سقوط اخلاقی اسرائیل و سکوتِ سرد جهان
هشدار به تلآویو؛ ترامپ این هفته چه پیامی برای نتانیاهو فرستاد؟

تور خاورمیانهای ترامپ نشان از چرخشی بزرگ در سیاست آمریکا دارد؛ از کنارزدن اسرائیل و تحسین عربستان تا لغو تحریمهای سوریه و مذاکره با دشمنان سنتی. او بیتوجه به دغدغههای تلآویو، رویکردی کاملاً شخصی و معاملهمحور در پیش گرفته و اسرائیل را از اولویت واشنگتن خارج کرده است. در این مسیر، ترامپ میتواند یا بحران غزه را تشدید کند یا با بهرهگیری از نفوذش، جنگ را پایان دهد و توافقی تاریخی را رقم بزند.
فرارو – جاناتان فریدلند تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل و ستون نویس روزنامه گاردین
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه گاردین، وقتی امید اصلی فلسطینیها برای رهایی به مردی گره میخورد که در رؤیاهایش غزه را خالی از سکنه و بدل به یک تفرجگاه ساحلی مجلل میبیند، میتوان دریافت که بحران تا چه اندازه به مرحلهای بغرنج و تراژیک رسیده است. با این حال، روشنترین و شاید تنها مسیر واقعی برای پایان دادن به این رنج چندلایه، از دل سیاستهای دونالد ترامپ میگذرد؛ آنهم در حالی که او روزبهروز بیصبورتر میشود نسبت به اسرائیلی که هرچه بیشتر در انزوای بینالمللی فرو میرود.
خداحافظ تلآویو، سلام ریاض؛ تغییر بزرگ در قطبنمای خاورمیانهای آمریکا
اگر این تحولات از سوی هر رئیسجمهور دیگری در تاریخ معاصر آمریکا رخ داده بود، هفته گذشته میتوانست نقطه عطفی تاریخی تلقی شود؛ لحظهای که شاید حتی آغازگر تغییر بنیادینی در سیاست خارجی واشنگتن نسبت به مسئله اسرائیل و فلسطین میبود. اما چون این تغییرات از دل ذهن بیثبات و رفتارهای غیرقابلپیشبینی ترامپ بیرون میآید، هیچ تضمینی وجود ندارد که این مسیر بهناگاه، ظرف چند هفته یا حتی چند ساعت، بهکلی تغییر نکند و با یک چرخش ناگهانی، همه چیز بر باد نرود.
با این حال، اگر آنچه در ظاهر دیده میشود را مبنا قرار دهیم، تور چندروزه دونالد ترامپ در خاورمیانه نشانهای آشکار از یک تغییر بنیادین در رویکرد آمریکا به منطقه است؛ بهویژه در قبال دولتی که دههها متحد بلامنازع واشنگتن در این بخش از جهان بوده است (اسرائیل). سادهترین و در عین حال گویاترین نشانه این چرخش، آن است که رئیسجمهور ایالات متحده حتی قدم به اسرائیل نگذاشت.
در عربستان سعودی، او نهتنها با محمد بن سلمان، ولیعهد پرنفوذ این کشور با گرمی دیدار کرد، بلکه با شور و شیفتگی تحسینش نمود. ترامپ در لحنی آکنده از صمیمیت و تحیر گفت: «من بیش از حد تو را دوست دارم»، و از بن سلمان که پیشتر بهخاطر ماجرای قتل جمال خاشقجی با بیاعتنایی از سوی واشنگتن مواجه شده بود، پرسید که آیا با این میزان از انرژی و تلاش برای دگرگونی کشورش، اصلاً زمانی برای استراحت پیدا میکند.
