bato-adv
کد خبر: ۸۳۶۶۵

علل افزایش الفاظ مستهجن در رسانه ملي

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۷ - ۲۱ تير ۱۳۹۰


 جستجوي عوامل تاثير‌گذار بر ادبيات روزمره اجتماعي كار دشواري‌ نيست چراكه اصولا توليد فرهنگ در كشور تنها در چند حوزه‌ي محدود كه مديريت آن‌ها در انحصار دولت و نظام است، خلاصه مي‌شود و در اين‌ميان، باتوجه به ممنوعيت استفاده از رسانه‌هاي ماهواره‌اي، بدون مبالغه مي‌توان تلويزيون را يكي از عوامل اصلي تاثير‌گذار بر فرهنگ و اخلاق اجتماعي ايران دانست. 

از اين‌رو، اگر امروز اخلاق جامعه با بحران مواجه شده، جامعه‌شناسان و روان‌شناسان درصد بالايي از بي‌مبالاتي را متوجه صداوسيما و عملكرد مديران اين سازمان در طول سال‌هاي اخير مي‌دانند. 

در ميان توليدات شبكه‌هاي تلويزيوني، سهم سريال‌ها و تله‌فيلم‌ها از ترويج ادبياتي كه از آن به ادبيات ضداخلاق تعبير مي‌شود، بيش از ديگر برنامه‌هاي اين رسانه است. نزول اخلاق خصوصا در ميان آثار طنز و كميك به بالاترين ميزان خود رسيده تا آنجا كه ارزش‌هاي اخلاقي زير بار لودگي‌ها و شوخي‌هاي ضداخلاقي مفقود شده‌است. 

هرچند كاربرد الفاظ ركيك و تعبيرهاي كلامي ناشايست در رسانه؛ غيرقانوني و عاري از شان و منزلت انساني -‌ رسانه‌اي است اما نمونه‌هاي منتابهي از اين الفاظ به كرات در لابه‌لاي سريال‌ها و برنامه‌هاي نمايشي تلويزيوني مورد استفاده بوده است. در اين‌جا بخشي از اين الفاظ كه متناوبا در برنامه‌هاي رسانه‌ي ملي مورد استفاده قرار مي‌گيرد، براي نمونه آورده مي‌شود البته با ذكر اين نكته كه خبرگزاري ايلنا با بيان معذوريت خود در درج برخي الفاظ؛ براي درج بخش ديگري از كلمات از خوانندگان خود عذرخواهي مي‌كند: 

خطاب قرار دادن افراد با اسامي و صفت‌هاي سخيف و زننده از قبيل: خفه‌شو- حيوون- خر- الاغ- گوسفند- گوساله- گاو- بي‌شعور- نفهم- كثافت- آشغال- لجن- احمق- نخاله- هالو- عوضي- پدر سوخته- پدرسگ- بي‌شرف- گه- در پيت- يابو- كله پوك- خرفت- حرومزاده- غلط كردي- گم شو- ببند اون گاله رو - ببند دهنتو- مي‌زنم تو دهنت و.... 

در بسياري از موارد نيز جملاتي از زبان كاراكترهاي داستاني بيان مي‌شود كه بار معنايي آن‌ها؛ مستهجن و ضداخلاقي‌ است. 

يادمان هست كه برخي مجموعه‌هاي تلويزيوني حتي از فهرست كردن سیل فحاشی و استعمال الفاظ زشت و تمسخر و هجو و لودگی در ساعات عزیز بعداز افطار دريغ نكرده‌اند. 

برخي از اين جملات را اگرچه از اين رسانه پيش از اين شنيده‌ايم اما بار ديگر و بنا به ضرورت آن‌ها را مرور مي‌كنيم: 

_ این یکي‌يو نگاه کن، چشاش خیلی خماره، فکر کنم با اون گوسفند مریضه مراوده داشته... 

_ فکر کنم این (گوسفند) ترمز دستیش بالاست، ممانعت میکنه، آره یه مدت اینجوری کار کنی قلقش دستت میاد... 

__ خانوم ایشون همسر قانونی شما هستند، شما هم موظفین تمکین کنین... 

_ ببخشین دیگه به خاطر یه ....کوچولو شما رو هم زا ِ براه کردیم...
يا به كررات جملاتي كه قبح برخي امور زشت و غيرقانوني را در جامعه زيرسوال برده و آن را به امري عادي بدل مي‌كند: شما جيب ما رو نزن.... 

