كافي است اين روزها سري به راسته بازار پول و سكه بزنيد؛ از كله سحر جماعتي را ميبينيد كه از ساعتها قبل از باز شدن بانكها جلوي آنها صف ميكشند تا بتوانند اسم خودشان را در ليست كساني كه سكه ميخرند جاي بدهند.
ماجرايي كه اين روزها داغ شده و به خاطر اختلاف قيمت بين بانكها و بازار، مردم اين سكهها را با زور و زحمتي شده ميخرند تا بتوانند چند ساعت بعد به بازار بفروشند و سودي بهدست بياورند. اتفاقي كه به علت سياستهاي اقتصادي دولت اتفاق افتاده و رد پاي پررنگ اين موضوع را ميتوانيد در بازارهاي مسكن و وامفروشي ببينيد. اگر سري به نيازمنديهاي روزنامهها بزنيد، هر روز تبليغات زيادي در موضوعات متعدد و مختلفي را ميبينيد كه بيدردسر و زحمت بهدنبال خريد و فروش هستند. ريشه هر كدام از اين اتفاقات به روحيه «دلالي و واسطهگري» ميرسد كه اين روزها سكه رايج بازار شده و هر كس تلاش ميكند ره صدساله را يكشبه طي كند.
براي توليد زحمتي نميكشيم
دكتر حسين باهر، متخصص رفتارشناسي وجود چنين روحيهاي در بين مردم را چندين دليل عمومي ميداند؛ «دلالي سودآوري فوري دارد. مردم مطمئن هستند كه اين عمل سودي سريع برايشان حاصل ميكند. دومين دليل اين است كه مردم بيكار و بيپول هستند. اين آدمهايي كه جلوي بانكها صف ميكشند ترجيح ميدهند سرما هم بخورند اما پولي دستشان را بگيرد. دليل سوم همذات دلالي در روحيه مردم ايران است كه از اول هم واسطهگري را در بين خودمان داشتهايم. ما ايرانيها علاقه شديدي به اين موضوع داريم كه خيلي راحت پولي به دست بياوريم بدون اينكه توليدي كرده باشيم. اينها در مسئله مسكن و بقيه مسائل اقتصادي هم هست و نشان دهنده ميل كم ما به توليد است. دليلش هم اين است كه توليد، ريسكپذيري، فكر مولد و هزينه نياز دارد. به نظر من به مردم هم نميتوان خيلي ايراد گرفت كه چرا اين كار را انجام ميدهند بايد به دولت ايراد گرفت كه چرا براي اين مردم كار درست نميكند.»
چرايي شيوع اين روحيه در بين مردم، دلايل ديگري هم دارد كه باهر به آنها هم اشاره ميكند؛ «نسل حاضر و دوم و سوم ما ديدهاند كه با پشتسر هم كار كردن به جايي نميرسند. تجربه كردهاند كه با زحمت كشيدن بهجايي نميرسند و از ديگران درس گرفتهاند كه ثروت بهتر از علم است. لذا اينها به راههاي ميانبر فكر ميكردند. به دلالي، واسطهگري و به جاي توليد به خريدهاي راحت از واردات خارجي و فروش آنها فكر ميكنند كه از نمونههاي ساده اين ماجراست. الان در سطوح بالاي اقتصادي از بانكهاي دولتي به لطايفالحيل وام ميگيرند و روبهروي همان بانك، همين پول را در بانكهاي خصوصي به پسانداز تبديل ميكنند و چنددرصد سود ميگيرند. از هر نوع رانت و رابطهاي استفاده ميكنند تا بدون كمتر زحمتي كه رگ و رنگي از توليد در آنها نيست سود كلاني ببرند. ما چندان مشتاق به توليد نيستيم در حالي كه در كشورهاي توسعه يافته مشتاق نفس توليد هستند و البته از اين كار سود بيشتري هم ميبرند. ولي ما فقط مشتاق سود هستيم بدون اينكه توليدي داشته باشيم.»
واسطهگري، نشانه جامعهاي بيمار است
اين متخصص رفتارشناسي نسبت به اپيدمي شدن اين روحيه به شدت هشدار ميدهد. «ترويج و ادامه پيدا كردن اين روحيه ضربات زيادي را به ما ميزند. اگر جواني تصميم به كار هم بگيرد و بهدنبال سود اقتصادي باشد، ترجيح ميدهد وارد بازار خريد و فروش موبايل و واردات خودرو شوند، يعني به دلالي فكر ميكنند و كس نميگويد كه مثلا شركت IT ميزنم و كارهاي برنامهنويسي انجام ميدهم. به عبارتي در كار كردن هم تقلب ميكنيم.»