نتیجه این شیفتگی آشکار، توافقی تسلیحاتی به ارزش ۱۴۲ میلیارد دلار میان ایالات متحده و عربستان سعودی بود؛ رقمی خیرهکننده که نشاندهنده جهشی کمسابقه در عمق روابط دوجانبه است. این در حالی است که یکی از ارکان سنتی روابط آمریکا و اسرائیل، تعهد همیشگی واشنگتن به حفظ برتری نظامی اسرائیل در برابر همسایگانش بود؛ اصلی که اکنون بهوضوح در حال تزلزل است. ترامپ بیپرده اعلام کرد که آمریکا «هیچ شریکی قویتر» از عربستان ندارد؛ لقبی که تا پیش از این، بهطور انحصاری متعلق به اسرائیل بود. اما شاید مهمترین نکته، نه در حجم قرارداد یا لحن ستایشآمیز ترامپ، بلکه در فقدان هرگونه پیششرط برای این امتیازات نهفته باشد. هیچیک از این توافقها به عادیسازی روابط ریاض با اسرائیل مشروط نشد؛ نه فشار، نه جدول زمانی، نه حتی یک درخواست رسمی. ترامپ بهصراحت گفت ولیعهد میتواند «هر زمان که خودش صلاح بداند» برای این اقدام تصمیم بگیرد.
وقتی ترامپ دشمنان را میبخشد و متحدان را دور میزند!
و این، الگویی بود که ترامپ در سراسر سفرش با دقت دنبال کرد. در چرخشی چشمگیر که اگر از سوی هر رئیسجمهور دیگری رخ میداد، بهراحتی تیتر اول رسانههای جهان میشد، اما چون از ترامپ سر زد، تنها بخشی از چرخه خبری روزانه تلقی شد؛ او سوریه را نیز از انزوا بیرون آورد. ترامپ تحریمها علیه دمشق را لغو کرد و از احمد الشرع، رهبر جدید سوریه، با عباراتی غیرمنتظره چون «جذاب» و «مبارز» تمجید کرد؛ شخصی که تا چند ماه پیش در فهرست تحت تعقیبترین تروریستهای ایالات متحده قرار داشت و برای دستگیریاش جایزه ۱۰ میلیون دلاری تعیین شده بود. با این حال، ترامپ بدون حتی اشارهای به نگرانیهای امنیتی اسرائیل، تمام این امتیازات را یکجا به او واگذار کرد. حرکتی که بار دیگر یکی از نقاط ضعف ساختاری ترامپ در مذاکره را برجسته میکند: تمایل به دادن امتیازهای بزرگ بدون دریافت هیچ تضمینی در مقابل.
اکنون ترامپ در حال پیشبرد معاملاتیست که صرفاً با اولویتها و امیال شخصیاش همخوانی دارند نه لزوماً با منافع یا دغدغههای متحدان دیرین آمریکا. او با حوثیها در یمن به توافقی جداگانه رسید؛ توافقی که حمله به کشتیهای آمریکایی را متوقف میکند، اما در برابر ادامه شلیک موشکها به سوی اسرائیل چشم میبندد. ترامپ همچنین اعلام کرد که «بسیار نزدیک» به دستیابی به توافقی هستهای با ایران است؛ بیآنکه هیچگونه اعتنایی به باور دیرینه بنیامین نتانیاهو مبنی بر لزوم متوقفساختن برنامه هستهای تهران با توسل به زور داشته باشد. او با رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه نیز وارد تعامل شد بیآنکه خصومتهای آشکار او با اسرائیل یا روابطش با حماس را مانعی برای این همکاری تلقی کند. حتی پا را فراتر گذاشت و بهصورت عملی با خود حماس نیز وارد گفتگو شد.
پیام صریح ترامپ به تلآویو: «اسرائیل دیگر اولویت ما نیست»
دونالد ترامپ اکنون با صراحتی کمسابقه به بنیامین نتانیاهو پیام میدهد: اسرائیل دیگر اولویت اصلی واشنگتن نیست. او آشکارا اعلام کرده که هر تصمیمی را که در راستای منافع آمریکا بداند، بدون توجه به خواستهها و دغدغههای اسرائیل اتخاذ خواهد کرد. بخشی از این چرخش رادیکال در سیاست ترامپ، ریشه در ناامیدی عمیق او از نتانیاهو دارد؛ نخستوزیری که از نگاه ترامپ، در ایفای نقشی سازنده برای ایجاد ثبات در خاورمیانه و در نتیجه فراهمکردن زمینهای برای رونق اقتصادی؛ آنگونه که ترامپ آن را برای آمریکا ممکن و سودآور میداند شکست خورده است.
