bato-adv
کد خبر: ۸۳۷۱

سنتوری؛ اکران در پیاده‌رو!

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۱ - ۲۹ بهمن ۱۳۸۶

سام رضویان؛ روزنامه را كه بستم، بلافاصله با يكي از دوستانم كه از طرفداران جدي سينماي مهرجويي و مشتاق ديدن سنتوري‌ست، تماس گرفتم. بااشتياق پرسيدم: «سنتوري اومده... ديديش؟» با خونسردي در جوابم گفت: «مي‌دونم... نه، نديدمش.» پرسيدم: «چرا؟» گفت: «تهيه‌كننده گفت نخريد...» اين عكس‌العمل منطقي بسياري از خوره‌هاي سينماست به انتشار نسخه‌ي غيرقانوني فيلم «سنتوري» هجدهمين اثر داريوش مهرجويي كه به‌زعم اهالي سينما، شاه‌كاري تمام‌عيار از اين پير سينماي ايران به شمار مي‌رود.

بااين‌همه، واقعيت تلخ تكثير غيرقانوني آثار سينمايي پيش از اكران و يا در حين آن، دوباره چهره‌ي زشت خود را به جامعه‌ي فرهنگي ايران نشان داد تا بار ديگر، برخوردهاي سليقه‌اي و غيركارشناسي با مقوله‌ي بسيار تخصصي فرهنگ، طعم تلخ خود را به كام اهالي هنر بچشاند.

«سنتوري» در جشنواره‌ي بيست‌وپنجم فجر از سوي عام‌ و خاص سينماي ايران تحسين شد. پس از جشنواره‌ي فجر اما، مشتاقان «سنتوري» مهرجويي، ماه‌ها بايد منتظر مي‌ماندند تا اين آخرين اثر پرستاره و قابل‌تأمل استاد را به تماشا بنشينند، آن هم نه بر پرده عريض سينماها و با فراغ بال، بلكه در خانه‌هاشان و با عذاب‌وجداني كه تا آخر فيلم خواه‌ناخواه همراه آنان خواهد بود؛ حسي شبيه دزديدن مال ديگري.

در روزهاي پس از جشنواره، مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، به بهانه‌ي استفاده از صداي "محسن چاووشي"، خواننده‌اي زيرزميني كه صدايش مجوز پخش ندارد، فيلم را به محاق بردند. صاحبان فيلم درنهايت رضايت دادند كه اين صداي غيرمجاز! را از فيلم حذف كنند.

با اين‌ همه، نغمه‌ي «سنتوري» ماه‌ها در پيچ‌وخم ارشاد بالا و پايين شد و در اين ميان، چند بار و ازجمله در جشنواره بوسان به نمايش گذاشته‌شد. نمايش‌هايي كه به قول يكي از مسئولان ارشاد بدون مجوز صورت گرفته‌بود و جزو دلايل انتشار غيرقانوني فيلم در داخل كشور ارزيابي شد.

عاقبت هم «سنتوري» اكران نشد؛ بلكه گرفتار فاجعه‌اي شد كه پيش‌تر بسياري از كارشناسان حوزه‌ي سينما منتظر وقوعش بودند؛ اكران در پیاده‌رو. آخرين اثر داريوش مهرجويي كه در اين سال‌ها فيلم‌هايش بيش از گذشته رنگ خاكستري تيره‌ي اجتماع بر خود گرفته‌اند و ازهمين‌روي، مخاطبان بسياري را نيز روانه سالن‌هاي سينما كرده‌اند، تمام فاكتورهاي لازم براي تبديل شدن به فيلمي پرفروش را دارا بود؛ حكايت جواني عصيان‌گر كه هم‌چنان‌كه معتاد است، خوش‌قيافه است و صداي مخملي خش‌داري دارد. موضوعاتي هم‌چون اعتياد، عشق، موسيقي، فلاكت و شايد رستگاري را به اين اسم‌ها اضافه كنيد، بهرام رادان، گل‌شيفته فراهاني، مسعود رايگان، محمد سلوكي و... تا دلايل پرفروش بودن سنتوري بر شما نيز مسجل شود.

اما سنتوري اكران نشد و سر از پياده‌روهاي شهر درآورد. طرفداران مهرجويي، هواداران دولت را متهم كردند كه به‌سبب حمايت آقاي كارگردان از نامه‌ي اعتراضي 45 سينماگر از مسئولان فرهنگي كشور و انتقاد به وضعيت فعلي اين حوزه، از او انتقام‌ گرفته اند. درمقابل، عده‌اي اعتقاد داشتند كه خود مهرجويي فيلمش را روانه كوچه‌وبازار كرده‌است. باوري كه منطقي به نظر نمي‌رسد.

