جلسه صلح و سازش برای پرونده آرمان عبدالعالی در دادسرای جنایی تهران برگزار شد
شاید آن لحظه و آن اتفاق را بتوانم بپذیرم، ولی تصمیم بعد از آن ماجرا را هرگز هضم نمیکنم. این بچه مادر داشت، پدر داشت. مثل خودت که پدر و مادر داشتی. چرا با من تماس نگرفتی. زندگی ما سه نفر را هم نابود کردی. باور کنید دیگر خسته شدم. اگر آرمان اعدام شود، ناراحت نمیشوم
او گفت: غزاله به خانه ما آمده بود که موقع بازگشت در راهپله پایش لیز خورد و روی پلهها افتاد و جانش را از دست داد. من هم ترسیده بودم، او را بلند کردم و در یک چمدان گذاشتم و نزدیکی سطل زباله رها کردم. من غزاله را نکشتم.
روز از غزاله خواستم برای صحبت و خداحافظی به خانه ما بیاید، چون میخواست برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود. چون او را دوست داشتم و نمیخواستم برود سر این موضوع با هم بحث کردیم، اما او از پلهها پرت شد و سرش به لبه پله خورد، من هم ترسیدم و جسدش را در یک چمدان گذاشتم
قاضی گفت: از غزاله نامهای به جا مانده که در آن به تو اشاره کرده و گفته از دست آزارهای تو خسته شده است؛ دراینباره چه میگویی. متهم پاسخ داد: من نمیدانم آن نامه چیست. من و غزاله هیچ مشکلی با هم نداشتیم. متهم در پاسخ به این پرسش که با توجه به انکارش چرا به قتل اعتراف کرده، گفت: بعد از بازداشت به من خیلی سخت گذشت. مدام به من میگفتند پدر و مادرت در اتاق بغلی هستند و بازجویی میشوند و من اذیت میشدم، به همین دلیل اعتراف دروغ کردم.
شاهین صمدپور مستندساز این بار به سراغ پدر و مادر غزاله رفته تا صحبتهای آنان را از نزدیک بشنود. غزاله دختر هجده سالهای بود که گمان میرود شش سال پیش توسط پسری به نام آرمان به قتل رسیده باشد. چندی قبل، کمی پیش از اجرای حکم قصاص آرمان، خانواده غزاله به او یک ماه مهلت دادند تا جای جنازه احتمالی غزاله را مشخص کند. صحبتهای خانواده غزاله را ببینید و بشنوید.
دل پُر مادر غزاله؛
مادر دو شبانهروز است خواب به چشمانش نیامده، بعد از اینکه آرمان را درست از بالای چوبه دار به پایین کشید، فریاد کشید و از خدا خواست تا به او آرامش بدهد: «هیچکس حرفهای مرا نشنید. ٦سال عذاب کشیدم. میگویند آرمان در زندان تحصیل کرده، دانشگاه رفته، مدرک گرفته است. کاش کسی به این موضوع هم فکر میکرد که دختر من هم دانشگاه قبول شده بود، میخواست درس بخواند، اما به او فرصت ندادند. کلی آرزو داشت. آرزوهایش را بر باد دادند. اگر غزاله من هم زنده بود، دختری تحصیلکرده و موفق بود. آرمان مهلت زندگی دارد، اما دختر من در ١٩سالگی و اوج جوانی مهلتش تمام شد. او تمام دارایی من و شوهرم بود.»
سحرگاه دیروز قرار بود «آرمان» پسر ۲۴ سالهای که به اتهام قتل دختر مورد علاقهاش به قصاص محکوم شده پای چوبه دار برود، اما فقط لحظاتی قبل از اجرای حکم با مهلتی یک ماهه از سوی خانواده مقتول بار دیگر به زندگی برگشت.