آن روز روابط هوس آلود ما تا مرز رسوایی پیش رفت و من در حالی نگران آینده ام شدم که میترسیدم افشای این موضوع با وجود قول ازدواج آریا به آبروریزی بینجامد، اما خیلی زود آن حادثه شوم را فراموش کردم و دوباره به همین روابط پنهانی ادامه دادم.
او را نصیحت کردم تا دست از رفتارهای خلاف بردارد، اما به حرف هایم گوش نکرد و به همین دلیل با هم دعوا کردیم. او به من فحش داد و، چون ما رسم نداریم هیچ زنی به مرد فحاشی کند در اوج عصبانیت او را خفه کردم و طلاهایش را دزدیدم. من جسد را در باغچه خانهای که سرایدار آن جا بودم دفن کردم.
چند وقتی بود که با این زن آشنا شده بودم، اما نمیدانستم متأهل است و با پرداخت مبالغی به زندگی این زن کمک میکردم در حالی که او با پولهای من برای خودش طلا میخرید. بعد از آنکه متوجه شدم متأهل است خواستم رابطهمان را قطع کنیم، اما او حاضر به قطع رابطه نبود. روز حادثه بار دیگر پیش من آمد و از ندادن پول آنقدر گلایه کرد که از شدت عصبانیت مشتی به سرش زدم و با همان ضربه هم فوت کرد.
کتی هیل این اتهام را رد کرده اما گفته است که قبل از آنکه در انتخابات پیروز شود با یکی از اعضای ستاد انتخاباتی اش رابطه داشته است. او عذرخواهی کرده و گفته که رابطهاش «ناشایست» بوده است. او، شوهرش را به دست داشتن در انتشار تصاویر خصوصیاش متهم کرد و گفت: «از انتشار تصاویر خصوصی و لحظات شخصیام، به عنوان سلاح علیه من استفاده شد و این کار، تجاوزی وحشتناک به حریم خصوصی من بوده است».
پلیس به خانه موردنظر رفت و با جنازه خونین زن جوان روبهرو شد. در بررسیها روشن شد این زن ۳۵ ساله با افراد غریبه رفتوآمد داشت و احتمالا قربانی رابطه پنهانی با یکی از آنها شده است.
وقتی وارد خانه مارال شدیم مثل همیشه از ما استقبال کرد. من و احسان دستوپای دو زن جوان را بستیم. آنها سعی کردند مقاومت کنند، اما زورشان به ما نرسید؛ وقتی دستوپایشان را بستیم آنها خیلی جیغ و داد کردند. از ترس اینکه مبادا همسایهها متوجه شدند گلویشان را بریدیم. ما همه خانه را گشتیم، اما هیچ چیزی پیدا نکردیم. من میدانستم مارال مقدار زیادی پول و طلا دارد، اما پیدا نکردیم و نفهمیدم آنها را کجا مخفی کردهاند.
با اینحال تحقیقات شعبه ۵ درخصوص ادعای این دختر درباره نماینده مجلس ادامه پیدا کرد. این نماینده مجلس ادعای زن جوان را رد کرد و گفت: من به او تعرض نکردم. او به دفتر کار من آمد و گفت: زنی مطلقه است و دنبال کار میگردد. من هم قول دادم برایش کار پیدا کنم. چندینبار به دفترم آمد و هربار از من پول یا کار میخواست، من هم به او گفتم باید صبر کند.
من از زندگی با شوهرم اصلا راضی نبودم و بههمیندلیل محبتهای پسرداییام باعث شد به او علاقهمند شوم و با اینکه یک دختر و یک پسر دارم، به رابطه با او ادامه دهم. در این میان صابر مرتب میگفت: باید شوهرم را از سر راه برداریم. حالا هم فکر میکنم او شب حادثه وقتی ما در خانه نبودیم به منزلمان آمده و حبیب را کشته است
بعد از اینکه با مقتول به نام مانیا رابطه داشتم آماده شدم که از خانه او بیرون بیایم، وقتی به سمت کیفش رفت، دیدم مبلغ زیادی پول در کیفش است. دستم را دور گردنش انداختم و خفهاش کردم و بعد مبلغ پنج میلیون و ۷۰۰ هزار تومان پول و گوشی تلفن همراهش را به سرقت بردم.
ادعای عجیب مأمور قلابی که دست به اخاذی زد
من یک دختر ۱۴ ساله دارم که دانشآموز موفقی است او از من خواسته است کارهای خلافم را کنار بگذارم و سالم زندگی کنم. من هم بهخاطر دخترم سالم زندگی میکردم شاکی به دلیل رابطه نامشروع ی که داشت، ترسید و از ترس به من پول داد. این اتفاق تقصیر من نبود. من درخواست بخشش از دادگاه دارم. شاکی از من مبلغ کلانی پول خواسته تا رضایت دهد، اما من پولی برای پرداخت ندارم اگر داشتم که اصلا پول او را قبول نمیکردم و کار به اینجا نمیکشید.
