اکنون، با این پرسش تاریخساز مواجهیم که آیا قدرت عزم آن دارد تا برای نجات پوست خویش پوست بیندازد و خود را از خویش برهاند و با توسل به نوعی «ویرتو» (در بیان ماکیاولی یعنی دلیری و خردمندی و انعطافپذیری اخلاقی قدرت که قدرت را قادر به اتحاد با بخت و کسب شرف و افتخار و نـام بلنـد میکند) خویش را از زوال و انحطاط رهایی دهد یا کماکان با اتکا و اتکال و اتصال به شمشیر چوبین و شکسته فالوسی خویش و مست و شاد و بیعنایت به بدعهدی و بیمهری سپهر پیر (یا به تعبیر ماکیاولی «بخت») آن ره میروند که میروند و آنگونه میروند که میروند.
مردم در برابر رفتارهایی واکنش نشان میدهند که خودشان آن را مذموم و مغایر با اخلاق میدانند. نکته جالب این است که اگر حکومت متولی این برخوردها شود نه تنها اثرگذاری برخورد مردمی را ندارد، بلکه مهمتر این است که مردم را در واکنش نسبت به عموم مسائل ناهنجار منفعل میکند و کمکم از این عرصه کنار میروند. برخوردهای رسمی در بهترین حال دقیقا مثل ریختن آشغال زیر فرش است که آشغال را خارج نمیکند، بلکه در بهترین حالت آن را پنهان میکند و دیر یا زود دیگر قابل پنهان کردن نخواهد شد، چرا که پنهان نمودن ظرفیت محدودی دارد.
دلشاد تهرانی به مفهوم و نگاه اصلاحی امام علی (ع) نسبت به «تبعیض» اشاره کرد و گفت: تبعیض ظلمی است که حکومت را از درون مانند خوره میخورد، سرمایه اجتماعی را نابود میکند، مردم را مایوس میکند، توانمندان را کنار میزند، ناتوانان را جلو میآورد و داراییهای عمومی را به غارت میبرد بنابراین تبعیض بزرگترین ظلم است.
هیچ اخلاقی، بدون موازنه قدرت و تضمین کافی، پایدار نخواهد ماند. پس رویکرد واقعگرا از این جهت نیز بر رویکرد اخلاقگرا برتری عملی دارد. انتزاعی و اخلاقی کردن امور واقعی مثل قدرت و پول، ممکن است نتایج منفی داشته باشد و حتی اخلاق را زایل کند.
دموکراسی در حال تدافعی قرار دارد. نابرابری فزاینده به این احساس این دامن زده که نهادهای دموکراتیک به شهروندان خود خدمت نمیکنند. اینترنت و رسانههای اجتماعی دچار وضعیت دو قطبی سیاسی و شکافهای فرهنگی هستند که پوپولیستها به راحتی از آن سوء استفاده میکنند.
مردم خسته شدهاند به جای آنکه افق روشنی برای اصلاح امور پس از تغییر هر دولت پیش چشم ببینند شاهد لعن و نفرین آمدگان بررفتگان باشند و به تماشای مجادلهای بنشینند که در سطوح بالای حکمرانی بین مقامات در جریان است و ربط چندانی به آنان پیدا نمیکند.
جورجو آگامبن، فیلسوف و نویسنده معاصر ایتالیایی مطرح کرد
طبابت تبدیل به یک مذهب شده و واکسن و واکسیناسیون آئین و نماد مقدس مذهبی تازه است و این که توضیح داده نمیشود که چرا با علم به آن که ممکن است افراد جان خود را به خطر اندازند به هر قیمتی میخواهند واکسینه شوند. در چنین شرایطی چه باید کرد؟
در شرایط کنونی یکی از چالشهای جدی فراروی نظام جمهوری اسلامی ایران مساله کاهش اعتماد سیاسی و به تبع از آن سیر نزولی سرمایه اجتماعی میباشد. بررسی رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران در چند سال اخیر بیانگر این واقعیت است.
محمدرضا تاجیک مطرح کرد
ناخوشی ایران امروز را فهم کنید و ارادهای معطوف به تیمارش داشته باشید تا آدمها آنچه میدانند از علاج و دوا تقدیمتان کنند. در و دروازههای ذهنی خود را بگشایید تا نقد آدمها آزارتان ندهد.