كاربرد الفاظ و تعابير زشت و فاقد بار معنايي ارزشي در شرايطي در تلويزيون ايران صورت مي‌گيرد كه بند 6-3-1 از ضوابط صدا و سيما بر كاربرد شيوه‌ي خاصي از زبان ارزشي در برنامه‌سازي در اين رسانه تاكيد دارد: 

"زبان و گفتار برنامه¬های صدا و سیما باید از هرگونه ناسزا، فحاشی، اهانت، کلمات ناشایست مبرا باشد." 

و در بند 30-19-2 آمده: 

"کلمات، جملات و اصطلاحات چند پهلو که معنایی دور از ادب، اخلاق و شأن مخاطب یا رسانه ملی را داشته باشد، ممنوع است." 

شيوع بداخلاقي‌هاي كلامي كه خود منشا ناهنجاري‌هاي ديگر اجتماعي نيز مي‌شوند؛ در حوزه‌هاي مختلف جامعه‌شناسي، روان‌شناسي و علم ارتباطات قابل بررسي است. آنچه مي‌خوانيد، متن گفتگوي ايلنا با متخصصان اين حوزه‌هاست:


اول: محمدعلي الستي؛ كارشناس ارتباطات و رسانه:
نجابت؛ آخرين سنگر صدا و سيما براي رقابت با ماهواره‌ها بود.
 
محمدعلي الستي مي‌گويد: «صداوسيما براي جذب مخاطب؛ راحت‌ترين مسير يعني استفاده از ادبيات مبتذل را انتخاب كرده‌است.»

وي معتقد است: «كلمات و اصطلاحاتي كه در زبان و ادبيات اجتماعي مرسوم مي‌شود، حاصل نياز جامعه براي بيان معنا و مفهوم‌هاي خاص است بنابراين از توليد الفاظ و كلمات جديد در جامعه ناگزيريم. اما بايد عوامل ايجاد كننده‌ي اين كلمات را به سمت وسويي ببريم كه بهترين اصطلاحات را براي بيان مفهوم انتخاب كنند.»

وي ضمن بيان اين مطلب كه رسانه‌ي ملي ايران بزرگترين نقش را در شكل‌گيري ادبيات موجود در جامعه داشته‌است و دارد، گفت: «متاسفانه اغلب شبكه‌هاي تلويزيوني براي اينكه به جذب مخاطب بپردازند؛ با بهانه‌ي مردمي‌بودن و واقع‌گرايي، سخيف‌ترين كلمات را از ميان اقشار مختلف جامعه مي‌گيرند و مورد استفاده قرار مي‌دهند. حتي در پاره‌اي از موارد پا را فراتر مي‌گذارند و خود به وضع اصطلاح و كلمه مي‌پردازند. به عنوان مثال سريالي را خاطرمان هست كه اصطلاح‌هاي متعددي را در لهجه‌ي عجيبي ترويج كرد. مثلا براي بيان چاپلوسي كه يكي از ناهنجارهاي موجود در جامعه نيز هست؛ از كلمات جديدي استفاده مي‌شد كه ويژگي‌هاي قدرتمند تلويزيون به‌عنوان يك رسانه، اين كلمات را به ادبيات رايج اجتماعي منتقل كرد.»
 
الستي ادامه داد: «اگر قرار باشد هر كارگرداني براي جذب مخاطب، كلمات جديد و غيرمتعهدي را ابداع كرده و انعكاس بدهد و هيچ‌گونه نظارت و مسووليتي نيز ازسوي مديران شبكه‌ها وجودنداشته باشد؛ قطعا حاصل‌اش سقوط فرهنگ عمومي‌ خواهد بود.»

اين كارشناس ارتباطات و رسانه ضمن ابراز نگراني نسبت به آينده‌ي جامعه گفت: «به نظر مي‌رسد جاي تهيه‌كنندگان و اهالي واقعي فرهنگ و هنر درصداو سيما خالي است و عدم وجود يك چارچوب مشخص براي سازندگان سريال‌ها و تله فيلم‌ها كه نوع ترويج ادبيات را كنترل كند، واقعا محسوس است.»

الستي بااشاره به ظرفيت‌هاي بالاي زبان فارسي اظهار داشت: «جامعه هر روز دچار احساسات و نيازهاي جديدي به فراخور زمانه‌اش مي‌شود و ما از بكارگيري كلماتي كه حس و مفهوم موردنظر جامعه را القا كند، ناگزيريم. اما آنچه كه مهم است؛ ترويج كلمات اخلاقي و صحيح است آن‌چنان‌كه خيلي از كلمات قديمي‌ در ادبيات فاخر را مي‌توان بازتوليد كرده و مورد استفاده قرار داد.»

