مردي که پس از قتل دوستش در تهران همراه جسد او به سفر مراغه رفته بود با تاييد حکم اعدامش در يک قدمي چوبه دار قرار گرفت.
16دي ماه سال 89 مرد جواني با مراجعه به کلانتري 134 شهرک قدس به مأموران گفت که برادرش که حميد نام دارد روز گذشته از منزل خارج شده و تاکنون بازنگشته است.
با تشکيل پرونده مقدماتي و به دستور داديار شعبه اول دادسراي ناحيه 27 تهران، پرونده براي رسيدگي تخصصي در اختيار کارآگاهان اداره يازدهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت.
با مراجعه برادر فرد فقداني به پليس آگاهي تهران بزرگ، وي در مورد ناپديد شدن برادرش گفت: حميد با يکي از همکارانش به نام سيامک قرار ملاقات داشت تا در مورد طلب مالي که از او دارد، با يکديگر صحبت کنند. برادرم در تماس هايش عنوان کرد که با سيامک در حال صحبت کردن است اما پس از مدتي ديگر او پاسخگوي تلفن ها نبود.
بنابراظهارات شاکي، سيامک در تماس تلفني مدعي شد که حميد پس از گرفتن مبلغ 12 ميليون تومان بدهي خود، از او جدا شده و اطلاعي از مفقودي ندارد.
برادر فقداني در مورد اختلاف مالي برادرش با سيامک به کارآگاهان گفت که از يک سال پيش، برادرم با سيامک و دو نفر ديگر به اسامي رضا که دوست سيامک و اسماعيل که باجناق سيامک بود، اختلاف مالي داشت و اين اختلاف مالي با اين سه نفر در حدود 50 ميليون تومان است و حتي چندين بار نيز ميان آنان و برادرم بر سر اين موضوع مشاجره و درگيري پيش آمده است.
با توجه به اظهارات شاکي، کارآگاهان سيامک را 20 دي ماه به پليس آگاهي تهران بزرگ منتقل کرده تا درباره ملاقات با حميد از وي تحقيق کنند.
سيامک در اظهارات اوليه خود به کارآگاهان گفت که ساعت 16 در خيابان پاک نژاد از يکديگر جدا شديم. در زمان ملاقات در مورد حل اختلافات مالي گفتگو کرديم و با توجه به شرايط مالي و عدم توانايي تهيه تمامي پول طلب حميد، با يکديگر توافق کرديم تا در مرحله اول مبلغ 12 ميليون تومان را به او پرداخت کرده و پس از آن و ظرف مدت يک هفته نيز مابقي طلبش را از من وصول کند و در عوض آن نيز چک هاي مرا پس بدهد.
در شرايطي که سيامک در اظهارات خود تأکيد داشت که در طول ملاقات با حميد هيچ گونه درگيري ميان آنان بوجود نيامده است، اما با توجه به وجود برخي آثار زخم و خراشيدگي بر روي گردن متهم که برابر نظريه پزشکي قانوني متعلق به چند روز قبل بوده و عدم ارائه توضيحات قانع کننده درباره اين زخم ها و همچنين ادعاي سيامک بر اين موضوع که حميد هيچگونه رسيدي در ازاي دريافت 12 ميليون تومان به او نداده است. باعث شد تا کارآگاهان در مورد صحت اظهارات او دچار شک و ترديد شوند و پس از انجام هماهنگي هاي قضايي لازم، وي را بازداشت کردند.
با توجه به ادامه تحقيقات کارآگاهان و عدم ارائه توضيحات قانع کننده از سوي متهم و همچنين ادامه ضد و نقيض گويي هاي سيامک وي به ناچار لب به اعتراف گشود و در اولين اعتراف خود به کارآگاهان گفت که جنازه حميد را در باغ پدري اش مخفي کرده است.
با اعتراف متهم به قتل حميد، پرونده از شعبه يکم دادياري دادسراي امور جنايي به شعبه دوم بازپرسي ويژه قتل دادسراي امور جنايي تهران ارجاع شد و به دستورشاهنگيان پرونده براي رسيدگي تخصصي در اختيار کارآگاهان اداره دهم ويژه قتل پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت.
متهم در اعترافات خود به کارآگاهان گفت که حميد از يک هفته قبل از ملاقات پيگير طلب خود بود تا اينکه درروز حادثه در خيابان جناح با يکديگر ملاقات کرديم. وقتي سوار ماشين شد او از من سؤال کرد، پول چه شد؟ و من به او پاسخ دادم پول آماده است و 12 ميليون تومان پول تحويل دادم و از او خواستم تا رسيد به من تحويل دهد اما او مدعي شد که چون اين مبلغ از ميزان طلب کلي او کمتر است، رسيدي به من نمي دهد.
متهم در مورد درگيري خود با مقتول نيز به کارآگاهان گفت : وقتي حميد عنوان کرد که رسيدي بابت دريافت 12 ميليون تومان به من نمي دهد تصميم گرفتم تا پولها را از دست او بگيرم که همين موضوع باعث آغاز درگيري ما شد و ناگهان او از جيب سمت راستش يک چاقو بيرون آورد که من دست او را گرفتم و با دست ديگرم ميله اي را که در کف ماشين بود برداشته و ضربه محکمي به سر او زدم و او از حال رفت. حميد وقتي به هوش آمد به او گفتم اگر رسيد ندهد دوباره او را خواهم زد و به اين ترتيب توانستم از او رسيد بگيرم، اما ناگهان بار ديگر او به قصد پس گرفتن رسيدهاي پول با من درگير شد و جفت دست هايش را به کمرم قلاب کرد و محکم کشيد و من نيز چند ضربه محکم ديگر با ميله به سر او زدم که ناگهان او بي حرکت شد و آن زمان بود که متوجه شدم که حميد مرده است.
وي در مورد سرنوشت جنازه به کارآگاهان گفت که پس از پنهان کردن جنازه در صندلي عقب خودرو تصميم گرفتم تا جنازه حميد را در باغ پدري ام در شهرستان مراغه پنهان کنم.
با توجه به اعترافات متهم در مورد انتقال جسد مقتول به باغ پدري اش در يکي از روستاهاي شهرستان مراغه، کارآگاهان با اخذ نيابت قضايي به اين شهرستان اعزام و با راهنمايي متهم جسد مقتول کشف و پس از انجام سير مراحل قانوني به پزشکي قانوني تهران منتقل کردند.
پس از تکميل تحقيقات متهم در شعبه 113 دادگاه کيفري استان تهران محاکمه شد که قضات با توجه به اعترافات متهم و درخواست اولياي دم او را به قصاص محکوم کردند. همچنين به دليل اخفاي جسد و سرقت به 45 ماه زندان محکوم شد.
با اعتراض متهم پرونده اش براي بررسي حکم به ديوان عالي کشور رفت که قضات ديوان عالي کشور حکم را تاييد کردند.