مهدی سنایی
روسيهشناس باسابقه كشور، چهار سال است كه در قامت نماينده مردم نهاوند در مجلس حضور داشته و عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي است. گفتوگو با مهدي سنايي درخصوص سياست نگاه به شرق را ميخوانيد.
در تاريخ روابط ايران و روسيه ديده شده كه در مقاطعي، ايران با روسيه بسيار به يكديگر نزديك شده و روابط آنها گاهي نيز تيره شده است. با اين حال همواره رابطه با روسيه روي روابط ايران با ديگران سايه انداخته است. چرا هميشه نام روسيه در تاريخ و ديپلماسي ايران داراي حساسيتهايي است؟
روابط ايران و روسيه روابطي ريشهدار است و به دوران روسيه تزاري برميگردد. در زمان شوروي سابق، روابط تجاري ميان دو كشور وجود داشته اما روابط سياسي منجمد بود چراكه ايران در زمان شاه، در بلوكي مقابل بلوك شوروي از حيث امنيتي قرار داشت. بعد از فروپاشي شوروي و ظهور فدراسيون روسيه و ايجاد كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز، روابط نويني شكل گرفت. البته شاهد نوعي تنوع در رابطه ايران با همسايههاي شمالي نيز بوديم چون همسايههاي جديد شكل گرفته بودند كه البته روسيه بزرگترين آنها بود.
بعد از فروپاشي شوروي، فضا به شكلي پيش رفت كه يخها آب شد. در زمان روسيه تزاري، جنگها و مناقشاتي ميان دو كشور درگرفت و در زمان شوروي هم، روابط سياسي چنداني وجود نداشت اما در زمان روسيه فدراسيون، روابط صميمي شكل گرفت.
بعد از فروپاشي شوروي كه حدود 10 سال هم از عمر انقلاب اسلامي گذشته بود، چگونه و بر اساس چه نيازهايي روابط با روسيه جديد آغاز شد؟
پايههاي اين رابطه در سفر آقاي هاشمي در سال 68 بهعنوان رييس مجلس و در قامت رييسجمهور آتي ايران، به روسيه شكل گرفت و قراردادهاي مختلفي را هم امضا كردند. شايد بتوان گفت روابط ايران و روسيه ناشي از سه عنصر اساسي است.
نخست ضرورتها، دوم منافع مشترك و سوم تهديدات مشترك. همچنين اين روابط در سه طبقه روابط دوجانبه، منطقهاي و بينالمللي قابل تحليل است. ضرورتها اين است كه دو كشور همسايه هستند و مسايلي مانند خزر و همچنين نيازهاي اقتصادي متقابلي دارند. اگرچه مرز زميني ندارند اما در قامت دو همسايه با توجه به حضور در درياي خزر، نيازهاي متقابلي دارند. روابط آنها هم در عرصه روابط دوجانبه مشهود است، هم در برقراري امنيت در منطقه حفظ ميشود و هم در عرصه بينالمللي گاهي سازهاي همنوا ميزنند.
اما منافع بين دو كشور نيز علاوه بر همكاريهاي دفاعي، در حوزههاي صنعتي، ارتباطات و فناوري، ترانزيت، مبارزه با مواد مخدر ديده ميشود كه گاهي به رقابت هم تبديل ميشود. اما تهديدات مشترك هم يكي از عناصر اساسي در روابط دو كشور است. ايران و روسيه در منطقه بحث مواد مخدر، تروريسم، راديكاليسم و همينطور ورود بازيگران خارجي به عرصه امنيت خزر، آسياي مركزي و قفقاز را تهديد مشترك ميدانند و با هم در مقابل آن صفبندي ميكنند. اين مساله در بيانيههاي اجلاس سران خزر در تهران و باكو و هم در قطعنامههاي پاياني شانگهاي مشاهده ميشود.
در عرصه جهاني هم هر دو با يكجانبهگرايي آمريكا مخالف هستند و اين فصل مشترك همكاريهاي بينالمللي ايران و روسيه است. در شرايطي كه روابط با آمريكا برقرار نيست و روابط با اروپا هم پرتنش بوده و گاهي شامل مسايلي ميشود، روابط ايران با روسيه روند رو به رشدي در دو دهه گذشته داشته است. به جز سال گذشته كه عدم تحويل سيستم پدافندي اس-300 دغدهههايي ايجاد كرد و ايران هم مواضعي متفاوتي نسبت به روسيه اتخاذ كرد، روابط دو كشور سير صعودي داشته است.