او راهكار حل اين معضل را تغيير نگرش مردم و دولت ميداند؛ «از بين بردن روحيه خيلي سخت است. فرهنگ جامعه بايد عوض شود. براي اين كار از آن بالا و دولت بايد شروع شود. الان دولت، نفت، سكه و چيزهاي ديگري ميفروشد و اين روحيه را در مردم تشديد ميكند. ميگويند بياييد 1000 تا سكه و فيش حج را پيش خريد كنيد. دوباره مردم هم اين كاغذها و وامها را به هم ميفروشند. اين سياستي است كه دولت به آن عمل ميكند و مردم دسته پايينتر هم به تبع از آن اين كار را ميكنند. خريد و فروش فيش حج، ليزينگ خودرو و در آينده احتمالا مسكن مهر هم دچار چنين موضوعي ميشود. افرادي ترجيح ميدهند چيزهايي را بخرند كه نيازي به آنها ندارند و از فروش آنها سود ببرند. اين فرهنگ از بالادستيها و دولت به پايين منتقل ميشود و در اين سمت هم توليد نيست. اگر در جامعهاي زمينه توليد فراهم شود و اشتياق و حميت براي كار وجود داشته باشد قاعدتا لذتي كه در محصولات ناشي از كار هست و به دست ميآيد خيلي بيشتر از لذتي است كه از جابهجايي پول و سكه به دست ميآيد.»
باهر اعتقاد دارد اين شرايط در حال حاضر وجود ندارد و به همين دليل مردم و بهويژه جوانان به سمت راحتطلبي گرايش پيدا ميكنند؛ «جوانها دوست دارند ره صد ساله را يك شبه بروند. ترجيح ميدهند از سفتهبازي استفاده كنند و چون راهي قانوني است هيچ كس هم نميتواند به كس ديگري ايراد بگيرد. حس برتری جویی مالی و اقتصادی، عدم خودآگاهی کافی و داشتن تفکر پول محور از عواملی است که تمایل افراد را برای عضویت در شرکتهای هرمیافزایش میدهد. بنابراین حس رسیدن به دگرگونی سریع و رسیدن به کمال از عوامل دیگری است که تمایل جوانان به عضویت در شرکتهای هرمیرا افزایش میدهد. از نظر روانشناسی افراد سادهلوح که تفکرشان هنوز به خوبی رشد پیدا نکرده است بیشتر عضو اینگونه مجموعهها میشوند. برخی از افراد تصور میکنند رشد پیدا کردن به معنای ترقی غیر منتظره است بنابراین تلاش میکنند از راههای نادرست به این ترقی دست یابند. اينها نوعي قمار است. در آيه قرآن داريم كه هر چيزي كه نتيجه تلاش ما نباشد، براي ما نيست «و ان لیس لِلأنسان ألاّ ما سَعی-سوره نجم، آیه 39» اينها روشهايي است كه شايد در كشورهاي كاپيتاليستي پذيرفته شده باشد كه البته آنها هم دچار چنين مشكلي شدند.مردم به دين معتقدند. مراجع تقليد بايد اين مسائل را تببين كنند. قرآن ميگويد «كَيْ لاَ يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُم-سوره ی حشر آیه ی 7» يعني پول درشت نبايد دست به دست بين مردم بچرخد ولي الان اين اتفاق نميافتد و جامعه مريض است.»
پشتكار، جامعه را توسعه ميدهد
دكتر فرزان شهيدي، جامعهشناس اعتقاد دارد آسیبشناسی فرهنگ کار در جامعه ایران نیازمند یک بررسی جامع و تحلیلی است؛ «طبق بررسیهای تطبیقی متاسفانه فرهنگ کار در ایران نسبت به کشورهای پیشرفته در سطح پایین تری قرار دارد. این امر مستلزم آسیبشناسی جدی فرهنگ کار در ایران و ارائه راهکارهای مناسب جهت ارتقای این فرهنگ است. اندیشمندان جهان در بررسی های خود به این نتیجه رسیدهاند که کار برخاسته از جوهره درونی افراد است و جوامع برای تبلور هر چه بیشتر این جوهره نیازمند ایجاد فرهنگ کار هستند. برخی دیگر از اندیشمندان همچون دانیل لرنر و آدام اسمیت در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که عوامل روانی و انگیزشی نقش بسزایی در ارتقای فرهنگ کار دارد. این عوامل میتواند توانایی های فکری،خلاقیت، پشتکار، نظم و مهارت های اجتماعی را در درون افراد زنده کرده و نیروی شگرف انسانی را در خدمت توسعه و تکامل یک جامعه و کشور قرار دهد.»
او مصادیق کم کاری یا تنبلی و گرايش به روحيه واسطهگري در ایران را در چند مورد بيان ميكند: «بايد از چند دليل بهعنوان ريشههاي فرار از كار نام برد. پایین بودن ضریب بهره وری در سیکل نیروی انسانی، پایین بودن ساعت متوسط کاری (متوسط روزانه دو ساعت و ۱۸ دقیقه برای مردان و ۲۱ دقیقه برای زنان)، فرار از کار و مسئولیت و بیانگیزگی،عدم کار مفید و اتلاف وقت (بیکاری پنهان)، تعطیلیهای فراوان رسمیو غیررسمی، سرگردانی و معطلی ارباب رجوع در ادارات، پاک کردن صورت مسئله بهجای حل آن، وقتگذرانیهای بیهوده (مثلا تماشای تلویزیون بهجای مطالعه)، مدرک گرایی و عدم تمایل جدی به درس در مدارس و دانشگاهها و بیبرنامگی و بینظمیدر کار (کار هیاتی بهجای کار منظم و مدون) از اين عوامل است. البته اين موارد نسبت به همه افراد جامعه عمومیت ندارد و در مقاطع مختلف دارای نوسان است، با این حال مصادیق فوقالذکر در فرهنگ عمومیکار ایرانیان مشاهده میشود.»