به بیان سادهتر، ترامپ انتظار دارد که نتانیاهو «جنگ با حماس» را به پایان برساند و این بحران را از صدر رسانههای جهانی خارج کند. اما نخستوزیر اسرائیل به چنین کاری دست نمی زند. این ناامیدی در سخنان استیو ویتکاف، نماینده شخصی ترامپ خطاب به خانوادههای گروگانها در اسرائیل نیز بازتاب یافت؛ زمانی که گفت: «ما میخواهیم گروگانها را به خانه بازگردانیم، اما اسرائیل حاضر به پایاندادن به جنگ نیست. اسرائیل عملاً آن را کش میدهد.»
در واقع، نتایج نظرسنجیها حاکی از آن است که اکثریت قاطع اسرائیلیها خواهان پایان فوری جنگ هستند؛ اما بنیامین نتانیاهو، برای حفظ بقای سیاسی خود، در برابر این خواست عمومی ایستاده است. او که با پروندههای فساد و محاکمههای قضایی دستبهگریبان است، تنها راه نجات خود از زندان را در حفظ سمت نخستوزیری میبیند. برای ماندن در این جایگاه، باید ائتلاف شکنندهای را که بهزحمت سرپا نگه داشته، همچنان حفظ کند؛ ائتلافی که ستون اصلی آن دو چهره افراطی و فوق ملیگرا هستند: ایتمار بن گویر و بتسلئیل اسموتریچ. این دو نهتنها خواهان ادامه بیپایان جنگاند، بلکه رؤیای بازگشت شهرکسازی یهودی از طریق پاکسازی کامل غزه را در سر میپرورانند. نتانیاهو که تمام تمرکزش بر حفظ قدرت است، بهجای مهار این افراطگرایی، تسلیم آن شده و آتش جنگ را، بیاعتنا به پیامدهای انسانی فاجعهبار، زنده نگه داشته است.
نتیجه، فاجعهای است که امروز آشکارا در برابر چشمان جهان در جریان است: دولتی در اسرائیل که «قحطی» را بهعنوان ابزار جنگی بهکار گرفته و از دوم مارس تاکنون، بهطور کامل مانع ورود هرگونه کمک انسانی به غزه شده است. این صرفاً یک اتهام نیست؛ بلکه افتخاری است که مقامهای اسرائیلی خود به زبان میآورند.
مقامهای اسرائیلی، حملات هوایی مرگبار این هفته را با ادعای هدف قرار دادن رهبران و زیرساختهای نظامی حماس توجیه میکنند؛ اما در خصوص «گرسنگی جمعی»، هیچ توجیهی نمیتوان ارائه کرد. گرسنگی، برخلاف حمله موشکی، ماهیتی کور و فراگیر دارد؛ قربانی نمیپرسد که کودک است یا مبارز، بیگناه است یا متهم. بر اساس قوانین بینالمللی، استفاده از گرسنگی بهعنوان سلاح، مصداق روشن یک جنایت جنگی است و از منظر اخلاقی، اقدامی است بهغایت نکوهیده و غیرقابل دفاع. با این حال، این دقیقاً همان سیاست رسمی و اعلامشده دولت فعلی اسرائیل است؛ سیاستی که در ساحت اخلاق و انسانیت، جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد: این دولتی است که باید با صراحت و بیپرده، آن را «نفرتانگیز» نامید.
شاید بتوان این چرخه مرگ و ویرانی را متوقف کرد. دونالد ترامپ، اکنون قدرت آن را دارد که همین مسیر این هفته را ادامه دهد؛ مسیر معاملهگریهایی در خاورمیانه که اسرائیل را دور میزند، بیآنکه گرهی از کار فلسطینیها بگشاید. یا میتواند بر پایه همان اعتراف تلخ هنگام ترک منطقه، وقتی گفت مردم غزه «در حال گرسنگی هستند» و وعدهاش که «ما این مسئله را حل خواهیم کرد»، از اهرم نفوذ خود استفاده کند و بنیامین نتانیاهو را به پذیرش توافقی که ماههاست روی میز است، وادار سازد: آزادی تمامی گروگانهای باقیمانده و پایان جنگ.