«نیمه شب پسرم گریان به سراغم آمد و گفت: اسهال شده است. متوجه موضوع غیرمنتظرهای شدم. به سراغ همسرم رفتم و او را بیدار کردم. همسرم وقتی صحنه را دید، به من گفت: شروین به او تعرض کرده است. پسرم کنار شروین خوابیده بود. برادرم را بیدار کردیم و درباره این موضوع حرف زدیم. من و برادرم داشتیم به این فکر میکردیم چه کنیم که متوجه درگیرشدن شوهرم با شروین شدیم. برادرم به کمکش رفت و آنها شروین را خفه کردند بعد هم تصمیم گرفتند جسد را از خانه خارج کنند».