من با دیدن این صحنه شوکه شده بودم. ابتدا سه جوان با مهتابی به سرم زدند. همگی آنها چاقو و چوب در دست داشتند. گرد مهتابی وارد چشمم شد و با دستم جلوی چند ضربه چاقوی آنها را گرفتم و یکی هم با کمربند ضربهای به من زد که برای دفاع از خودم مجبور شدم دست بهچاقو شوم و دو ضربه به یونس زدم و پا به فرار گذاشتم.