این تحلیل به تحلیل پنج سناریوی احتمالی حمله اسرائیل به ایران میپردازد که از حملات محدود تلافیجویانه تا ضربه به برنامه هستهای ایران را در بر میگیرد. هر یک از این سناریوها دارای اهداف و پیامدهای متفاوتی است. هر کدام از این گزینهها میتواند تأثیرات عمیقی بر تنشهای منطقهای و روابط بینالمللی داشته باشد. ارزیابی دقیق این اهداف میتواند پرده از نیات اسرائیل بردارد.
فرارو- راب گیونز، افسر بازنشسته نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا.
به گزارش فرارو به نقل از نشریه ریسپانسیبل استیت کرفت، با استقرار سامانه پیشرفته ضد موشکی «تاد» و حضور نیروهای آمریکایی در اسرائیل، پیامی از آمادگی برای پاسخ به حملات احتمالی ایران مخابره شده است. انتخاب اهداف در عملیات پیش رو، میتواند میزان جدیت و مقاصد نهایی اسرائیل را آشکار سازد. بسته به نوع اهداف، این عملیات ممکن است در حد یک واکنش تلافیجویانه باقی بماند یا به دنبال اهداف راهبردی و بلندمدتتری باشد. ارزیابی دقیق این اهداف میتواند پرده از نیات اسرائیل بردارد و دیدگاه روشنی از برنامههای آتی ارائه کند.
اسرائیل با اجرای حملهای محدود به اهدافی در ایران، ممکن است بخواهد بازدارندگی خود را تقویت کرده و نشان دهد که در برابر تهدیدات سازش نخواهد داشت. این حمله نمادین احتمالا هدف تقویت اعتماد داخلی دارد و اینکه به جامعه بینالمللی بفهماند که اسرائیل در حفاظت از منافع و امنیت خود مصمم و قاطع است.
این سناریو به بررسی اهداف اسرائیل در صورت حمله احتمالی به ایران میپردازد و به نقاط استراتژیکی همچون سکوهای نفتی، ناوهای جنگی، سایتهای راداری و مراکز فرماندهی اشاره میکند. چنین عملیاتی احتمالاً با هشدارهای غیررسمی همراه خواهد بود تا از تلفات غیرنظامیان جلوگیری شود. این اقدام، به عنوان گزینهای کمهزینه و کمتنش و صرفا نمایشی از قدرت است.
این سناریو به احتمال اجرای یک عملیات گستردهتر توسط اسرائیل برای تضعیف توان نظامی ایران پرداخته است. در این سناریو، اسرائیل به جای حملات محدود، به برنامهریزی حملاتی چندجانبه میپردازد و زیرساختها را هدف قرار میدهد. اهداف اصلی این عملیات ادعایی شامل سامانههای موشکی، پایگاههای پهپادی، زیردریاییها و فرودگاههای نظامی است که تهدیدی جدی برای امنیت اسرائیل محسوب میشوند. هدف نهایی این عملیات، کاهش چشمگیر تهدیدات نظامی علیه اسرائیل است.
این سناریو به احتمال گسترش عملیات نظامی اسرائیل علیه ایران پرداخته و به هدفگیری پادگانهای نظامی، مسیرهای لجستیکی و بخشهای حیاتی صنایع دفاعی ایران اشاره میکند. اگرچه این رویکرد در مقایسه با حملات محدود قبلی تنشزاتر است، اما همچنان نوعی خویشتنداری راهبردی را نشان میدهد، زیرا تمرکز آن صرفاً بر کاهش تواناییهای نظامی است و به مسائل غیرنظامی نمیپردازد.
این سناریو به نیاز عملیاتی گسترده برای اجرای حملات هوایی اسرائیل علیه ایران اشاره دارد. جنگندههای پیشرفته مانند اف-۱۵ و اف-۳۵ باید بتوانند با نفوذ به حریم هوایی ایران و استفاده از تسلیحات دقیق مانند JDAM، اهداف را مورد هدف قرار میدهند. این عملیات به تجهیزات پیشرفته نیاز دارد.
این سناریو بیان میکند که حملات به اهداف نظامی و نمادین تنها اثرات موقتی خواهند داشت، چرا که تجهیزات نظامی قابل جایگزینی و تأسیسات قابل بازسازی هستند. اما زیرساختهای اقتصادی حوزهای است که تأثیرات عمیقتر و طولانیمدتی بر پایداری و عملکرد دولت خواهد داشت.