وي تذكر داد: «در طول اين سال‌ها هرگز صدا و سيما مراقب عادت‌هاي كلامي ‌جامعه و بروز بداخلاقي‌هاي كلامي‌ در جامعه نبوده و ما نشانه‌هاي اين بي‌مبالاتي را به وضوح در جامعه مي‌بينيم. به نحوي كه نسل‌هاي جديد ما به هيچ وجه مودبانه حرف نمي‌زنند و در برخورد با بزرگترها از اصول اخلاقي بي‌بهره‌اند. طبيعي است كه يكي از بزرگترين عوامل بروز و عادي شدن اين بي‌اخلاقي‌ها، استفاده از زبان نازل و مبتذل در سريال‌هاست.»

الستي درمورد آثار طنز و كميك در تلويزيون توضيح داد: «قطعا وقتي همچنان در حوزه‌ي طنز كلامي‌باقي مانده‌ايم و به سمت طنز موقعيت نرفته‌ايم؛ براي خنداندن مخاطبان ناچاريم آلودگي‌هاي زباني را افزايش دهيم و به‌جاي اينكه حركتي در راستاي غناي عادت‌هاي زباني مردم كرده باشيم، قبح بي‌اخلاقي‌ها و كلمات ركيك را برداشته و به فرهنگ عمومي‌مردم لطمه مي‌زنيم.»

وي خاطرنشان كرد: «براي جذب مخاطب حتما لازم نيست از الفاظ نامتعادل و احيانا مبتذل استفاده كرد اما گويا سازندگان مجموعه‌هاي تلويزيوني نمي‌خواهند با استفاده از طنز موقعيت فضاهاي جديدي را تجربه كنند. از طرفي آن‌ها داعيه اين را دارند كه برنامه‌هايشان مردمي‌ست و به اين بهانه از الفاظ ركيك استفاده مي‌كنند. مگر لزوما ادبيات جامعه ركيك است؟! در اين زمان؛ حاصل كار اين خواهد بود كه به‌جاي هدايت ادبيات اجتماعي به سمت زباني پاك، زباني مبتدل و آلوده در سطح اجتماعي ترويج مي‌شود.»

اين كارشناس در ادامه سخنانش؛ با اشاره به جايگاه صدا و سيما گفت: «يكي از بزرگترين مزيت‌هاي صدا و سيما در طول سال‌هاي انقلاب اسلامي، نجابت‌اش در مقايسه با رسانه‌هاي ماهواره‌اي بوده‌است. آن‌چنان‌كه پدر و مادرها به فرزندانش اين آزادي بلاقيد را دادند كه از برنامه‌هاي تلويزيوني استفاده كنند. بنابراين نجابت؛ آخرين سنگر صدا و سيما براي رقابت با ماهواره‌هاست و اگر اين موقعيت با ابتذال‌هاي فرهنگي و عدم مسووليت و تعهد مديران به مخاطره بيافتد؛ تلويزيون ديگر هيچ شانسي براي ماندگاري نخواهد داشت و بازنده‌ي قطعي اين رقابت خواهد بود.»

دوم: مسعود كوثري؛ جامعه‌شناس:
توليدات كميك به بانكي از الفاظ ركيك و ضداخلاقي تبديل شده
مسعودكوثري(جامعه شناس و پژوهشگر رسانه) معتقد است: «در طول سه دهه‌ي اخير صدا و سيما عموما سياست‌زده عمل كرده و از تاثير منفي‌اش بر اخلاق اجتماعي و ترويج ادبيات مستهجن غافل مانده است.»

كوثري ضمن بيان اين مطلب كه جامعه‌ي ما درحال حاضر در شرايط بحران اخلاقي به سر مي‌برد، گفت: «مبحث شايع شدن بي‌اخلاقي‌ها و بداخلاقي‌ها در سطح جامعه بستري وسيع را براي بررسي و آسيب‌شناسي مي‌طلبد.»

وي ادامه داد: «اين جريان ابتدا ازسوي سياسيون مطرح و باب شد چراكه در دوره‌هايي جامعه پر بود از تضادهاي سياسي،‌ فرهنگي و اجتماعي. اين تنش‌ها ميان اقشار مختلف از قبيل مقيد به اصول ديني با لاقيدان، ‌فقرا با ثروتمندان و... بوده است.»

