در سالهای اخیر، روابط ایران و عربستان سعودی بهویژه پس از حمله پهپادی به تأسیسات نفتی عربستان در سال ۲۰۱۹ و ناتوانی آمریکا در حمایت از ریاض، دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. اکنون به نظر میرسد عربستان و ایران به یک تفاهم غیررسمی دست یافتهاند که بر کاهش تنش و حفظ منافع مشترک بهویژه در حوزه نفت، تمرکز دارد.
فرارو- خاویر بلاس ستون نویس و تحلیلگر ارشد حوزه انرژی و کالا در بلومبرگ.
به گزارش فرارو به نقل از بلومبرگ، در خاورمیانه، همواره ضربالمثل «دشمنِ دشمنِ من، دوست من است» نقش محوری و تعیین کنندهای را ایفا کرده است. بر همین اساس، عربستان سعودی و همپیمانانش، اغلب بهصورت پنهان و گاهی نیز آشکار در مقابل ایران و به نفع اسرائیل صفآرایی میکردند؛ اما اکنون این معادله دستخوش تغییر شده است.
عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که خود را بین دو تهدید بزرگ قرار گرفته میبینند، به سوی اتخاذ موضعی بیطرفانه در قبال ایران گرایش پیدا کردهاند. این تغییر و چرخش دیپلماتیک عمدتاً نتیجه ناتوانی آنها در تأثیرگذاری مستقیم بر بحران است؛ چراکه فاقد اهرمهای کافی برای اعمال نفوذ بر ایران و اسرائیل هستند. همچنین از این که آنها در صورت تشدید درگیری، قربانی ماجرا شوند نگران هستند و همین امر در تغییر رویکرد آنها به شدت تاثیرگذار بوده است.
اتخاذ سیاست عدممداخله، نتیجه دیدارهای مکرر میان دیپلماتهای ایرانی و عربی در هفتههای اخیر است، هرچند که ریشههای این تغییر به چندین سال قبل بازمیگردد. این تحولات پیامدهای مهمی برای بازارهای مالی جهانی به همراه دارد؛ زیرا با کاهش احتمال وقوع سناریوی بدبینانه شامل حملات و ضدحملات به تأسیسات نفتی منطقه، ریسکهای مربوط به تأمین نفت کمتر از آن چیزی است که برخی تحلیلگران پیشبینی کرده بودند.
یکی از مهمترین تحولات اخیر در این زمینه، سفر کمسابقه عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران به عربستان سعودی بود. در این سفر، او نه تنها با همتای سعودی خود دیدار کرد، بلکه مورد استقبال ولیعهد محمد بن سلمان نیز قرار گرفت. رسانههای دولتی عربستان، مجموعهای از تصاویر این دیدار را منتشر کردند که در آنها محمد بن سلمان با لبخند و آرامش و عباس عراقچی با اطمینان دیده میشد. پیام این دیدار روشن بود: «شاید هنوز دوست نشده باشیم، اما دیگر ضرورتی ندارد که دشمن باقی بمانیم.»
در تاریخ ۳ اکتبر، عباس عراقچی با وزرای خارجه شورای همکاری خلیج فارس (GCC) که تحت رهبری عربستان سعودی است و شامل امارات متحده عربی، کویت، بحرین، قطر و عمان میشود، دیداری مهم برگزار کرد. عبدالعزیز العویشق، دیپلمات ارشد شورای همکاری خلیج فارس اعلام کرد که این دیدار میتواند «آغازی بر یک مرحله جدید در روابط» میان ایران و همسایگان عربیاش باشد. این تحولات بازتاب دو روند کلیدی است. نخست، کاهش تنش و درگیری میان ایران و عربستان که از میانه سال ۲۰۲۱ آغاز شد و در سال ۲۰۲۳ به مرحله تثبیت رسید. دوم، نارضایتی عربستان سعودی از سیاستهای کاخ سفید و دولت راستگرای بنیامین نتانیاهو.
