متهم ادامه داد: زنان جوان را بهعنوان مسافر سوار میکردم و آنها را آزار میدادم. از این کار هیچ هدفی غیر از انتقامگیری نداشتم.
روز حادثه الناز با من تماس گرفت و گفت: میخواهد هرطور شده مرا ببیند و کار مهمی دارد، من هم قبول کردم. وقتی سر قرار رفتم، دو مرد که همان هومن و اصلان هستند، بهشدت من را کتک زدند. وقتی من را دیدند، به زور مرا سوار ماشین کردند و بهشدت کتکم زدند و من بیهوش شده بودم تا اینکه خودم را در بیمارستان یافتم. من نمیدانم چه کسی من را به بیمارستان رسانده است.
زنی که با شوهرش اختلاف داشت، بعد از برقراری ارتباط با مردی غریبه از او خواست همسرش را به قتل برساند. این زن و همدستش بعد از کشف جنازه مقتول شناسایی و بازداشت شدند.
این مرد همچنین در مورد نحوه گمشدن دخترش گفت: شبی که این اتفاق افتاد، مراسم عقد برادرزنم در خانه پدرزنم برگزار شد و ما هم دعوت بودیم. خانه پدرزنم در محدوده شوش تهران است. در آنجا بود که قرار شد من براي خريد غذا بيرون بروم، اما فاطمهزهرا دنبال من گریه کرد و من كه نميدانستم بچه را به چه كسي بايد سپرد، او را بغل كردم و كنار دختربچه چهارسالهام در حياط گذاشتم تا كنار هم بازي كنند و بعد از خانه بیرون رفتم. تا حدود يكی، دو ساعت بعد از این ماجرا متوجه غیبت فاطمهزهرا نشدیم. سپس مأموران كلانتريهاي جواديه، كيانشهر، بيسيم و ... را در جريان موضوع قرار دادیم و من و خانواده و اهالي محل نيز همهجا را به دنبال دختر كوچولويم گشتیم، اما هيچ اثري پیدا نکردیم، برای همین شکایت کردهام و الان هم به آن مرد کارتنخواب مشکوک هستم.
دویدن او در میان دختران دبیرستانی که به سمت کلاس هایشان میرفتند غوغایی به پا کرده بود بلافاصله از پلهها بالا رفت. میدانست که کلاس رها - دختر مورد علاقهاش - در طبقه دوم است. اما هنوز به کلاس نرسیده بود که داخل راه پلهها رها را با دوستانش دید. ایمان ناگهان دست رها را گرفت و او را به سمت پایین کشید.
در ادامه وکیل دادگستری که در دادگاه حاضر شده بود، در جایگاه قرار گرفت؛ او جزئیات ربایش خودش را توضیح داد و گفت: من سوار ماشین مسافربری شدم که به شهرستان بروم. چون زوجی در ماشین بودند مطمئن شدم که حتما راننده مسافرکش است و نمیدانستم آن زوج خودشان سارق هستند بعد هم در راه من در ماشین بودم که فرامرز ماشین را دزدید. من روی صندلی جلو نشسته بودم قبل از سرقت فرامرز، مهران و همسر فرامرز در صندلی عقب بودند و بعد از سرقت فرامرز پشت فرمان نشست و مهران هم از پشت چاقویی روی گردن من گذاشت و اموالم را خواست. او قویهیکل بود و من نمیتوانستم مقاومت کنم. آنها هر سه همدست بودند. من را زخمی و سپس حوالی شرق تهران رها کردند.
بررسی این پرونده نشان داد سرکرده باند یک خانم دکتر متخصص زنان و زایمان بود که بهدلیل اقدامات غیرقانونی از کار تعلیق شده بود. وی با همدستی یک پرستار، پیک موتوری رستوران و یک زن خانه دار باندی تشکیل داد که از مرحله شناسایی تا تحویل شناسنامه نوزاد هر کدام وظیفهای را بر عهده داشتند.