كوثري افزود: «در شرايطي كه ايران روزهاي پرتضادي را تجربهم مي‌كرد، رسانه‌ها و خصوصا تلويزيون به‌جاي اينكه با ارايه‌ي الگوهاي مناسب به كنترل تضادها و بداخلاقي‌هايي موجود ميان اقشار مختلف بپردازد، خود؛ سياست‌زده شد و به اغتشاش‌هاي اخلاقي دامن زد.»

كوثري كه رد شيوع خشونت‌ها و بي‌ادبي را در كلام و خطاب قرار دادن اشخاص و گروه‌ها توسط افرادي خاص يا حتي مراجع سياسي مي‌داند، مي‌گويد: «زبان ارتباطي ما به سمت بي‌پردگي حركت كرده و متاسفانه در چنين شرايطي هركسي كه بيشتر پرخاش و بدزباني كند؛ بيشتر مورد توجه و تاثير قرارمي‌گيرد.»

وي در ادامه به سلسله مراتب و اتيكت‌هاي اجتماعي اشاره كرد و گفت: «درست است كه يكي از اهداف انقلاب اسلامي برداشتن امتيازات خاص از اقشار سطح بالا و هم‌سطح سازي جامعه در راستاي عدالت‌محوري بوده اما اين به آن معنا نيست كه جايگاه‌هاي اجتماعي ديگر قابل احترام نباشند. متاسفانه امروزه جايگاه اجتماعي افراد از هر قشري كه باشند مورد احترام قرار نمي‌گيرد.»

كوثري با انتقاد از كوتاهي‌هاي تلويزيون اشاره كرد: «متاسفانه رسانه‌ي ملي ما آنقدر درگير اهداف سياسي شده كه از تقويت و آموزش اخلاق و تربيت جامعه غافل ماند. آن‌چنان‌كه امروزه برخوردهاي بدي را ازسوي مردم در كوچه و خيابان، در وسايل نقليه عمومي ‌و پشت چراغ قرمزها مي‌بينيم. به عنوان مثال اگر شما بخواهيد به راننده‌اي كه خيابان يكطرفه‌اي را خلاف جهت حركت مي‌كند؛ اعتراض كنيد، كمتر ‌پيش مي‌آيد كه راننده از شما عذرخواهي كند بلكه با ادبياتي ناشايست با شما به سر جدال بر مي‌آيد.»

اين جامعه‌شناس ادامه داد: «صدا و سيما از همان روز نخست در پي حل مشكلات نبود. از طرفي بداخلاقي‌هاي سياسي به اقشار ديگر جامعه تسري پيداكرد و ما شاهد انتقال اين هنجارهاي ضداخلاقي در توليدات كميك و طنز تلويزيوني بوديم.»

وي اضافه كرد: «متاسفانه توليدات كميك صدا و سيما امروز به بانكي از الفاظ ركيك و ضداخلاقي تبديل شده و به‌جاي تقويت طنز موقعيت؛ دائم شاهد عبور از مرزهاي اخلاقي هستيم. تا جايي‌كه اين بي‌پردگي‌ها به شوخي‌هاي جنسي نيز رسيده. به عبارت ديگر توليدكننده براي جذب مخاطب و طنز خنداندن مردم روز به روز به بي‌بندوباري‌هاي اخلاقي دامن مي‌زند.»

وي كه حركت به سمت شيوه‌هاي حل تضادهاي اجتماعي را از وظايف ضروري صدا و سيما مي‌داند، ضمن اعلام خطر و نگراني از افول اخلاق و فرهنگ در جامعه گفت: «تلويزيون مسووليت خود را در راستاي آموزش و ارتقاي اخلاق و فرهنگ انجام نداده و برنامه‌هاي سياسي تند و عدم تاثير تذكرات اخلاقي، زبان تند و اخلاقي ناهنجار را در جامعه ترويج داده و با اين روند روز به روز از اخلاق حسنه كه مدنظر اسلام در مجامع بشري است دور و دورتر مي‌شويم.»

وي ادامه داد: «ممكن است مردم ما در ايام و موقعيت‌هايي خاص مثل مناسبت‌هاي مذهبي رفتارهاي اخلاقي و مبتني بر فرهنگ و آرمانگرايانه از خود نشان دهند، اما روزمره‌گي مردم به شدت دچار ناهنجارها و بداخلاقي‌هاست.»

كوثري افزود: «پرخاشگري در ميان مردم به يك ارزش تبديل شده آن‌چنان‌كه امروزه اگر كسي براي احقاق حقوقش به فحش و ناسزا روي نياورد، ازسوي ديگران ترسو و بي‌كفايت خوانده مي‌شود و در چنين شرايطي بايد روز به روز منتظر زوال ادب و فرهنگ اجتماعي باشيم.»

