 
از نكات جالبي كه در آستانه انتخابات موجب مطرح شدن نام محصولي شد، حضور نيافتن وي در برنامه "ديروز، امروز، فردا" بود؛ برنامه‌اي كه در آستانه انتخابات مجلس نهم از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد و با وجود دعوت از محصولي براي حضور در اين برنامه در اسفند ماه سال گذشته، او گفته بود كه در مورد حضور در اين برنامه استخاره كردم و جواب منفي آمد.
 
محصولي كه اعلام كرده مواضع جبهه پايداري از طريق سايت اين جبهه و سخنگوي آن اعلام مي‌شود، در ماه‌هاي اخير ترجيح داده كمتر با رسانه‌ها گفت‌وگو كند و آخرين خبري كه از وي در سايت اين تشكل منتشر شده مربوط به 18 ارديبهشت امسال است كه در آن در مورد مشاركت بالاي مردم در انتخابات و تجليل از مردم به خاطر اين مشاركت سخن گفته است.
 
با توجه به در پيش بودن انتخابات رياست‌‌جمهوري يازدهم، محصولي از جمله افرادي است كه عده‌اي از او به عنوان يكي از كانديداهاي بالقوه ياد كرده‌اند؛ موضوعي كه محصولي همچنان درباره آن واكنشي نشان نداده است و بايد ديد كه وي و جبهه پايداري در اين انتخابات چه استراتژي را در پيش خواهند گرفت.
 
جلال‌الدين فارسي، نام ديگري از اين فهرست است. او در سال 1312 شمسي در مشهد و در خانواده‌اي روحاني كه اكثر اعضاي آن تاجر بودند، به دنيا آمد. پدر وي همراه بخشي از خانواده‌اش در اواخر دوران قاجار پس از فتح هرات به وسيله قوم پشتو از هرات به مشهد مهاجرت كرد.
 
جلال‌الدين فارسي
جلال‌الدين فارسي در نوجواني و در زادگاه خود در ابتدا به مكتب‌خانه شخصي يكي از خويشاوندان خود براي تحصيل رفت و پس از آن مدتي به مكتب‌خانه اسلام رفت و در آنجا با «علي شريعتي» همكلاس شد.
 
در آن مدرسه، پدر علي شريعتي يعني محمدتقي شريعتي ناظم مدرسه بود و بدين ترتيب «فارسي» با خانواده شريعتي ارتباط برقرار كرد.
 
دوران دبيرستان او مصادف بود با مبارزات براي ملي شدن صنعت نفت و وي در تظاهراتي كه در اين ارتباط برگزار مي‌شد شركت مي‌كرد. او بيشتر اوقات را در دوراني كه به تحصيل مشغول بود در كتابخانه آستان قدس به مطالعه ‌ تحقيق مي‌پرداخت و به تفسير قرآن نيز علاقه ويژه‌اي داشت و در اين ارتباط از محضر استاد مرحوم محمدتقي شريعتي نيز استفاده مي‌كرد.
 
او جهت آشنايي با كمونيسم نيز، كتب و جزوات ماركسيستي و مائويستي را مورد مطالعه قرار مي‌داد.
 
فارسي كه در دوران جواني زبان عربي را آموخت و شروع به نگارش كتاب‌هايي با موضوع جنگ فرهنگي ميان بلوك شرق و غرب و نهضت انبياء كرد به كانون نشر حقايق اسلامي پيوست كه با همت كساني چون حبيب‌الله فارسي برادر بزرگش ـ كه به حبيب‌الله افغاني نيز مشهور بود ـ ايجاد شده بود.
 
وي در همين دوران با آيت‌الله خامنه‌اي در جلسات تفسير قرآن آشنا شد و در نيمه دوم سال 1339 مخفيانه از مرز غربي ايران گذشت و به عراق رفت به اين منظور كه با انقلابيون 14 جولاي عراق و كودتاي افسران مصري به رهبري جمال عبدالناصر از نزديك آشنا شود و بتواند از تجربيات آنها در مبارزات خود استفاده كند. فعاليت او در عراق منجر به دستگيري و بازداشت چندين ماهه وي شد. او سپس به لبنان و سوريه رفت و پس از آن در جريان بازگشت بار ديگر دستگير شد و يك و سال نيم را در زندان قزل قلعه گذراند.
 
