«"اگر شما خود و دشمنتان را بشناسید، از نتایج حاصله از صدها جنگ نباید هراسی داشته باشید. اگر شما خواد را بشناسید، اما دشمن را نشناسید، برای هر پیروزی که به دست میآورید از رنج یک شکست نیز بیبهره نخواهید بود. اما اگر نه خود را میشناسید و نه دشمن را، در تمامی جبههها شکست خواهید خورد".»
فرارو- تنها اندکی پس از انشار خبر حمله گروههای تروریستی-تکفیری به رهبری گروه تحریر الشام به حلب سوریه، تحلیل و تفسیرهای مختلفی با محوریت این رویداد و روندهای آتی مطرح شده و همچنان نیز میشود. حمله تروریستها به حلب رویدادی کاملا ناگهانی و شوکه کننده بود. این مساله بیش از همه در انتشار برخی تصاویر و ویدئوها از سوی نیروهای تحریر الشام قابل مشاهده است.
به گزارش فرارو؛ در واقع، نیروهای ارتش سوریه در برخی مواضع خود در حلب و مناطق اطراف آن، حتی وقت نکردهاند تجهیزات مهم نظیر تانکها و یا مهمات را به عقب برگردانند. موضوعی که سبب شده تا ادوات مذکور به دست تروریستها بیفتند. از این رو، یک سوال مهم از همان نخستین ساعات پس از حمله تروریستهای تحریر الشام به حلب، ذهن بسیاری را به خود مشغول کرد و آن این موضوع بوده که چرا ارتش سوریه تا این حد غافلگیر شده است؟
به بیان ساده تر، بر اساس گزارشهای مختلف، هزاران تروریستِ سر تا پا مسلح به شهر حلب و دیگر شهرهای مجاور با آن یورش برده اند. بدون تردید این سطح از آماده سازی، یک شبه رخ نداده است و منطقه شمال سوریه نیز منطقهای بوده که مدت هاست محل درگیری میان دولت سوریه با گروههای تروریستی مختلف است. حال در این وضعیت، چه شده که سوریه تا این حد غافلگیر شده است؟ به نظر میرسد در پاسخ به این پرسش بایستی یک نصیحت تاریخی از "سون تزو" تئوریسین نامدار چینِ باستان که در کتاب "هنر جنگ" مطرح شده را به یاد آورد.
سون تزو معتقد است که "اگر شما خود و دشمنانتان را بشناسید، از نتایج حاصله از صدها جنگ نباید هراسی داشته باشید. اگر شما خود را بشناسید، اما دشمن را نشناسید، برای هر پیروزی که به دست میآورید از رنج یک شکست نیز بیبهره نخواهید بود. اما اگر نه خود را میشناسید و نه دشمن را، در تمامی جبههها شکست خواهید خورد". این توصیه سون تزو، چشم اندازهای معناداری را جهت درک هر چه بهتر دلایل غافلگیر شدن ارتش سوریه در حمله اخیر تروریستها به حلب و مناطق دیگر، پیش روی ما قرار میدهد. سوریه بخش اعظم دهه ۲۰۱۰ میلادی را در جنگ داخلی به سر برده است.
جنگی که در برههای سبب شد تا بخش قابل توجه و بیشترِ این کشور در کنترل و تسخیر گروههای تروریستی مختلف از جمله داعش در بیاید. با این حال، با گذشت زمان، دولت سوریه توانست ورق را با کمک متحدان بینالمللی خود برگرداند و تسلطش بر بیش از ۶۰ درصد از قلمرو سوریه را احیا کند. با این حال، نظام سیاسی سوریه با ۳ چالش بزرگ رو به رو است که آنها نقشی مهم در ناکامی موثر این کشور در برخورد با تروریستها ایفا میکنند.
اولا، متاسفانه در طی سالهای گذشته، این نکته بیش از هر زمان دیگری آشکار شده که مساله نفوذ و مخالفت پنهان با نظام سیاسی سوریه، مسالهای کاملا جدی است. در واقع، دولت سوریه اشراف اطلاعاتی کامل و فراگیری بر این کشور ندارد و البته که ساختارهای متنوع قبیلهای و مذهبی در سوریه نیز سبب شده تا معادلات سیاسی و امنیتی در این کشور پیجیدهتر شوند. حال دراین فضا، سوریه در سالهای گذشته همواره با یک چالش مهم دست به گریبان بوده و آن هم مساله وجود خائنان و افراد نفوذی در این کشور است.