این سناریو بیان میکند که حمله به زیرساختهای اقتصادی ایران میتواند تأثیرات عمیقی بر ساختار مالی کشور داشته باشد. با تخریب بنادر استراتژیک، میادین نفتی و تأسیسات انتقال انرژی، شریانهای اصلی اقتصاد ایران فلج شده و جریان سرمایه، اشتغال و تجارت بینالمللی بهطور جدی مختل میشود. این حملات نه تنها دسترسی مردم به کالاهای اساسی را محدود میکند، بلکه توانایی نیروهای نظامی در بهرهمندی از منابع حیاتی را نیز کاهش داده و در نتیجه اعتماد عمومی به دولت بهشدت تضعیف خواهد شد.
این سناریو اشاره میکند که تخریب فیزیکی زیرساختها در مقایسه با سایر روشهای ایجاد اختلال، اثرات ماندگارتر و طولانیتری دارد. این سناریو به تشدید احتمالی درگیری بین اسرائیل و ایران از طریق حمله به زیرساختهای حیاتی اشاره دارد که میتواند بهعنوان اعلان جنگ تلقی شود.
علاوه بر حملات هوایی، باید از نیروهای زمینی برای انجام عملیات خرابکارانه استفاده شود.
این سناریوی اسرائیل به مرحله تشدید تنشها میان اسرائیل و ایران اشاره دارد که میتواند منجر به جنگی تمامعیار شود. حملات باید بتوانند به ارتباطات و ابزارهای کنترلی دولت مانند مراکز دولتی، رسانههای دولتی و سایر ارگانها متمرکز شود که نقش اساسی در حفظ نظارت تسلط بر شهروندان دارند.
این سناریو به اهمیت راهبردی حمله به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشاره میکند، زیرا این نهاد هم در قدرت نظامی و هم در کنترل اجتماعی ایران نقش کلیدی دارد. از بین بردن ابزارهای کنترل جمعیت یا هدف قرار دادن رهبران ارشد حکومت، میتواند به فروپاشی نظام منجر شود. با این حال، چنین حملاتی بهطور جدی بقای حکومت ایران را تهدید کرده و ریسک آغاز یک جنگ تمامعیار را بهطور چشمگیری افزایش میدهد.
این سناریو نیاز به توانمندیهای پیشرفته نظامی برای موفقیت در عملیات دارد. داراییهای اطلاعاتی باید بهطور مستمر در حال رصد باشند.
این سناریو به احتمال هدف قرار دادن برنامه هستهای ایران توسط ارتش اسرائیل اشاره دارد که برای بیش از یک دهه بهعنوان هدف اصلی اسرائیل مطرح بوده است. ضربه به تأسیسات هستهای ایران تأثیر فوری بر درگیریهای جاری نخواهد داشت. این اقدام برای این است که نشان دهد اسرائیل در منطقه، هر اقدامی که لازم ببیند، انجام خواهد داد.
این سناریو به این موضوع میپردازد که عملیات اسرائیل با هدف حمله به برنامه هستهای ایران، فراتر از درگیریهای جاری با نیروهای نیابتی ایران است و با حذف تهدید هستهای، اهداف بلندمدت راهبردی اسرائیل را دنبال میکند. اهداف اصلی این عملیات میتواند شامل تأسیسات تحقیقاتی هستهای، مراکز تولید موشک و تأسیسات پردازش سوخت هستهای ایران باشد.
این سناریو به پیامدهای احتمالی حمله اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران اشاره دارد و بیان میکند که چنین اقدامی احتمالاً ایران را به تلاش بیشتر برای دستیابی به سلاح هستهای سوق میدهد. تخریب این تأسیسات یکی از پیچیدهترین چالشهای نظامی اسرائیل است و نیازمند نفوذ گروههای پروازی بزرگ به حریم هوایی ایران و استفاده از بمبهای نفوذی سنگین است.
اکنون اسرائیل در دوراهی قرار دارد: انتخاب میان حملهای که وضعیت موجود را حفظ کرده و به درگیریهای با حماس و حزبالله ادامه میدهد، یا اقدامی که میتواند به یک جنگ گستردهتر منطقهای منجر شود.
جهان با نگرانی در انتظار رخدادهای سرنوشتساز بعدی است.