من به امید خوشبختی به ایران آمدم. وقتی وارد خانه شوهرم شدم، فهمیدم همهچیز با آنچه خیال میکردم خیلی فرق دارد. شوهرم معتاد و بسیار بداخلاق بود. در ۲۰ روزی که زنش بودم بارها من را کتک زد و از اتاق بیرون انداخت. او مرد خشنی بود. به من میگفتند مرد همیشه زنش را میزند و این اصلا اشکالی ندارد و تو نباید ناراحت شوی. از طرفی از روز اولی که برادرشوهرم به نام شیرمحمد را دیدم، عاشقش شدم. او خیلی با برادرش فرق داشت. من از ابتدا هم فکر میکردم قرار است با شیرمحمد ازدواج کنم، اما بعد دیدم شوهرم شیرعلی است
این که یکی از دوستانم من را از ارتباط شوهرم با ناهید که او هم از دوستان صمیمی ام بود مطلع کرد. واقعاً شوکه شده بودم. اصلاً باورم نمیشد. تحقیق کردم و متوجه شدم که موضوع کاملاً جدی است و حقیقت دارد.
با نرگس رابطه داشتم و او به خانه من میآمد. روز حادثه هم به خانه من آمد. بعد از من کمی پول گرفت و به جایی رفت و دوباره برگشت. بعد با هم رابطه داشتیم. بعد از رابطه او به سمت آشپزخانه رفت و کمی سرکه خورد، به سمت یخچال رفت که آب بردارد؛ اما روی زمین افتاد و درجا فوت کرد. من خیلی ترسیده بودم. به دوستم مجید زنگ زدم و از او کمک خواستم. مجید هم با نرگس رابطه داشت. او زودتر رفته بود. وقتی که زنگ زدم، مجید آمد. او وانت داشت و در ترهبار کار میکرد. نیمهشب بود که مجید آمد، جسد را داخل وانت گذاشت و برد و بعدازآن من دیگر خبر ندارم چه اتفاقی افتاد
زن جوان درباره چرایی قتل همسرش گفت
در شب حادثه من مقداری قرص خوابآور را در یک نوشیدنی مخلوط کرده و به حسن دادم، او پس از خوردن نوشیدنی بیهوش شد، زمانی که از بیهوشی حسن مطمئن شدم، با کاظم تماس گرفته و او به خانه ما آمد و با چاقویی که از آشپزخانه برای کاظم آورده بودم، در حالی که خودم دهان حسن را گرفته بودم کاظم نیز چندین ضربه پیاپی به بدن حسن وارد کرد و او را کشتیم و پس از مرگ در حیاط خانه و بین دو درخت گردو دفن کردیم.
شاکی به کارآگاهان گفت: با کذبگوییهای حرفهای این پسر اغفال شدم و برای آشنایی بیشتر از طریق واتسآپ با او تماس تصویری و صوتی برقرار کردم و سپس عکسهای خصوصیام را برایش فرستادم. آن پسر یکی از دنبالکنندههای صفحه اینستاگرامم شد، ولی پس از مدتی با مخالفت من برای برقراری ارتباط تصویری نامشروع، از من ۳۰ میلیون ریال باج خواست و مرا تهدید به انتشار تصاویر خصوصیام در فضای مجازی کرد.
آیا مردی که از سالهای دور عاشق او بود قاتل است؟
در این مدت با مهسا به صورت پنهانی در ارتباط بودم و کمکش کردم تا مراحل جدایی از همسرش را انجام دهد و، چون میدانستم نیاز به پول دارد همیشه به او پول میدادم و روزهای آخر یک کارت بانکیام را در اختیارش قرار دادم که وقتی به دادگاه میرود در صورت نیاز به پول از آن برداشت کند و قصد داشتم از همان ابتدا خودم را به او ثابت کنم. همه چیز خوب پیش میرفت و دختر ۱۸ ساله مهسا نیز از رابطه دوستی ما با خبر بود تا این که...
دخترم به راحتی پیشنهاد دوستی هر پسری را میپذیرفت و با او روابط زشت برقرار میکرد. وقاحت و بی ادبی دخترم تا جایی رسید که از ارتباطش با پسران و مردان غریبه بدون هیچ ترس و واهمهای سخن میگفت و ما را انگشت نمای خاص و عام کرده بود
من به خواستگاریاش رفتم و خیلی محترمانه او را به عقد خودم درآوردم و خانوادهاش هم در جریان بودند. لاله قبل از من با فردی ازدواج کرده و جدا شده بود و از او بچه داشت. مدت کوتاهی از عقد دائم ما گذشته بود که لاله درخواست کرد از من جدا شود. من برایش همه امکانات را فراهم کرده بودم و حتی امکاناتی را که همسر اولم نداشت برای لاله آماده کرده بودم؛ برایش ماشین و خانه خریدم، اما او گفت: درخواست جدایی دارد...
قصاص؛ تاوان قتل مادرشوهر
من و شوهرم مدتها بود که با یکدیگر رابطهای نداشتیم. مهدی نیز صاحبکار پسرم بود و طی رفتوآمدهایش با مادرشوهرم نیز رابطه پیدا کرده بود و سه میلیون تومان از مادرشوهرم قرض گرفته بود، اما پول را پس نداده بود و زمانی که متوجه شد مادرشوهرم به رابطه ما پی برده است، با نقشه کشتن او موافقت کرد. بعد هم او را به بهانهای به تهران کشاندیم و داخل یک چهاردیواری در مرزداران او را خفه کردیم و جسدش را درون چاه انداختیم.
اولیای دم پریناز به این رأی اعتراض و درخواست رسیدگی مجدد کردند. آنها گفتند پریناز دارای مدرک دکترا و استاد دانشگاه بود و دختری بود که به خاطر شرایطش خواستگاران زیادی داشت، اما رامین با او کاری کرده که افسردگی شدیدی گرفته بود؛