او در سال 1341 آزاد شد و مدتي در دانشسراي تعليمات ديني در تهران به تدريس اصول عقايد پرداخت و در سال 1342 با برخي از اعضاي هيات موتلفه اسلامي آشنا شد و همكاري خود را با آنها آغاز كرد. در سال 1349 بار ديگر به لبنان رفت و با توجه به نفوذ افكار ماركسيستي در بين فلسطينيان و تسلطي خود در اين زمينه داشت، به تدريس درس‌هايي در مورد ماركسيسم پرداخت و همزمان ارتباط خود را با انقلابيون ايران حفظ كرد.
 
فارسي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به ايران بازگشت و پس از مدتي به عضويت شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي درآمد. او در سال 57 به تنظيم روابط سازمان آزادي‌بخش فلسطين با انقلاب اسلامي ايران پرداخت و سال بعد از آن به نمايندگي در مجلس خبرگان قانون اساسي انتخاب شد. او همچنين در ستاد انقلاب فرهنگي عضو بود و در دوره دوم انتخابات مجلس نيز از سوي مردم تهران انتخاب شد.
 
او در اولين انتخابات رياست جمهوري پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز به عنوان نامزد حزب جمهوري اسلامي مطرح شد ولي با توجه به مشكل مليتي يعني افغاني‌الاصل بودنش مجبور به كناره‌گيري از انتخابات رياست جمهوري شد. در زماني كه بني‌صدر رييس‌جمهور شد به جلال‌الدين فارسي ـ بنا به گفته خودش ـ از سوي افرادي مثل هاشمي رفسنجاني پيشنهاد شد كه نخست‌وزير شود ولي او اين موضوع را قبول نكرد. وي در اين ارتباط مي‌گويد "من در برابر اين پيشنهاد گفتم من ننگ دارم كه در دولتي كه بني‌صدر رييس‌جمهورش است، من نخست‌وزير باشم".
 
جلال‌الدين فارسي بعد از مدتي از عضويت در شوراي عالي انقلاب فرهنگي نيز استعفا داد و ترجيح داد به كارهاي تحقيقاتي و مطالعاتي بپردازد. جدا از برخي مصاحبه‌هايي كه بيشتر جنبه تاريخي داند و البته برخي اظهارنظرهاي وي درباره انتخابات 88 و حوادث پس از آن، جلال‌الدين فارسي مدتهاست كه درباره مباحث روز سياسي و ديگر مسايل كشور سكوت كرده است.
 
يكي ديگر افراد ليست بلندبالاي سياستمداران خاموش، غلامرضا آقازاده يكي از مردان موثر در عرصه هسته‌يي ايران است.
 
رضا آقازاده
آقازاده در سال 1327 در خوي به دنيا آمد و از سال 1364 تا 1376 به عنوان وزير نفت در دولت آيت‌الله خامنه‌اي و هاشمي رفسنجاني مشغول به كار شد. وي در سال 1376 تا 1388 در دو دولت خاتمي و احمدي‌نژاد به عنوان معاون رييس‌جمهور و رييس سازمان انرژي اتمي مشغول به كار شد و در تيرماه 1388 بنابر دلايلي كه هيچ‌گاه اعلام نكرد، از اين مقام استعفا داد.
 
آقازاده در سال 1349 ليسانس رياضي و در سال 1354 ليسانس مهندسي كامپيوتر از دانشگاه تهران اخذ كرد و براي تحصيلات تكميلي به آمريكا رفت. او در سال 1357 به تهران بازگشت و در مبارزات عليه رژيم شاه حضور داشت. وي از اعضاي حزب فعال جمهوري اسلامي و در سال 1358 مدير داخلي روزنامه جمهوري اسلامي بود كه آن زمان توسط ميرحسين موسوي اداره مي‌شد. در سال 1359 نيز معاون وزيرخارجه در امور اقتصاد و سرمايه‌گذاري شد. او مدتي نيز بعنوان معاون اجراي نخست وزير مشغول به كار بود او همچنين مدتي نيز سرپرست بسيج اقتصادي بوده است.
 
آقازاده با وجود تمامي تجربياتي كه در زمينه نفت و انرژي اتمي دارد، بعد از كنارگيري از مسئوليت سازمان انرژي اتمي ترجيح داد كه ديگر در مناصب اجرايي حضور پيدا نكند؛ گرچه همچنان عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام است. آنچه كه موجب شد چندي پيش نام وي بار ديگر در رسانه‌ها گفته‌ شود انتقاد وي از كتاب خاطرات حسن روحاني در ارتباط با پرونده هسته‌يي ايران بود. روحاني در اين كتاب، انتقاداتي را نسبت به برخي تصميم‌گيري‌هاي سازمان انرژي اتمي وارد كرده بود. بر اساس آنچه كه حسن روحاني در كتاب خاطرات خود بيان كرده، آقازاده عضو كميته عالي هسته‌يي بوده كه در زمان دولت سيدمحمد خاتمي تشكيل شده است.
 