اما فرود روابط، منحصر به تحويل ندادن اس-300 نبوده است. دليل اين فرودها چه بوده است؟
درمجموع از نگاه من خط سير روابط، رشد داشته است و مباحثي هم كه بين دو كشور بوده، هيچ وقت تنش اساسي پديد نياورده است اما همين دغدغههايي كه ايجاد شده و گلهمنديهايي كه بوده معمولا مربوط به وجود عنصر ثالث در روابط دو كشور است. مهمترين سطح روابط دو كشور، سطح بينالمللي است چرا كه در سطح دوجانبه حجم مبادلات حولوحوش سه ميليارد دلار است كه قابل توجه نيست. دو كشور در سطح منطقهاي در سيستم مشترك اقتصادي و امنيتي منطقهاي حضور ندارند اما در عرصه بينالمللي به خصوص پرونده هستهاي ايران، روسيه كنار ايران بوده و براي همين حساسيت ايالات متحده و اروپا را برانگيخته و با توجه به فشارهاي وارده به اين كشور، روسيه هم مقاومت نسبي درخصوص صدور قطعنامههاي شوراي امنيت ضد ايران داشته و نقش تعديلكننده ايفا كرده است.
اما گاهي همراهيهايي هم داشته است.
بله. من از اين اتفاق تعبير ميكنم به اينكه ناشي از ظرفيت مقاومت محدود روسيه بوده است. روسيه هم از نگاه منافع خود روابط با ايران را مينگرد و گاهي هم در ايران تعبير شده كه روسيه با كارت ايران در روابط با غرب بازي ميكند. آنچه قطعي است روسيه منافع ملي خود را دنبال ميكند و طبيعتا نقاط تلاقي و تعرضي با منافع ايران پيدا ميكند.
درخصوص نقش تعديلكننده قطعنامهها اين سوال در افكار عمومي وجود دارد كه چرا روسيه هيچ وقت از حق وتو استفاده نكرده و گاهي هم برخوردهايي كرده كه طرف ايراني غافلگير شده است؟
روسيه از سه خصلت برخوردار است. نخست اينكه سياست خارجي آن عملگراست و روسيه زمان شوروي و دوره جنگ سرد نيست كه بر اساس قطبهاي تعريف شده جهاني به مسايل ورود كند و در صورت لزوم هزينه هم بكند بلكه به صورت شفافي در اسناد سياست خارجي و گفتههاي مقامات آن آمده كه در جاهايي كه منافع ندارند هزينه نميكنند.
دوم اينكه در سياست خارجي، اولويت اول را منطقه مشتركالمنافع و بالتيك تعريف كرده و در ردههاي دوم سوم، اتحاديه اروپا و آمريكا را قرار داده است بنابراين در روابط خود با ايران و غرب، مختلف تصميم گرفته است. ويژگي سوم اين است كه به شكل اعلاني، خود را مقيد به تصميمات سازمانهاي بينالمللي دانسته و حركت در اين چارچوب را به نفع صلح و امنيت خود ميداند.
بنابراين آنچه در شوراي امنيت و آژانس انرژي اتمي تصويب شده مورد توجه روسيه است اما تحريمهاي يكجانبه را رعايت نميكند. در عين حال اين انتقاد پذيرفتني است كه با توجه به اهميتي كه ايران براي روسيه قايل است و همكاري كه در مسايل بينالمللي بوده توقع اين است كه روسيه از ورود ايران به سازمانهاي اصلي منطقهاي حمايت كند.
در سوي ديگر رابطه با شرق، چين قرار دارد. رابطه ايران با اين كشور را چگونه ارزيابي ميكنيد درحاليكه ساليان زيادي نيست كه با اين كشور روابط برقرار شده است؟
روابط ايران با چين هم درواقع فصل مشترك عمده آن، همگرايي در مسايل بينالمللي است و چين هم از جمله كشورهايي است كه با اينكه در مسايل بينالمللي به تناسب وزن خود وارد نميشود اما با يكجانبهگرايي آمريكا مخالف است و به روسيه نزديك ميشود. در اين سالها هم اگرچه نه مثل روسيه و ايران اما گاهي، نارضايتي خود از شرايط بينالمللي را نشان داده است و اخيرا هم به شكل صريحتري درباره سوريه و ايران موضعگيري كرده است چرا كه موضع غرب و ناتو براي چين نگراني ايجاد ميكند.
چين در سياست شرقي ايران جايگاه بلندي را احراز كرده است. در شرايطي كه تحريمها، مبادلات ايران و غرب را سال به سال كاهش ميدهد، نقش چين برجسته ميشود. در اين زمينهها امروز با توجه به شرايط موجود بينالمللي، انتظار از چين هم اين است كه هزينه بيشتري در عرصه سياست خارجي انجام دهد و ورود شفافتري در مقابل ايالات متحده داشته باشد.