سوم: قادر باستاني؛ كارشناس ارتباطات:
برنامه‌سازان هر روز بيشتر از كلمات ضداخلاقي و سخيف استفاده مي‌كنند .

قادر باستاني(مدرس و كارشناس علوم ارتباطات)، بر اين باوراست كه صدا و سيما تحت فشارهاي بالادستي‌هايش براي جذب مخاطب به بيراهه افتاده و با توجيه صميمي‌بودن با مردم به خود اجازه داده تا فرهنگ كلامي ‌مردم را به تنزل بكشاند. 

وي در شرح جايگاه كلام افزود: «در بحث ارتباطات، ارتباط در دو وجه كلامي‌ و غيركلامي‌خلاصه مي‌شود كه ارتباط كلامي در اين ميان ‌ويژگي‌ها و جايگاه بسيار موثري را دارد. آنچنان كه «لحن» كه از ويژگي‌هاي آن است حتي در مباحث ارتباط غيركلامي مطرح و مورد نظر قرار مي‌گيرد.»

باستاني ضمن بيان اين مطلب كه كلمات و زبان بر فرهنگ عمومي‌ جامعه تاثير مي‌گذارد، گفت: «معمولا حكومت‌ها و متوليان امور فرهنگ در جوامع دغدغه‌ي پاكيزكي كلامي‌ جامعه‌ي خود را دارند اما به جهت عدم وجود چنين دغدغه‌اي ازسوي مسوولان فرهنگي كشورمان؛ درحال حاضر دچار يك بي‌عملي و بي‌مسووليتي هستيم كه فرهنگ عمومي ‌را رو به ابتذال برده است.»

وي ادامه داد: «بايد گروه‌هاي كارشناسي در سطوح مختلف بروز و شايع شدن كلمات را به‌صورت مستمر زيرنظر داشته باشند تا در هنگام لزوم جلوي شيوع بي‌اخلاقي‌هاي زباني گرفته شود اما اين حساسيت‌ها هرگز در كشور ما وجود نداشته است و بزرگترين گواهي كه اين ادعا را ثابت مي‌كند، موقعيت نابهنجار زبان در پيامك‌هايي است كه روزانه در ميان مردم رد و بدل مي‌شود.»

باستاني با اشاره به جايگاه ويژه تلويزيون در شكل‌دهي ادبيات فرهنگي و اجتماعي، گفت: «از آنجاكه ارتباط با تلويزيون در بالاترين حد خود و به‌صورت كامل برقرار مي‌شود، اين رسانه نقش بسزايي در شكل‌دهي فرهنگ عمومي‌ جوامع دارد و مي‌تواند مروج ادبياتي پاك باشد. زيرا كلمات و زباني كه ازسوي تلويزيون مورد استفاده قرار مي‌گيرد، ناخودآگاه بر لحن جامعه تاثير مي‌گذارد.»

وي ادامه داد: «متاسفانه در سريال‌هاي تلويزيون از غيررسمي‌ترين و حتي نازل‌ترين ادبيات مرسوم در كشور استفاده مي‌شود و اين ادبيات در مواجه با مخاطب، به جامعه القا مي‌شود و ديري نمي‌گذرد كه علائم و نشانه‌هاي اين تاثير را در برخوردهاي مردم در تجمع‌هاي انساني و مراكز عمومي‌ در سطح شهرها مي‌بينيم.»

اين كارشناس ضمن بيان اين مطلب كه قبح كلمات ركيك برداشته شده است، گفت: «متاسفانه در طول اين 30 سال قبح بدزباني‌ها و الفاظ ركيك و زشت در ميان مردم برداشته شده و مردم رفته رفته از تمام هنجارهاي فرهنگي و اخلاقي سرباز مي‌زنند.»

باستاني معتقد است: «متوليان صدا و سيما به خاطر اينكه مرتب دچار بحران مخالف مي‌شوند و شيوع رقيب‌هايي قدرتمند در خانه‌هاي مردم(ماهواره‌ها) آن‌ها را تحت فشار قرار داده است تا هر بهايي را براي جذب مخاطبان خود بپردازند.»

