فرارو- "آماندا تاوب"، ستوننویس "نیویورکتایمز" در گزارشی برای این نشریه آمریکایی، به بررسی این سوال مهم پرداخته که آیا ظهور یک موازنه قدرت جدید در سطح منطقه خاورمیانه و در پرتو درگیریهای چند ماه اخیر، رویدادی قریبالوقوع است یا خیر؟ این تحلیلگر آمریکایی تاکید میکند که اسرائیل و آمریکا در شرایط کنونی به هیچ عنوان در موقعیتی نیستند که بتوانند معادلات کلان مرتبط با نظم منطقهای در خاورمیانه را تعریف کنند. موضوعی که خود به پیچیده شدن شرایط در این منطقه کمک کرده است.
در عین حال، وی اذعان میکند که ایران با جنس خاص کنشگریهای منطقهای خود، نشان داده که دستی بسته در مواجهه با محور آمریکا و اسرائیل ندارد و توجه به اصول و خط قرمزهای این کشور نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است.
به گزارش فرارو و به نقل از نیویورک تایمز؛ منطقه خاورمیانه در پی اوج گیری تنشهای اخیر میان ایران و اسرائیل، بی ثباتتر از هر زمان دیگری شده و سیلی از عدم قطعیتها به آن هجوم آورده اند. اواخر هفته گذشته، اسرائیل دست به یک حمله علیه تاسیسات نظامی ایران در بخشهایی از این کشور زد. این هفته، مقامهای ارشد ایرانی تاکید کردند که تهران پاسخی سنگین به اسرائیل خواهد داد.
ژنرال "علی فدوی" معاون فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفته است که "در ۴۰ سال گذشته ما هیچ تجاوزی را بیپاسخ نگذاشته ایم".
چند هفته قبل، من در گزارشی برای نیویورک تایمز، با تشریح تحولات منطقهای توضیح دادم که چگونه موازنه قدرت منطقهای در خاورمیانه تغییر کرده است. در وضعیت کنونی نیز ترکیبی از عدم قطعیتها و حملات مختلف، تا حد زیادی این احتمال که شاهد یک جنگ تمام عیار باشیم را تقویت کرده است.
حتی با توجه به ادامه یافتن مذاکرات آتشبس میان اسرئیل و حماس و البته طرح گمانهزنیهای مختلف مبنی بر آتشبس در جبهه لبنان، منطقه خاورمیانه هنوز فاصله زیادی تا نقطه ثبات و آرامش دارد. در این میان شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز هستیم که همگی این مسائل یک واقعیت را به ذهن متبادر میکنند و آن این است که خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری از احیا موازنه قدرت در این منطقه دور است.
من با کارشناسان و صاحب نظران مختلف در حوزه تئوری بازیها و روابط بین الملل، صحبتهای زیادی در مورد اینکه وضعیت را چگونه میبینند و البته که به نظر آنها آینده موازنه قدرت در منطقه چگونه است، داشته ام.
واقعیت این است که موازنه قدرت قدیمی در منطقه تا حد زیادی از بین رفته است. برای سال ها، ایران و اسرائیل با نوعی موازنه پایدار، اما گهگاه خشونت آمیز رو به رو بودند. دو طرف در نوعی جنگ در سایه درگیر بودند با این حال، هیچکدام مایل به آغاز یک جنگ تمام عیار و گسترده نبودند. هر کدام از آنها تاکید داشتند که میتوانند به طرف مقابل آسیب بزنند. با این حال، نوعی بازدارندگی متقابل میان آنها برقرار بود.
اسرائیل ارتشی قوی و البته حمایت متحدی نظیر آمریکا را دارد. با این حال، ایران نیز شبکهای از متحدان را در سطح منطقه ایجاد کرده که تا حد زیادی اسرائیل را محاصره کرده اند. ایران ثابت کرده که هرگونه اقدامی علیه این کشور با یک واکنش ویرانگر رو به رو خواهد شد.
موازنه سنتی در منطقه در پی اجرای عملیات هفتم اکتبر از بین رفت. در این راستا، هر چه در قالب تحولات منطقهای به جلو حرکت کرده ایم، تقابل ایران و اسرائیل ماهیتی علنیتر را به خود گرفته است. موضوعی که از شکل گیری یک موازنه جدی در سطح منطقه خبر میدهد. در ماه آپریل گذشته، ایران پس از حمله اسرائیل به کنسولگری تهران در دمشق، حملهای گسترده را به اسرائیل انجام داد.