در جریان کمپین «فشار حداکثری» ایالات متحده علیه ایران در فاصله سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱، عربستان سعودی با دولت دونالد ترامپ همراستا و بهطور ضمنی در کنار اسرائیل قرار داشت؛ اما این وضعیت در سال ۲۰۱۹ با حمله پهپادی و موشکی شبهنظامیان طرفدار ایران به پالایشگاه بقیق که مهمترین تأسیسات نفتی عربستان بود، تغییر کرد. این حمله به ریاض نشان داد که پادشاهی سعودی بسیار آسیبپذیرتر از آن چیزی است که از قبل تصور میشد و هم زمان احساس کرد که دونالد ترامپ با خودداری از واکنش تلافیجویانه علیه ایران، آنها را تنها گذاشته است.
از آن زمان به بعد، عربستان سعودی در حال بازنگری در اولویتهای امنیت ملی خود بوده است. اگرچه ریاض به دنبال ایجاد دوستی با تهران نیست، اما تمایلی ندارد مانند گذشته از ایالات متحده و اسرائیل در برابر ایران حمایت و پشتیبانی کند. برای عربستان سعودی، حفظ جریان درآمدهای نفتی حیاتی است؛ به همین دلیل تلاش میکند تا تهدیدات و ریسکهای مرتبط با سرمایهگذاریهای میلیارد دلاری خود در پروژههای گردشگری را که در چارچوب برنامه «چشمانداز ۲۰۳۰» اجرا میشوند، به حداقل برساند. ساخت هتلهای لوکس در سواحل دریای سرخ، گردشگران خارجی را جذب میکند؛ در حالی که جنگ و درگیری چنین جذابیتی ندارند. این رویکرد بخشی از استراتژی «اولویت عربستان» است.
از طرفی، تهران نیز بهنوعی در این فرآیند با عربستان سعودی همراهی کرده است. حملات حوثیهای تحت حمایت ایران به عربستان در ماههای اخیر به طرز چشمگیری کاهش یافته است. بر خلاف حملات مکرر سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲م، تاکنون هیچیک از تأسیسات نفتی عربستان سعودی مورد هدف قرار نگرفته است.
در بحران کنونی، به نظر میرسد ایران دو درخواست عمده از عربستان دارد. نخست، اطمینان از این که خاک عربستان برای تسهیل حملات اسرائیل علیه ایران مورد استفاده قرار نگیرد. دوم، استفاده از نفوذ ریاض در واشنگتن برای اعمال فشار بر اسرائیل جهت آغاز مذاکرات آتشبس و پایان دادن به درگیریهای غزه و لبنان. اگر نیروی هوایی اسرائیل نتواند از حریم هوایی عربستان (یا دیگر کشورهای منطقه مانند امارات، کویت، قطر، عمان و بحرین) عبور کند، مجبور به استفاده از مسیرهای طولانیتر مانند سوریه و عراق خواهد بود یا باید مسیرهای طولانیتری از فراز دریای سرخ و اقیانوس هند طی کند.
در مقابل، عربستان نیز خواهان تضمین است که در هیچ حمله تلافیجویانهای علیه اسرائیل، هدف حملات مستقیم یا نیابتی ایران قرار نگیرد. تا همین اواخر، مقامات سعودی نگران بودند که اگر ایران با حملهای شدید از سوی اسرائیل مواجه شود، ممکن است با حمله به میادین نفتی عربستان، چه بهطور مستقیم و چه از طریق نیروهای نیابتی خود، پاسخ دهد. هرچند دو طرف رسماً هیچ توافقی را اعلام نکردهاند، اما شواهد نشان میدهد که حداقل یک تفاهم غیررسمی میان آنها وجود دارد. بنابراین، انتظار میرود که ریاض حریم هوایی خود را برای نیروی هوایی اسرائیل باز نکند و ایران نیز از هدف قرار دادن تأسیسات نفتی همسایه خود اجتناب کند. خاورمیانه همواره عرصه شکلگیری ائتلافهای غیرمنتظره بوده است. هیچچیز بهاندازه منافع مالی نمیتواند اختلافات را کنار بزند و برای ایران و عربستان سعودی، این منافع مالی همانا نفت است.