آخرين باري كه آقازاده در برابر دوربين عكاسان و تصويربرداران قرار گرفت حضور وي در ديدار كارگزاران نظام با مقام معظم رهبري در تاريخ 5 مرداد سال جاري بود.
 
از ديگر چهره‌هاي سكوت كرده ماه‌‌هاي اخير مي‌توان به اسفنديار رحيم‌مشايي اشاره كرد كه نام مستعار او مرتضي محب‌الاولياء است. او در آبان 1339 در روستاي كلايه مشاء از توابع رامسر به دنيا آمد.
 
مشايي
او از نوجواني به تلاوت قرآن و مداحي اهل بيت(ع) مشغول شد و در حال حاضر نيز در برخي از جلسات رسمي قرآن آغاز جلسه را او تلاوت مي‌كند. او در جريان يكي از سفرهاي رييس‌جمهور به سوريه نيز در يكي از جلسات رسمي به قرائت قرآن پرداخت.
 
مشايي مهندس الكترونيك از دانشگاه صنعتي اصفهان است. در اوايل انقلاب از سال 58 تا 61 در شرايط بحراني مناطق كرد‌نشين، به دعوت سردار محمدرضا نقدي به كردستان رفت تا در سمت معاونت اطلاعات واحد كومله اطلاعات سپاه مستقر در فرودگاه حمزه سيد‌الشهدا فعاليت كند.
 
او با نام مستعار مرتضي محب‌الاولياء از سال 58 تا 61 در مناطق كردنشين، وظيفه امنيتي داشت ولي با نام اصلي خود در جلسات شوراي تامين استان آذربايجان غربي حضور پيدا مي‌كرد و اين حضور با فرمانداري محمود احمدي‌نژاد در شهرستان خوي مصادف و رفاقت اين دو از همان زمان كم و بيش آغاز شد.
 
مشايي پس از تشكيل وزارت اطلاعات به اين وزارتخانه رفت و در زمان ري‌شهري، مسئوليت مناطق بحراني كشور را بر عهده داشت. او همچنين از موسسان موسسه مطالعات علمي در سال 76 است.
 
وي سپس از وزارت اطلاعات به وزارت كشور رفت و در زمان وزارت بشارتي در دولت هاشمي رفسنجاني، مديركل اجتماعي وزارت كشور شد. او سپس به راديو پيام رفت و پس از اينكه احمدي‌نژاد به عنوان شهردار تهران انتخاب شد، رياست سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران را بر عهده گرفت.
 
بعد از اينكه احمدي‌نژاد از ساختمان شهرداري در بهشت به ساختمان رياست‌جمهوري در پاستور رفت، مشايي از جمله كساني بود كه وي را در اين مسير همراهي كرد.
 
مشايي پس از تشكيل دولت نهم، طي حكمي از سوي احمدي‌نژاد به عنوان معاون رييس‌جمهور و رييس سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري منصوب شد و چهار سال پرحادثه را در اين سازمان گذراند.
 
در زمان دولت نهم، پسر احمدي‌نژاد به خواستگاري دختر مشايي رفت و با وصلتي كه صورت گرفت ارتباط بين احمدي‌نژاد و مشايي بسيار عميق‌تر شد. با روي كار آمدن دولت دهم، احمدي‌نژاد تصميم گرفت مشايي را به عنوان معاون اول رييس‌جمهور معرفي كند و در 27 تير 88 عنوان شد كه مشايي به عنوان معاون اول رييس‌جمهور انتخاب شده است. اين انتخاب با واكنش‌هاي زيادي بويژه از سوي اصولگرايان روبرو شد و پس از يك هفته با اعلام نظر رهبر معظم انقلاب، مشايي بلافاصله استعفاي خود را اعلام كرد تا در 2 مرداد 88 احمدي‌نژاد طي نامه‌اي، اين استعفا را اعلام و در فاصله كوتاهي وي را به عنوان رييس‌ دفتر خود منصوب كند.
 