به مسايل ايران با غرب اشاره كرديد. اين محدوديت در روابط باعث نشده تا در شرايطي ناگزير، امتيازاتي به چين و روسيه داده شود بيآنكه به اندازه آن، منفعت به دست آيد؟
در گذشته هم سياست ما باوجود اينكه تنشزدايي با اروپا را در دستور كار داشته و مبادلات اقتصادي با اين اتحاديه قابل توجه بود اما سياست شرقي برجسته هم داشت و اين منحصر به دولت فعلي نيست.
بله، اما همين روابط با همه طرفها باعث ميشد، چين و روسيه هم بيشتر خود را به ايران نيازمند ببينند تا ايران به سمت طرف ديگر متمايل نشود.
بله، اما اين دو كشور در منطقه ما هستند و بخش عمدهاي از امنيت ما با تكيه بر مولفههاي بومي و منطقهگرايي قابل تامين است. ضمن اينكه چين در دنيا اقتصاد برتر است و در آينده دنيا هم ممكن است جايگزين احتمالي آمريكا در اقتصاد جهان باشد. در عين حال همانطور كه اشاره كرديد يك ديپلماسي فعال و قوي، تنوع را در عرصه بازي خود حفظ ميكند و فكر ميكنم وظيفه بزرگي بر عهده مسوولان سياست خارجي ماست كه ضمن حفظ اصول كلي -كه تعارضاتي را با جبهه غرب پديد ميآورد- با مهارت به شكلي روابط را تنظيم كند كه به حوزه خاصي محدود نشود. البته بازي در شرايطي كه سياست خارجي ما دارد كار سادهاي نيست.
به هر حال كشوري مانند تركيه در منطقه بر اساس اين روش عمل ميكند.
بله، آنها به راحتي ميتوانند بين شرق و غرب بازي كنند اما با رفتاري كه آمريكا و برخي اروپاييها درخصوص ايران نشان دادهاند، حفظ تنوع در بازي نسبت به ديپلماسي برخي كشورها مثل تركيه دشوارتر است.
اين انتقاد به عملكرد دستگاه اجرايي و ديپلماسي وارد شده كه فقط به دو كشور چين و روسيه تكيه كرده است.
در سياست خارجي ما بناي تكيه نيست بلكه همه چيز بر اساس منافع متقابل شكل ميگيرد. طبيعي است در شرايط موجود هم با خصومتهاي روشنتري كه آمريكا و اروپا نشان ميدهند، شاهد برههاي باشيم كه رابطه با غرب تضعيف شود. اما در درازمدت به نفع سياست خارجي كشور است كه اين همكاريها را با حوزههاي مختلف گسترش دهد. فكر ميكنم ايران و اتحاديه اروپا هم از منافع مشترك برخوردارند و بسياري از نيازهاي آنها بهويژه در حوزه انرژي از ايران بهراحتي ميتواند تامين شود. اما در مجموع در بعد امنيتي، با عملكردي كه در يك دهه گذشته از آمريكا و همپيمانان اروپايي آن ديده شده و يكجانبهگرايياي كه در عراق و ليبي داشتند، منطقهگرايي از پايههاي اصلي نگاه امنيتي ايران بوده است.
ويژگي ديپلماسي قابل قبول با اين دو كشور چيست؟
ديپلماسي موفق به صورت كلي، ديپلماسياي است كه بدون عدول از اصول اساسي، در بازي سياسي در حوزه خارجي انعطافپذير باشد. درباره آمريكا و اروپا هم ميبينيد كه در برخي مسايل كوتاه نميآيند اما به راحتي در مواجهه با بازيگران بينالمللي انعطافپذير عمل ميكنند. در يك دهه، روابط با يك كشور از روابط معمولي تا روابط استراتژيك حركت كرده و دوباره به سطح اول برميگردد.
من اعتقاد دارم سياست توجه به شرق بهويژه در عرصه اقتصادي و امنيتي صحيح است و منطقهگرايي به نفع ماست چون روندي كه آنها دنبال ميكنند ايران، روسيه، چين، تركيه و حتي عربستان را هم ميتواند متحد كند. اما اين نبايد يكسويه كردن سياست خارجي تعريف شود و با طرفهاي ديگر بايد گفتوگو باشد و بهويژه در عرصه اقتصادي، منافع و شكلهاي مختلفي از تفاهمات امكان شكلگيري دارند. فكر ميكنم با توجه به شرايط موجود بينالمللي، روابط ما با اين دو كشور تقويت خواهد شد و رفتار آمريكا نه فقط با ايران بلكه با چين و روسيه هم نشان داده كه احساس تهديدات مشترك بين سه كشور، تقويت ميشود.