« دسته دختران » از ابتداییترین تصورات و تصدیقات و بدیهیات و ارزشهای هنری تهی است: فیلمنامه نامسنجم و شلخته و ابتر و بیرمق و گل درشت و بیافق، کارگردانی مغلوط و حفرهدار و باسمهای و تباه شده، بازیهای اغراقآمیز شعاری، بلوا و غوغای دافعهبرانگیز و صوری، جعل تاریخ، انحراف داستان، پیرنگ بیارزش و به شدت نحیف، طراحی صحنه و لباس پر گاف و ادا، و البته مجموعه معتنابهی از مقادیر بیشماری داد و قال و خون و انفجار و آتش و سر و صداهای مهیب و اعصاب خردکن دیگر!
از یک ماه از فیلمبرداری " دسته دختران " سانحهای برایم پیش آمد که هم جمجمه ام شکست و هم مهره گردنم آسیب دید.
بله. من اول تئاتر کار میکردم، یکسری کلاسهای تئاتر را بهصورت جسته و گریخته پیش آقای پورآذری رفتم، بعد یک تئاتر با آقای رحمانیان و خانم نصیرپور کار کردم. آن روزها ۱۷ سالم بود، کار خیلی باحالی بود و خیلی هم دیده شد.
عکسی از فرشته حسینی در میدان جنگ، روی پوستر فیلم « دسته دختران » نقش بست.