حضور پررنگ و موثر مشايي در دولت احمدي‌نژاد موجب شد كه هجمه‌ها و انتقادات عليه مشايي افزايش پيدا كند و او را سردمدار "جريان انحرافي" بنامند.
 
برخي از تحليلگران معتقدند حمايت احمدي‌نژاد از مشايي موجب شده تعدادي از نيروهاي سنتي كه از احمدي‌نژاد حمايت مي‌كردند، اكنون عليه او موضع بگيرند، گرچه برخي هم معتقدند كه اين حمايت‌ها موجب شده كه تركيب حاميان احمدي‌نژاد متفاوت و طيف جديدي به حاميان وي افزوده شود.
 
مشايي در ماه‌هاي اخير و پس از تشديد انتقادها از وي، ترجيح داده در برابر موضع‌گيري‌هايي كه در ارتباط با او انجام مي‌شود سكوت كند و حتي در جلسات هيات دولت و حاشيه آن در برابر دوربين خبرنگاران و عكاسان قرار نگيرد. در طول اين مدت برخي سايت‌هايي كه به نوعي از مشايي حمايت مي‌كردند فيلتر شدند.
 
مشايي در ماه‌هاي اخير سكوت كرده بود تا اينكه در 21 تيرماه سال 91 سكوت خود را شكست و در نشست مشترك مركز ملي جهاني شدن و در جمع سفراي عضو اتحاديه همكاري‌هاي منطقه‌اي كشورهاي حاشيه اقيانوس هند سخنراني كرد؛ گرچه در فروردين سال 91 نيز در نشست هم‌انديشي ستاد راهيان نور سراسر كشور در خوزستان سخنراني كوتاهي كرده بود.
 
آخرين حضور مشايي در يك جمع عمومي، به حضورش در اولين سالگرد شهادت شهيد داريوش رضايي‌نژاد ـ يكي از شهداي هسته‌يي كشور ـ مربوط مي‌شود كه در اول مرداد امسال در سازمان انرژي اتمي برگزار شد.
 
بر اساس اخبار منتشر شده، اسفنديار رحيم مشايي بر روي تمبر يادبود ويژه اين مراسم، به همراه امضاء خود نوشت: «به اميد آينده روشن بشر در سايه ظهور موفور السرور، صاحب الزمان و ميراث‌دار خون شهيدان به خون خفته انقلاب اسلامي ايران».
 
در همين روز سايت روزنامه ايران نوشت برخي از نظرسنجي‌هاي منتشر شده در مراكز رسمي بيانگر اين است كه اسفنديار رحيم مشايي يكي از محبوب‌ترين چهره‌هاي سياسي كشور است.
 
نفر بعدي در اين ليست، مسعود زريبافان يكي ديگر از معتمدين و همراهان هميشگي احمدي‌نژاد است. او در دولت نهم نقش محوري‌تري را ايفا مي‌كرد و در دهم نيز به عنوان رييس بنياد شهيد و امور ايثارگران مشغول به كار است. وي فردي است كه اغلب مواقع استراتژي سكوت را دنبال كرده است.
 
زريبافان
زريبافان كه برخي از رسانه‌ها اعلام كردند او به همراه ثمره هاشمي از طرف احمدي‌نژاد ماموريت پيدا كرده براي ساماندهي فعاليت‌هاي انتخاباتي و تبليغاتي دولت در خصوص انتخابات شوراي شهر دوره چهارم به شناسايي كانديداهاي مطلوب و مناسب بپردازد، از هم‌دوره‌هاي احمدي‌نژاد در دانشگاه علم و صنعت است و او در اوايل دهه 60 به همراه افرادي چون ثمره هاشمي، مشايي، احمدي‌نژاد حلقه‌‌اي به نام حلقه كردستان را تشكيل دادند، چراكه اين چند نفر در استان كردستان در آن زمان مسئوليتي داشتند و اين موجب تقويت رابطه دوستي آنها شد.
 
زريبافان كه سابقه عضويت در دوره دوم شهر تهران نيز بر عهده دارد در آن زمان يكي از افراد موثر در انتخاب محمود احمدي‌نژاد به عنوان شهردار تهران بود و در جريان انتخابات سال 84 نيز به عنوان يكي از اعضاي حلقه بهشت نقش رييس ستاد انتخاباتي احمدي‌نژاد را بر عهده گرفت و جزء كساني بود كه از بهشت به پاستور آمد.
 
