چند وقتی بود که متوجه شده بودم جوان مقتول با دختری که قرار بود من با او ازدواج کنم رابطه برقرار کرده و درصدد تصاحب اوست. من که از این ماجرا کینه در دل داشتم با دو دوستم که آنها هم قبلاً از دست مقتول کتک خورده بودند نقشه ترساندن او را کشیدیم. برای همین یک بطری بنزین را آماده کردیم و سپس به محدوده شرق تهران رسیدیم. قرار بود جوان مقتول و دختر مورد علاقهام در آنجا حاضر شوند. من با همدستی این دو دوستم بطری بنزین را به طرف آنها پرتاب کردیم در حالی که فقط قصد ترساندن آن جوان را داشتم و میخواستم موتورش بسوزد با آتش گرفتن موتور دختر فرار کرد، اما ناگهان موتور منفجر شد و خود جوان سوخت.