حمیده میگوید: ٨٠درصد زنانی که پسر داشتند و همسرشان اسیر شد، دچار مشکلاتی مثل من شدند، اما هنوز در دایره سکوتاند. امیدم این بود که برگردد و در آغوشش آرام بگیرم. اما چطور برگشت؟ سرشار از خشم و اضطراب. پسرم نه پدر داشت، نه مادر. تمام روزهای جوانیام صرف دفاتر مشاوره مدارس شد؛ میگفتند پسرت دچار مشکل شده، چون انگار ناپدری برای او آمده است. تمام روزهای من در این دغدغه و اضطراب گذشت که چه به سر پسرم میآید. او نخستین جملهای که به پدرش گفت این بود که میگویند تو پدرمی.