او بعد از پيروزي احمدي‌نژاد در انتخابات جزو كارگروهي شد كه وظيفه شناسايي كانديداهاي مناسب براي وزارت و معرفي به احمدي‌نژاد را بر عهده داشت. زريبافان بعد از تشكيل دولت نهم با حكم احمدي‌نژاد به عنوان مشاور رييس‌جمهور ‌و دبير هيات دولت انتخاب شد ولي به خاطر مصوبه مجلس مبني بر ممنوعيت تصدي مشاغل اجرايي توسط اعضاي شوراي شهر از سمت مشاور رييس‌جمهور استعفا داد ولي از دبيري هيات دولت استعفا نداد و در توجيه اين مطلب گفت دبيري هيات دولت جزو مناصبي نيست كه اعضاي شوراي شهر نمي‌توانند بر عهده داشته باشند.
 
او در جريان انتخابات دور سوم شوراي شهر تهران نيز به عنوان كانديداي رايحه خودش خدمت اعلام نامزدي كرد و پس از ايجاد شدن مباحث حاشيه‌اي در مورد عدم استعفاي وي از دبيري هيات دولت با توجه به اينكه كانديدا شده بود پس از مدتي از مسئوليت كناره‌گيري كرد. وي در اين ارتباط گفت كه با وجود انتقاد بر قانوني بودن ثبت‌نام دبير هيات دولت در سومين دوره انتخابات شوراي شهر تهران از سمت خود استعفا مي‌دهد تا بدخواهان نتوانند در اذهان عمومي تشويش ايجاد كنند.
 
زريبافان در جريان انتخابات سوم شوراي شهر به مانند اكثريت اعضاي ليست رايحه خوش خدمت نتوانست به پيروزي برسد و در شوراي شهر تهران حضور پيدا كند. او پس از ناكامي در انتخابات شوراها در سال 85 با حكم محمد علي‌آبادي معاون رييس‌جمهور و رييس وقت سازمان تربيت‌بدني به عضويت هيات مديره باشگاه استقلال در آمد و رييس مجمع اين باشگاه شد و در سال 89 نيز در زمان رياست سعيدلو بر سازمان تربيت‌بدني از اين سمت كنار رفت.
 
زريبافان در تيرماه 88 بعد از تشكيل دولت دهم با حكم رييس‌جمهور جانشين دهقان شد و به عنوان رييس بنياد شهيد و امور ايثارگران مشغول به كار شد. وي كه از جمله چهر‌ه‌هاي خاموش دولت محسوب مي‌شود و در حاشيه‌هاي جلسه دولت نيز از جمله دولتمرداني است كه كمتر با خبرنگاران گفت‌‌وگو مي‌كند، چندي پيش نيز در سال جاري با حكم رييس‌جمهور عضو شوراي فرهنگ عمومي شد.
 
از ديگر شخصيت‌هاي مطرح در فهرست سياسيون خاموش، مرتضي نبوي است. او مديرمسئول روزنامه رسالت، عضو موسس جامعه اسلامي مهندسين،‌ وزير پست و تلگراف و تلفن در دولت اول ميرحسين موسوي، عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و عضو هيات عالي حل اختلاف و تنظيم روابط قواي سه‌گانه است و در ماه‌هاي اخير ترجيح داده سكوت پيشه كند.
 
مرتضي نبوي
نبوي در همايش اخير جامعه اسلامي مهندسين نيز هرچند نقش اصلي را در برگزاري انتخابات داشت اما خود براي اين سمت كانديدا نشد و در جريان برگزاري اين كنگره نيز تنها با لبخند به درخواست خبرنگاران در ارتباط با مصاحبه و گفت‌وگو جواب منفي مي‌داد.
 
برخي دليل كانديدا نشدن وي در انتخابات شوراي مركزي جامعه اسلامي مهندسين را اختلاف او با باهنر عنوان كردند ولي او به تازگي در مصاحبه‌ كوتاهي با رد اين مطالب اعلام كرد: "من همچنان عضو جامعه اسلامي مهندسين هستم و حضور نداشتن من در انتخابات شوراي مركزي به دليل وجود اختلاف نبود بلكه صرفا به دليل اشتغال بود و به درخواست خودم از عضويت در اين شورا خودداري كردم".
 
برخي مي‌گويند كه نبوي به خاطر عضويت در شوراي عالي حل اختلاف قوا و به خاطر اينكه بتواند با خيال خاطر راحت‌تري به ايفاي نقش در اين مسئوليت بپردازد از عضويت در شوراي مركزي جامعه اسلامي مهندسين خودداري كرده است. نبوي در جريان انتخابات مجلس نهم نيز از ليست جبهه متحد اصولگرايان حمايت كرد.
 