واكنش‌هايي نيز از سوي هر دو جريان صورت گرفت. تهيه‌كننده، مسئولان ارشاد را متهم كرد و مقامات وزارت ارشاد تهيه‌كننده را به‌سبب نمايش فيلمش در جشنواره‌هاي خارجي مقصر قلمداد كردند. دانشجويان دانشگاه هنر نيز تجمع اعتراض‌آميزي برگزار كردند و خواستار اكران «سنتوري» شدند. يك روزنامه‌ي صبح هم در ايده‌اي ابتكاري شماره‌حساب مشترك كارگردان و تهيه‌كننده را منتشر كرد تا بينندگان «سنتوري» كه احتمالا وجدانشان به درد آمده، با واريز وجه به اين حساب، به سینماي مستقل كمك كرده و ضربه‌اي كه به اين سينما وارد آمده را جبران كنند.

در اين ميان اما نكته‌اي بسيار مهم مغفول ماند؛ اين‌كه "چرا انتشار غيرقانوني سنتوري چنين تأثر بر انگيز به نظر رسيد؟"

در چند سال اخير، با رشد تكنولوژي‌هاي نوين در عرصه سيستم‌هاي ويدئويي و با توجه به خلأ قانوني عميقي كه در زمينه‌ي حقوق مؤلف در ايران وجود دارد، شاهد تكثير و انتشار آثار سينمايي بسياري اعم از داخلي و خارجي در كشور بوده‌ايم. اين شبكه‌هاي توزيع و تكثير چنان حرفه‌اي و گسترده هستند كه به‌رغم تلاش‌هاي بي‌شائبه‌ي مأموران نيروي انتظامي، هم‌چنان به حيات خود ادامه مي‌دهند. در چند سال گذشته، بسياري از آثار سينمايي، در حين اكران و يا بلافاصله پس از آن، در پياده‌روهاي شهر اكران شده‌اند. نمونه‌ي بارز آن، «اخراجي‌ها»ي مسعود ده‌نمكي بود كه هم‌زمان با روزهاي واپسين اكران، به پياده‌روها آمد و واكنش‌هاي بسياري را برانگيخت.

اما ماجراي انتشار «سنتوري» ازآن‌جهت بسيار متأثركننده است و درواقع به فاجعه مي‌ماند كه اين فيلم به نوعي «جوان‌مرگ» شده. فيلمي كه مي‌توانست در پرده‌اي عريض و خلسه‌ي سالن تاريكي ـ‌كه فقط فيلم‌بين‌‌هاي حرفه‌اي معني آن را مي‌فهمند ـ‌ ديده‌شود، حالا بايد پنهاني و دور از وجدان آگاه آدمي ديده‌شود. و اين ممكن نشد مگر با وسواس غيركارشناسي مقامات وزارت ارشاد كه در اين سال‌ها هر بار، خط قرمز تازه اي بر نام سينماگري صاحب‌نام كشيده‌اند و مرزهاي حوزه‌ي هنر و فرهنگ را تنگ‌تر كرده‌اند.

سلائقي كه زماني بهرام بيضايي، جعفر پناهي و بهمن قبادي را كنار گذاشتند و در اين زمان گره به كار مهرجويي مي‌بندند و صداي پيرمرد را اين‌چنين درمي‌آورند كه «در جريان جلسه‌اي که قبل از سوم مرداد برگزار شد، آقاي جعفري جلوه به‌شخصه صرفاً به خاطر سليقه و خواست خودش تصميم گرفت جلوي نمايش اين فيلم را بگيرد.» اعمال‌نظرهاي عجيب‌وغريب و خلق‌الساعه‌اي كه جلوي اكران فيلمي را به‌رغم داشتن مجوزهاي قانوني لازم مي‌گيرد و سالي پس از آن بنا به دلايلي كه هرگز اعلام نمي‌شوند، فيلمي ديگر را در دقايق واپسين از شركت در جشنواره بازمي‌دارد و فيلمي ديگر را يك شب در جشنواره اكران مي‌كند و شب ديگر مانع از پخش همان فيلم مي‌شود!!!

مهرجويي در آستانه‌ي آغاز جشنواره‌ي بيست‌وششم فجر، يادداشتي در يكي از روزنامه‌هاي صبح تهران نوشت و از سياست‌هاي وزارت ارشاد انتقاد كرد. خالق «سنتوري» در آن يادداشت كه «سؤال‌هاي من» ناميده بودش، نوشته بود: «در آيين‌نامه‌ها آمده است وظيفه و مسئوليت وزارت ارشاد، اعتلا بخشيدن، متحول کردن و رونق بخشيدن به فضاي توليد و عرضه کالاي فرهنگي است تا بتوان فرهنگ ايراني- اسلامي را صادر کرد و به گوش دنيا رساند، حالا اگر قرار است نبودن بهتر از بودن باشد صدايي نمي‌ماند که به گوش کسي برسد.»

مهرجويي از ستون‌هاي سينماي اين كشور است. ستوني كه با تداوم اين سياست‌ها، جامعه‌ي فرهنگي‌هنري كشور را سوك‌وار نبودنش خواهد كرد و هم‌چون بسياري ديگر از هم‌صنف‌هايش به كنجي خواهد رفت و سكوت پيشه خواهد كرد. چه عجيب است كه در ايران مقولات مختلف و گاه متعارضي هم‌چون سينما و سياست، اين‌چنين تنگ در يك‌ديگر گره مي‌خورند!
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین