برادرزادههایم به پسرم ظلم کردند. آنها یک بار پسرم را با قمه زدند و با اصرار من پسرم چیزی نگفت و شکایت نکرد. آنها کاری کردند که خواهرشان از ازدواج با پسر من منصرف شد و گفت که این وضعیت نمیتواند ادامه داشته باشد. پسرم روزهای سختی را میگذراند که برادرزادههایم او را کشتند.