با وجود اينكه وي مدتي است چندان به اظهارنظر درباره مسايل جاري كشور نپرداخته است، ولي نبوي چند روز قبل با حضور در برنامه گفت‌وگوي ويژه خبري شبكه دوم سيما در مورد برخي مسائل كشور به اظهارنظر پرداخت.
 
يكي ديگر از اين چهره‌ها، به قول برخي از روزنامه‌نگاران، «شيباني تاريخي» است.
 
عباس شيباني
عباس شيباني يكي ديگر از باسابقه‌هاي عرصه سياست ايران در سال 1310 در تهران متولد شد. مسجد هدايت و سخنراني‌هاي آيت‌الله طالقاني نقطه آغاز فعاليت‌هاي سياسي او به عنوان يک دانشجوي انقلابي مسلمان بوده است. حضورش در اين مسجد کم‌کم موجب آشنايي او به بازرگان و سحابي شد و بعد از وقايع 28 مرداد 32 جزو موسسان نهضت آزادي مقاومت ملي ايران شد.
 
شيباني در سال 1330 وارد دانشگاه و در سال ۱۳۳۵ در تظاهرات حمايت از جمال عبدالناصر دستگير و سپس از دانشکده پزشکي اخراج و در نهايت با حکم فرمانداري نظامي تهران به زندان قزل‌قلعه منتقل شد. وي در سال ۱۳۴۷ بار ديگر به دانشگاه بازگشت و در سال 1350 با ارائه و دفاع از پايان‌نامه خود با مدرک دکتراي پزشکي فارغ‌التحصيل شد.
 
او در جريان مبارزات پيش از پيروزي انقلاب اسلامي 9 بار دستگير و جمعا مدت سيزده سال در بازداشت به سر برد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز، از سوي امام(ره) به عضويت شوراي انقلاب درآمد و از جانب مردم تهران به نمايندگي مجلس خبرگان بررسي قانون اساسي و پنج دوره نمايندگي مجلس شوراي اسلامي انتخاب شد و اكنون هم عضو شوراي شهر تهران است.
 
شيباني از معدود مبارزاني است که از دوران نهضت ملي شدن نفت تا نهضت امام خميني، حضوري فعال در عرصه مبارزه داشته و در کنار آن از فعالان جنبش دانشجويي در اين دوران طولاني بوده است.
 
وي در جريان انتخابات رياست جمهوري دوم، يکي از رقباي شهيد رجايي و در انتخابات رياست جمهوري پنجم نيز تنها رقيبب هاشمي رفسنجاني بود كه در هر دو انتخابات تلاش كرد رقابتي توام با اخلاق داشته باشد. در ارديبهشت سال 88 مراسم تجليل از شيباني در قالب بيست و يكمين آيين سپاس از نخبگان شهر تهران با برخي شخصيت‌ها از جمله قاليباف، حدادعادل، دعايي، قرائتي برگزار شد.
 
شيباني در حال حاضر جزو سالمندان عرصه سياست در انقلاب اسلامي به حساب مي‌آيد. او مدت‌هاست كه بر لبان خود مهر سكوت زده و كاري جز حضور در جلسات شوراي شهر انجام نمي‌دهد.
 
شيباني بارها درخواست رسانه‌ها براي انجام مصاحبه را ـ حتي در حاشيه نماز جمعه تهران، كه پاي ثابت آن محسوب مي‌شود ـ رد كرده است.
 
فهرست سياستمداراني كه سكوت پيشه كرده‌اند به اين افراد محدود نمي‌شود و مي‌توان به افرادي چون شريعتمداري ـ وزير بازرگاني دولت خاتمي، دانش‌جعفري ـ وزير پيشين اقتصاد، دري‌ نجف‌آبادي ـ دادستان پيشين كل كشور، شوشتري ـ وزير اسبق دادگستري، مظاهري ـ رييس اسبق بانك مركزي،‌ كمالي ـ وزير اسبق كار، احمد تركان ـ وزير اسبق راه، زنگنه ـ وزير اسبق نفت، فتاح ـ وزير سابق نيرو، ، محمدباقر نوبخت، غلام‌حسين الهام و ... اشاره كرد.
 
برچسب ها: شکست سکوت سررسید
مجله خواندنی ها
مجله فرارو