وي در اين‌باره افزود: «طبيعي است كه مديران ارشد نظام در قبال بودجه‌هاي كلاني كه خرج اين سازمان عريض و طويل مي‌شود از آن‌ها انتظار داشته باشند كه مخاطبان زيادي را به خود اختصاص دهند اما بحران مخاطب و جذب شدن مخاطبان به رسانه‌هاي ماهوارهاي و ... باعث افزايش فشار بر صدا و سيما شده و مديران اين رسانه زير بار اين فشار؛ مجبور به انتخاب ساده‌ترين راه‌حل براي جذب مخاطب شده‌اند كه همانا استفاده از ادبيات مبتذل و الفاظ ركيك است.»

باستاني ضمن بيان اين مطلب كه متوليان رسانه ملي به‌زعم خود ارتباط صميمانه‌اي با مردم برقرار مي‌كنند، ادامه داد: «اين كار حكم دادن آدرس اشتباه را به مخاطبان دارد. گويا مديران شبكه‌ها چندان به علم ارتباطات و طريقه‌هاي مشروع جذب مخاطب آگاهي ندارند. اين‌طور مي‌شود كه هر فرد بي‌تخصصي به ساختن اثر سمعي بصري مبادرت مي‌ورزد، بدون اينكه اصول انتقال پيام و ويژگي‌هاي برقراري ارتباط را بداند. طبيعي است كه باوجود اين بي‌دانشي‌ها؛ اين رسانه هرگز نمي‌تواند بر رقيبان قدرتمندش فائق آيد.»

باستاني كه معتقد است؛ روز به روز شاهد نزول برنامه‌هاي تلويزيوني چه در حوزه محتوا و چه در حوزه ادبيات مبتذل هستيم، سريال‌ها را عامل اصلي ترويج بي‌اخلاقي‌ها مي‌داند و مي‌گويد: «از آنجا كه مخاطب با شخصيت‌هاي موجود در سريال‌ها همزاد پنداري مي‌كند؛ تاثير سريال‌ها بر مخاطبان جامعه بيشتر از برنامه‌هاي ديگر است و اتفاقا همين سريال‌ها عموما غيرمتعهد باعث شده‌اند كه زبان سخيفي طي اين سال‌ها در اجتماع ترويج شود.»

وي ادامه داد: «صدا و سيما به‌جاي اينكه مسند كارها را به اهالي واقعي فرهنگ و ارتباطات بدهد، بزرگان اين حوزه‌ها را از خود رانده است و اصلا هيچ احساس نيازي به اين افراد نشان نمي‌دهد.»

باستاني اضافه كرد: «افراد بي‌دانش از رسانه‌هاي ديگر تنها به سادگي سريال‌ها توجه كرده‌اند، و فكر مي‌كنند ساده‌نويسي همان مبتذل‌نويسي است درحالي كه اين سادگي‌ها برخواسته از پشتوانه‌هاي عظيم ارتباطي و فرهنگي است. اين‌طور مي‌شود كه هر متني و با هر سطح كيفي در تلويزيون مورد استفاده قرار مي‌گيرد.»

وي با اشاره به برخي سريال‌ها چون دكتر غريب كه چند سال پيش از رسانه ملي پخش شد، گفت: «اين سريال كه به قلم و كارگرداني كيانوش عياري ساخته شد؛ نمونه كاملي بود از يك سريال بامحتوا و متعهد به فرهنگ و اخلاق. چراكه كيانوش عياري ازجمله افرادي است كه بجز تخصص كارگرداني در حوزه نگارش صاحب سبك است. اما سوال من اين است كه درحال حاضر چند نفر در حد و اندازه‌اي آقاي عياري در صدا و سيما كار مي‌سازند؟»

اين كارشناس ضمن بيان اين مطلب كه سريال‌سازي را به‌جاي سپردن به افراد متعهد به بازيگران كم‌تجربه سپرده‌اند، اظهارداشت: «ممكن است يك نفر بازيگر خوبي باشد اما اين نشان‌دهنده اين نيست كه مي‌تواند كارگران يا نويسنده‌ي خوبي هم باشد. سپردن اين جايگاه به افرادي كه داراي نگاه و دانش لازم نيستند؛ باعث شده ادبيات سخيف، الفاظ ركيك و لودگي‌هاي بي‌ارزش ابراز كار قرار گيرد و سريال‌هاي ضدفرهنگي ساخته شده و روي آنتن بروند.»

