از دیرباز جامعه و جهان انسانها با اسراری عجین بوده و همچنان نیز هست؛ رازهایی که گویا غالبا با جهان هنر در هم تنیده است.
وحید محمود قره باغ؛ گفتنی است با اینکه برخی محفلهای محرمانه در پی اهداف نیکی بوده اند ولی در آن سوی ماجرا نیز بسیاری از مجامع نیتهای شومی را پی گرفته اند و گویی نقطه مشترک غالب این جریانها هنر برخی خواص بوده است.
از سویی یکی از بزرگترین هنرمندان اعصار و البته تاریخ آلمان، آلبرخت دورر و یا آلبرشت دورر است. او در اوخر قرن پانزده به دنیا آمد؛ دورر نقاش، حکاک و ریاضی دان دوره نوزائی بود. او همچنین بزرگترین گراورساز زمان خود محسوب میشد و توانست با حکاکی روی چوب و فلزات آثار بی نظیری را به یادگار بگذارد؛ آثاری که تاثیر بسزایی بر هنر سده شانزدهم اروپا داشت. ضمن اینکه دورر از معدود هنرمندان تاریخ است که در زمان حیات به اوج شهرت و اعتبار رسید. او در ابتدا نزد پدرش به طلاسازی مشغول شد؛ سپس به نقاشی روی آورده و نزد یک استاد نقاش آلمانی هنرش را ادامه داد. دورر در برخی زمینه ها، مبناهایی جدید را بنیان گذاشت که موجب دگرگونی و تاثیر شگرف در اروپا شد.
خودنگاره دورر با خار مغیلانی در دست
این شخصیت در طول حیاتش خودنگارههایی نیز بر جای گذاشت. در یکی از همین آثار، او خود را با خارچنگ و یا خارمغیلانی به دست ترسیم کرده است. خار مغیلان خاصیت متفاوتی دارد؛ این گیاه قطرات آب و شبنم را در بین برگهای خود نگه میدارد و لقب تشنه را به خود اختصاص داده است. از این رو خارچنگ به نمادی برای تشنه معرفت و دانش تبدیل شده است؛ دانش و معرفتی که در وجود خود پنهان میدارد.
همچنین خار مغیلان به نماد رازداری و ارتباط با محافل محرمانه نیز دلالت دارد؛ از سویی بعید است هنرمند ریزبین و دقیقی، چون دورر بی دلیل نقشی را بنشاند. برخی از نقشهایی دورر نمایشگر یک پرگار است و پرواضح است که پرگار در دنیای دانش، نمادی برای صفت خلق و آفرینندگی به کار میرود و گاهی نیز به آفرینندگی قدرت کائنات اشاره دارد.
او همچنین به مسایل مربوط به ژرفانمایی در نقاشی، نسبتهای بدن انسان و کالبدشناسی نیز علاقهمند بود. دورر به مانند افرادی که شخصیت کتومی داشته و دارند، برخی از ابعاد شخصیتش هیچ گاه روشن نشد و همچنان پنهان ماند. در نهایت این هنرمند بی بدیل بدون اینکه برخی اسرار را بر زبان آورد در اوایل قرن شانزده با باری گران بر دوش، چشم از جهان فرو بست.