مهم تکتک افرادی نیستند که اسیر «شبهعلم» شدهاند، مهم این است که برخی و البته نه همه، تصمیمات کشور گاه در چنین ورطهای میافتد و مراکز حساس سیاستگذاری کشور به تسخیر کسانی درمیآید که تحتتأثیر «شِبهعلم»اند.
بیتردید، با منع و ممانعت نمیتوان فضای ذهنی مردم را تغییر داد، نمیتوان نگاه تیره آنان را سپید کرد، نمیتوان سوگیری منفی آنان را مثبت کرد.
احمد زیدآبادی مطرح کرد
کنش سیاسی برای آنکه آسیبزا نباشد باید بر تحلیل روشن استوار باشد و تحلیل هم به نوبۀ خود بر سنجش بیطرفانۀ دادهها در دستگاهِ نظری قابل ابطال و در نظر گرفتن پیامدهای عمل در تمام جوانب آن تکیه دارد و مختص زمان و مکانی خاص و در نتیجه همیشه منعطف و سیال است.
صفاییفراهانی گفت: اگر نیروهای یکدست فعلی قدرت فکرکردن در جهان امروز را نداشته باشند، بدون اینکه ساختار اقتصادی کشور را نداشته باشند، این ساختار یکدست شکست میخورد.
در تعداد زیادی از کشورها، حکومت های استبدادی خود را زیر لباس دموکراسی پوشاندهاند و این پوشش نازک در سالهای اخیر تا حد زیادی از بین رفته و واقعیت این حکومت ها نمایان شده است. روسیه مثال خوبی در این زمینه است.
مرتضی افقه مطرح کرد
استاد اقتصاد دانشگاه شهید چمران اهواز گفت: وقتی ایدئولوژی بر معیشت و رفاه مردم سایه میافکند و بخش عظیمی از بودجهی مملکت بلعیده میشود، واضح است که مردمِ برخی مناطق و اصلا مردم کل ایران به چنین فلاکتی میرسند.
عباس عبدی نوشت: مردم و جامعه نمیدانند که برنامه حکومت برای حل مسائل چیست؟ مردم باید در انتظار چه اقداماتی باشند؟ همه نظرات و راهحلها از طرف عرصه عمومی و نخبگان مطرح میشود. در مقابل از طرف ساختار قدرت سکوت پشت سکوت است.
شهروندان در گیر و دار تنشهای آبی و خاموشیهای نابهنگام، تریبونهایشان را در فضای مجازی در خطر میبینند
شهروندان این روزهای داغ تابستان ۱۴۰۰ را، درحالی سپری کرده و میکنند که گاه با مصایب ناشی از بیآبی سروکله میزنند، گاه درگیر مشکلات خاموشی و قطع برقند و در این گیر و دار، هر از گاه خبری هم از احتمال فیلترینگ این و آن شبکه اجتماعی محبوبشان میشنوند.
عباس عبدی مطرح کرد
مگر نه اینکه مردم خوزستان ۱۸ نماینده در مجلس دارند، و صدها نماینده در شورای شهر و چند نماینده در مجلس خبرگان. پس چرا این نمایندگان که باید صدای قانونی این مردم باشند و مطالبات آنان را به صورت مدنی و قانونی پیگیری کنند تا کارد مشکلات به استخوان مردم نرسد در این ماجرای اخیر حضوری ندارند؟
خوزستان را باید از ذیل فصل هفت! (امنیتی دیدن اوضاع) خارج کرد. شاید این کار در کوتاهمدت عملی نباشد، ولی میتوان در این مسیر حرکت کرد. نکته مهم این است که ظاهرا سیاستهای جاری در خوزستان حتی از مرکز نیز به صورت دقیق کنترل و هدایت نمیشود، بلکه جریان امور به عهده نیروهای رقیب و غیر همسو در منطقه افتاده است.
عباس عبدی نوشت: به نظر میرسد که علت بروز شکاف میان نگاه مردم و مسوولان، پیروی آنان از دو رویکرد متفاوت جزیینگری و کلینگری نسبت به امور است که نزد هر کدام وجود دارد. مسوولان در بسیاری از موارد جزییات را میبینند. آن هم جزییاتی که مطلوب آنان است. گزارشهای اداری زیردستان، سراسر آکنده از این جزییات جذاب است.