باستاني درمورد جايگاه طنز در ادبيات فارسي و تاثيرگذاري‌اش بر جامعه گفت: «بررسي آثار گذشتگان ادبيات مبرهن جايگاه طنز در فرهنگ جوامع ايراني است. آن‌چنان‌كه پرداخت‌هاي طنزآلود در ژانرهاي ديگر همچون عرفان، تذكرات اخلاقي و انساني... نيز در ميان شاعران و اديبان كارآمد بوده. همچنين مي‌توان به تاثيرگذاري آثار عبيد زاكاني اشاره كرد. در ادبيات معاصر نيز طنز جايگاه والا و قابل توجهي را به خود اختصاص داده است خصوصا در دوران مشروطه كه روزنامه‌ي ملانصرالدين و مطالبي كه بعدها توسط دهخدا نوشده مي‌شد؛ از اين دسته هستند.»

وي ضمن بيان اين مطلب كه طنز در سينما و تلويزيون به زوال افتاده، گفت: «متاسفانه اشخاصي كه درحال حاضر در اين ژانرها كار مي‌كنند، فكر مي‌كنند توليدكننده‌ي طنز هستند درحاليكه نه تنها داعيه‌ي آن‌ها پوچ و بي‌پشتوانه است بلكه برخلاف اهداف طنز كه همانا انتقاد و اصلاح معضلات اجتماعي است، آثار اين قبيل افراد فرهنگ مملكت را به سمت تنزل و نابودي برده است.»

اين كارشناس ادامه داد: «اينكه مخاطب مي‌خواهد شاد باشد و بخندد دليل براين نمي‌شود كه فيلمساز و تهيه‌كننده‌ي سريال به خود اجازه بدهند با هر ادبيات و كلامي ‌مخاطب را بخندانند. اين‌طور مي‌شود كه متاسفانه با رعايت نكردن اصول اخلاقي و فرهنگي آستانه‌ي خنديدن مردم آنچنان با الفاظ ركيك و ناشايست خو كرده و مترقي مي‌شود كه گويي براي خنداندن آن‌ها در آينده؛ توليدكنندگان ناچارند بيشتر از پيش؛ از كلمات ضداخلاقي و سخيف استفاده كنند. حتي اين حركت‌هاي منحوط تا جايي پيشرفته كه ما امروز شاهد شيوع ادبياتي كه روايتگر سكس پنهان است و هيجانات جنسي مخاطبان را برمي‌انگيزد، هستيم.»

وي ضمن بيان اين مطلب كه بي‌اخلاقي‌هاي اجتماعي زمانه‌ي ما در طول تاريخ بي‌سابقه بوده است، گفت: «همانطور كه مي‌دانيد فرهنگ در جوامع رشد كندي دارد اما به محض اينكه مقوله‌اي تبديل به ارزش فرهنگي شد تغيير و اصلاح آن تقريبا نشدني است. بنابراين جريان بي‌اخلاقي‌هايي كه امروز در جامعه رو به رشد است و ازسوي سريال‌هاي تلويزيوني دامن زده مي‌شود، تا 5 سال ديگر جامعه را به سمتي خواهد برد كه بازگشتي به اصول اخلاقي برايش مقدور نيست.»

باستاني؛ مشكل اصلي تلويزيون را رو راست نبودنش با مخاطبان مي‌داند و معتقد استحران اول صدا و سيما بحران اعتماد است. او مي‌گويد: «مخاطب احساس مي‌كند در مواجه با شبكه‌هاي تلويزيوني مجبور است پيام‌هايي را كه در برنامه‌ها نهفته است به اجبار متحمل شود و اين باعث دلزدگي مخاطبان مي‌شود.»

وي با اشاره به كليت برنامه‌هاي تلويزيوني گفت: «اگر يك شبكه نتواند اعتماد مخاطب را جلب كند و مخاطب احساس كند كه دارد فريب مي‌خورد، بدون وفقه كانال را عوض مي‌كند و وقتي اين روند را در باقي كانال‌ها نيز مشاهده مي‌كند، طبيعي است كه نيازهاي خود را در جاي ديگر جستجو خواهد كرد. جايي مثل شبكه‌هاي ماهواره‌اي.»

باستاني اضافه كرد: «از طرف ديگر حتي اگر فرض كنيم يك سريال خنده‌دار و غيرمنطبق با اصول اخلاقي به آمار بالايي از مخاطبان برسد، بازهم اين مخاطبان پايدار نيستند و بعداز اتمام آن برنامه خاص تلويزيون را خاموش مي‌كنند.»

چهارم: شيوا دولت‌آبادي؛ روان‌شناس:
شيوا دولت‌آبادي(روان‌شناس) بر اين باور است كه ادبيات سخيف تنها در حد بي‌اخلاقي‌هاي كلامي‌ ضررسان نيست بلكه سرچشمه‌ي خطاها و جرم‌هاي اجتماعي ديگر نيز هست. 

