bato-adv
کد خبر: ۱۱۳۳۴۲

مرگ مرد شيشه‌ای در جنگ با موجودات خيالی

سرنوشت مردي كه شش‌ماه قبل به طرز مرموزي مفقود شده بود با اعترافات دوست او مشخص شد كه وي جان باخته است.
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۲ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۱
سرنوشت مردي كه شش‌ماه قبل به طرز مرموزي مفقود شده بود با اعترافات دوست او مشخص شد كه وي جان باخته است.

مردي نخستين روز آذر سال گذشته به پليس آگاهي رفت و از ناپديد شدن برادر 31ساله‌اش به نام اسماعيل خبر داد و گفت: «برادرم ديشب از منزل خارج شد اما ديگر بازنگشت. او به تلفن همراهش جواب نمي‌دهد و هيچ‌كدام از دوستانش هم از او خبري ندارند. من به بيمارستان‌ها هم سر زده‌ اما اثري از برادرم به دست نياورده‌ام.»

كارآگاهان بعد از گرفتن مشخصات اسماعيل تحقيقات خود را براي يافتن او آغاز كردند و چون اين مرد آخرين بار سوار بر پرايد خود از منزل خارج شده بود دستور توقف اين اتومبيل و بازداشت سرنشينان آن به تمامي واحدهاي انتظامي اطلاع داده شد. مدتي بعد گروهي از ماموران گشت اين پرايد را مشاهده و ضمن متوقف كردن آن، مرد راننده را بازداشت كردند. مظنون 40ساله كه يحيي نام دارد در بازجويي‌ها خودش را از دوستان اسماعيل معرفي كرد اما گفت از سرنوشت اين مرد اطلاعي ندارد.

او گفت: «من در يك پاركينگ كار مي‌كنم و اسماعيل بعضي شب‌ها ماشينش را به آنجا مي‌آورد و سوييچ آن را هم به من مي‌داد. او چند وقت قبل در حالي‌كه زيرشلواري به پا داشت به پاركينگ آمد و پرايدش را به من سپرد. مي‌خواست به عروسي يكي از دوستانش برود براي همين شلواري قرض گرفت و همراه مردي ديگر از پاركينگ بيرون رفت و از آن به بعد ديگر خبري از وي نشد.»

اظهارات اين مرد سبب شد ماموران دور تازه‌اي از تحقيقات را شروع كنند اما سرنخي از مراسم عروسي به دست نياوردند به همين دليل به بازجويي از صاحب پاركينگ پرداختند. او گفت: «اسماعيل دوست كارگرم بود.

او شب حادثه ماشينش را آورد و گفت كه مي‌خواهد به عروسي برود. او قصد داشت يك پژو 206 را كه به امانت به من سپرده شده بود، ببرد ولي اجازه چنين كاري را به وي ندادم. وقتي اصرار كرد تهديدش كردم پليس را باخبر مي‌كنم. در همين حين يك مامور پليس وارد پاركينگ شد و اسماعيل با اين تصور كه من او را خبر كرده‌ام، فرار كرد. بعد از خروج مامور از محل كارم به جست‌وجوي اسماعيل پرداختم اما او را پيدا نكردم، براي همين فيلم دوربين‌هاي مداربسته را ديدم و هيچ تصويري از اسماعيل در حال خروج از پاركينگ نديدم. با اينكه موضوع عجيب به نظر مي‌رسيد ديگر آن را پيگيري نكردم و حدس زدم اسماعيل از راهي به غير از در خروجي فرار كرده است.»

ماموران در حالي‌كه تمامي سرنخ‌ها به پاركينگ عمومي ختم مي‌شد، احتمال دادند يحيي موضوعي را پنهان مي‌كند به همين دليل او را مدتي زيرنظر گرفتند و سپس وي را بازداشت كردند. مرد 40ساله در بازجويي‌ها بار ديگر همان گفته‌ها را تكرار كرد ولي بعد از چند روز تصميم گرفت راز مفقود شدن دوستش را فاش كند. او گفت: «اسماعيل در چاه افتاده و فوت شده است.»

اين مرد توضيح داد: «بعضي شب‌ها اسماعيل پيش من مي‌آمد و ماده مخدر شيشه مصرف مي‌كرد. او هر بار بعد از اين كار دچار توهم مي‌شد و بالاي چاهي كه در پاركينگ است، مي‌رفت. او مي‌گفت موجودات پليدي در چاه هستند و با اين تصور شروع به جنگيدن با اين موجودات مي‌كرد. من هر دفعه براي اينكه خطري دوستم را تهديد نكند، او را از چاه دور مي‌كردم.»

يحيي وقايع شب حادثه را اين‌طور شرح داد: «آن شب وقتي مامور پليس وارد پاركينگ شد اسماعيل از ترس به اتاق من رفت و خودش را در آنجا مخفي كرد. بعد از رفتن مامور مشغول مصرف شيشه شد. من هم خوابيدم اما ناگهان با صداي مهيبي بيدار شدم و ديدم اثري از اسماعيل نيست. بلافاصله بالاي چاه رفتم و ديدم او به داخل آن سقوط كرده و فوت شده است. من هم از ترس موضوع را پنهان كردم، چون فكر مي‌كردم پليس من را به قتل متهم خواهد كرد.»
ماموران بعد از شنيدن اعترافات اين مرد از امدادگران سازمان آتش‌نشاني كمك خواستند و به اين ترتيب دو روز قبل جنازه مرد معتاد از چاه بيرون آورده و به پزشكي قانوني منتقل شد. 
محمود چاخان
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۱
اجازه ميداديد جنازه در بياد دوباره اعترفات اسماعيل رو مي گرفتند به قتلش اعتراف مي كرد
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱
مجله فرارو