![عمل با طعم سیگار! عمل با طعم سیگار!](https://cdn.fararu.com/files/fa/news/1403/11/21/2433941_757.jpg)
بر اساس پژوهشی در اسفند ۱۴۰۲، از ۴۶ هزار دانشآموز مورد بررسی، ۱۸ درصد اقدام به خودکشی کرده و ۲۱ درصد به آن فکر کردهاند. این آمار فاجعه است، اما هیچ اقدام جدی برای تغییر شرایط صورت نگرفته است.
عبدالرضا خزایی؛ نامهی تشکل «طعم گیلاس» به نهادهای مسئول دربارهی افزایش خودکشی دانشآموزان، دسترسی آسان به قرص برنج و خشونت خانگی علیه دختران زیر ۱۸ سال، نه اولین هشدار است و نه آخرین. بحران سلامت روان کودکان و نوجوانان مدتهاست که در آمارهای رسمی و گزارشهای اجتماعی فریاد زده میشود، اما گویا هیچکس حاضر به شنیدن نیست.
مدارس، که باید محیطی امن برای رشد کودکان باشند، به فضایی پرتنش تبدیل شدهاند. فشارهای سنگین آموزشی، نبود حمایتهای روانی و نادیده گرفته شدن مشکلات دانشآموزان، آنها را به سمت افسردگی و ناامیدی سوق داده است.
بر اساس پژوهشی در اسفند ۱۴۰۲، از ۴۶ هزار دانشآموز مورد بررسی، ۱۸ درصد اقدام به خودکشی کرده و ۲۱ درصد به آن فکر کردهاند. این آمار فاجعه است، اما هیچ اقدام جدی برای تغییر شرایط صورت نگرفته است.
قرص برنج همچنان در بازارهای غیررسمی قابل دسترس است. این سم مرگبار، که در بسیاری از موارد ابزار خودکشی نوجوانان بوده، بدون هیچ مانعی فروخته میشود. چطور ممکن است مسئولان از این موضوع بیخبر باشند؟ یا شاید خبر دارند، اما جان نوجوانان این کشور برایشان اهمیتی ندارد؟
در کنار این بحران، خشونت خانگی علیه دختران زیر ۱۸ سال همچنان بدون هیچ قانون حمایتی رها شده است. بارها فعالان اجتماعی نسبت به این موضوع هشدار دادهاند، اما در عمل هیچ تغییری رخ نداده است. دخترانی که در خانههای ناامن گرفتارند، هیچ پناهی ندارند، و این چرخهی خشونت همچنان ادامه دارد.
تشکلهای مردمی که برای حمایت از نوجوانان فعالیت میکنند، به جای دریافت حمایت، با موانع و فشارهای مختلف روبهرو هستند. نهادهای تصمیمگیر به جای همکاری با این تشکلها، آنها را نادیده میگیرند یا در مسیرشان سنگاندازی میکنند. سوال اینجاست: مگر این گروهها چیزی غیر از نجات کودکان این سرزمین میخواهند؟
هر خودکشی یک زنگ خطر است؛ یک فریاد خاموش که نشان میدهد آیندهی این کشور در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. مسئولانی که امروز پشت میزهایشان نشستهاند و هشدارها را نادیده میگیرند، فردا پاسخگوی جامعهای خواهند بود که با بحران افسردگی، خشونت و ناامیدی دستوپنجه نرم میکند.
سکوت در برابر این فجایع، تنها به این معناست که جان نوجوانان در اولویت نیست. اما آیا کشوری که کودکانش را نجات ندهد، میتواند به آیندهای روشن امید داشته باشد؟