وي با اشاره به الفاظ و كلماتي كه امروز در ادبيات مردم جا باز كرده، گفت: «مابه نوعي محصول زبان و انديشه خود هستيم به عبارت ديگر
زبان تفكر مي‌آفريند و تفكر منجر به عمل مي‌شود.»

دولت‌آبادي با انتقاد به رويكرد‌هاي اخلاقي غلط در تلويزيون افزود: «اگر مردم در جامعه به زبان فاخر و متعالي مجهز نباشند، انديشه‌ها نيز مسموم مي‌شوند و ضايعه‌هاي اجتماعي به مراتب افزايش مي‌يابند. متاسفانه صدا و سيما بدون مبالغه؛ از زبان فاخر و اخلاقي در سريال‌ها؛ فيلم‌ها؛ گزارش‌ها و برنامه‌هاي ديگرش استفاده نمي‌كند.
وي افزود: مناظرات، سوگيري‌هاي ارزشي و شخصيت‌پردازي نقش‌ها در فيلم‌ها و سريال‌ها و ارتباط آن‌ها با يكديگر بايد در انتها به ارائه‌ي يك راه‌حل و الگوي درست براي جامعه ختم شود تا جامعه از الگوي مناسب رفتاري و اخلاقي تاثير پذيرفته و به آرامش فكري برسد.»

اين روان‌شناس معتقد است: «زبان فرهيخته تنهادر حوزه ادبيات بزرگسال خلاصه نمي‌شود بلكه الگوهاي زباني بايد در برنامه‌هاي مخصوص خردسال و كودكان بيشتر لحاظ شود.»

دولت‌آبادي كه از فعالان حقوق كودكان است، درمورد حساسيت‌هاي حوزه كودكان و رسانه توضيح داد: «قطعا برنامه‌هايي كه در آن‌ها زبان و بداخلاقي‌هاي كلامي ‌مورد استفاده قرار مي‌گيرد، كودكان را به پرخاشگري و بداخلاقي هدايت مي‌كند. بنابراين پدر و مادر‌ها بايد حساسيت‌هاي زيادي روي آنچه فرزندشان در تلويزيون مي‌بينند؛ داشته باشند.»

وي با انتقاد از رسانه ملي در راستاي ارايه الگوي نادرست معاشرتي براي مردم گفت: «صدا و سيما مي‌بايست در برنامه‌هاي مختلف جامعه را به سمت الگوي معاشرتي ايده‌آل، خصوصا در تقابل اشخاص با غريبه‌ها در سطح جامعه، ترغيب مي‌كرد درحاليكه عدم توجه مديران سازمان به حساسيت‌هاي اخلاقي در جامعه باعث شده كه ما در طول روز ناهنجاري‌هاي اخلاقي زيادي را در ميان مردم و خصوصا در كلان‌شهرها شاهد باشيم.»

اين روان‌شناس با اشاره به مختصات زندگي‌ها در كشورمان گفت: «از آنجا كه مردم اغلب دچار دغدغه و استرس‌هاي شخصي هستند، رسانه‌ها مي‌توانند با برنامه‌ريزي‌هاي كارشناسي شده از اين استرس‌ها و بي‌حوصلگي‌ها بكاهند و مردم را به آرامش دعوت كند درحاليكه ادبيات پرخاشگرانه در برنامه‌هاي تلويزيوني، وضعيت روحي مردم را بحراني‌تر مي‌كند.»

وي ضمن بيان اين مطلب كه واژه‌هايي كه ديروز؛ «فحش» ‌بودند، امروز ادبيات متداول جامعه را تشكيل مي‌دهند، گفت: «اين وضعيت نگران‌كننده است زيرا وقاحت و قبح كلام در ميان مردم رو به افزايش است. افراد به راحتي به يكديگر توهين و پرخاشگري مي‌كنند. قرار نيست همه تقصيرها را به گردن تلويزيون بياندازيم اما بايد بپذيريم كه تلويزيون در ترويج ادبيات مستهجن، تفكر مستهجن و دست آخر رفتار مستهجن در جامعه نقش بزرگي داشته است.»

دولت‌آبادي در پايان سخنانش، اضافه كرد: «شرم از بيان الفاظ وقيح، خود حاكي از هيجانات شناخته‌شده‌اي‌ست كه در سطح جامعه، ميزان شخصيت افراد را نشان مي‌دهد و در جامعه‌ي ما اين شرم، رو به نزول دارد و اين خطرناك است.»

bato-adv
مجله خواندنی ها