در اواسط ماه سپتامبر، اسرائیل بر شدت حملات خود علیه حزب الله لبنان افزود و کارزاری از ترورهای هدفمند را علیه این جنبش در دستورکار قرار داد. موضوعی که سبب شد تا سید حسن نصرالله دبیر کل این جنبش ترور شود. این اقدام قبل از آغاز حمله زمینی اسرائیل به لبنان صورت گرفت.
در اوایل ماه اکتبر، ایران بیش از ۱۸۰ موشک بالستیک را به سمت اسرائیل شلیک کرد. موضوعی که در نوع خود جلوهای عینی از تشدید تنشهای متقابل میان ایران و اسرائیل بود. مدتی قبل نیز اسرائیل حملاتی را به چند سایت نظامی ایران انجام داد.
علی رغم اقدامات اخیر اسرائیل در سطح منطقه، هنوز این گزاره که آیا این رژیم میتواند یک موازنه جدید را در سطح منطقه حاکم کند با، اما و اگرهای قابل توجهی مواجه است. اسرائیل از طریق دو راهبرد سعی دارد یک موازنه تازه را به نفع خود ایجاد کند. اول، این رژیم سعی دارد به یک پیروزی قاطع برسد و خود را به عنوان قدرت هژمونیک منطقه معرفی کند. دقیقا جنگ جهانی دوم نیز به همین شیوه خاتمه یافت. در آن جنگ، متفقین توانستند طیف قدرتهای متحد را شکست دهند و موقعیت هژمونیک پیدا کنند.
نوع دیگری از موازنه شرایطی است که در قالب آن طرفهای مختلف، نفعی را برای خود در تشدید تنشها نبینند. این معادله را تا حد زیادی میتوانستیم در دوره قبل از آغاز عملیات هفتم اکتبر مشاهده کنیم. اسرائیل اکنون به هیچ عنوان در موقعیتی نیست که بتواند یک موقعیت هژمونیک را در سطح منطقه برای خود ایجاد کند. اسرائیل با سیلی از عدم قطعیتها رو به رو است و در موقعیتی فعال برای تعریف شرایط تازهای برای خودش در سطح منطقه نیست.
برخی تحلیلگران اسرائیلی با اکراه اذعان میکنند که یک موازنه جدید در سطح منطقه از طریق فرسودگی متقابل و شکل گیری نوعی بن بست ایجاد میشود. در این چهارچوب، هر دو طرف اصلی ماجرا باید بتوانند قدرت یکدیگر را موازنه کنند. آنها همچنین باید یک زبان متقابل قابل فهم را توسعه بخشند. این معادله در کلیت خود میتواند چهارچوبهای وضعیت جدید و خط قرمزهای مطرح در قالب آن را تعریف کند.
در روزهای منتهی به حمله اخیر اسرائیل به ایران، مقامهای آمریکایی از اسرائیل خواستند که به سایتهای نفتی و هستهای ایران حمله نکند. ایرانیها نیز به کشورهای منطقه اعلام کردند که امنیت سایتهای نقتی آنها در صورت حمله اسرائیل به سایتهای نفتی ایران شکننده خواهد شد.
در این چهارچوب، طیفی از کنشگران سعی داشتند متوجه شوند که چه اقدامی میتواند قابل قبول باشد و در عین حال انجام چه حرکتی میتواند نقض صریح خط قرمزهای ایران باشد.
با این همه، قریبالوقوع بودن حمله ایران به اسرائیل نشان از آن دارد که هنوز عدم قطعیتها در سطح منطقه ادامه دار خواهند بود. اکنون روابط آمریکا با اسرائیل نیز با چالشهای جدی رو به رو شده و مشخص نیست که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم چگونه بر معادلات کلی در خاورمیانه اثرگذاری خواهد داشت. در این نقطه، من گمان میکنم که ایجاد موازنه جدید در خاورمیانه را باید در پنسیلوانیا یا دیگر ایالتهای کلیدی در آمریکا که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری این کشور را تعیین میکنند جستجو کرد. البته که شاید برخی هم به کل این ایده را رد کنند.