چه نفوذیهایی که در درون سازوکارهای حکمرانی سوریه در سطوح مختلف حضور دارند و چه آنان که علنا در برابر نظام سیاسی سوره قد علم میکنند و حمایتهای خاصی نیز از خارج از سوریه دریافت میکنند. به بیان ساده تر، فضای حاکم بر سوریه به شدت ماکیاولیستی است. این در نقطه مقابل انسجام و اتحادی است که سوریه نیاز دارد تا با اتکا به آن بتواند به مقابله موثر با تروریستها و دشمنان خارجی بپردازد و از منافع و امنیت ملی خود حراست کند.
نکته دوم اینکه سوریه در طی سالهای گذشته به یک صحنه واقعی از درگیریها میان قطبهای مختلف قدرت منطقهای و جهانی تبدیل شده است. در این رابطه، کنشگران مختلف هر کدام با توجه به موقعیت راهبردی سوریه، سعی در تقویت جایگاه و نفوذ خودشان در این کشور دارند و در این زمینه دست به هر اقدامی نیز میزنند. از این رو، در برههای شاهد سرازیر شدن سیلی از دلارهای عربی به سوریه با هدف محقق شدن دستورکارهای مطلوب شیخنشینهای عربی علیه نظام سیاسی این کشور بودیم و در شرایط کنونی نیز ترکیه و اسرائیل، منافع جدی را برای خود در ناامن سازی سوریه تعریف کرده اند.
ورای همه این ها، در سطح کلان بین المللی نیز قدرتهای شرقی و غربی جهان هر کدام به نوعی سعی در تقویت قدرت و نفوذ خودشان در سوریه دارند. مجموع این مسائل سبب شده اند تا شعله ور شدن یک جنگ بزرگ در سوریه، رویداد چندان عجیبی هم نباشد و خیلی زود تحت تاثیر منافع متضاد متنوع، رنگ واقعیت به خود بگیرد؛ و در نهایت نکته سوم اینکه رویکرد دولت سوریه در مواجهه با تنشها و ناامنیهای سالهای اخیر گروههای ترورسیتی علیه این کشور، تقابل حداکثری نبوده است. در واقع، در برههای شاهد بودیم که درگیریها در سوریه با برخی توافقات منجمد شدند، اما حل نشدند. این وضعیت سبب شد تا سوریه شبیه به انسانی باشد که تیری در پا دارد و اصرار بر راه رفتن با همان پا دارد.
تردیدی نیست که تداوم وضعیت غیرعادی امنیتی در یک کشور، عملا فرصتهای مساعدی را برای دیگر بازیگران مخالف و رقیب با آن و یا متحدانشان فراهم میکند تا از گسلها و شکافهای امنیتی ایحاد شده در این کشور، در برهههای سخت و حساس به نفع خود استفاده کنند. سوریه سعی داشت با فشارهای دیپلماتیک و سیاسی به اشغالگری تروریستها در خاک خود و حمایتهای خارجی از آنها خاتمه دهد. در این رابطه، دمشق حساب ویژهای را روی وعدههای ترکیه و البته اقدام برخی از کشورهای عربی در عادی سازی روابط دیپلماتیکشان با نظام سیاسی این کشور باز کرده بود. معادلاتی که اکنون همه و همه نتیجه عکس داده اند.
از این رو، سوریه در یک معنا نه خود را شناخت و نه دشمنانش. همین مساله آن را مستعد ضربه خوردن از ناحیه تروریستها و حامیان بین المللی آنها کرده است. موضوعی که سون تزویِ چینی به نحوی جدی در مورد آن هشدار داده است. در عین حال، شاید برخی این گزاره را مطرح کنند که نظام سیاسی قانونی سوریه، از اهرمهای لازم برای مواجهه با تروریستها برخوردار نبوده و به این مضوع اشراف داشته و درست به همین دلیل دست به عصا حرکت کرده است.
این استدلال را اگر در مورد خویشتنداری دمشق در مواجهه با گروههای تروریستی در سوریه و حامیان خارجی آنها قبل از حمله اخیرشان به حلب بپذیریم، باز هم نشان از آن دارد که سوریه به خوبی خود و صحنه را نشناخته است. زیرا همین موضوع باید سبب میشد تا حداقل در فاز دفاعی، تدابیر بهتری اندیشیده میشد و غافلگیریهای اخیر نباید رخ میدادند. اکنون نیز کار تمام نشده است و فصل ناامیدی نیست. میتوان با شناخت بهتر خود و ظرفیت ها، صحنه را به نحوی تغییر داد که معادلات ادراکی دشمنان و رقبا، وارونه شوند و تحولات تازه، مقدمهای برای وارد آمدن ضربات جدی به تروریستها و متحدان بین المللی آنها باشند.