فرارو- کار از کار گذشته است، حالا دیگر تلویزیون یکی از اعضای خانواده محسوب میشود و چه بسا فراتر از یک عضو درجه یک، نقطه محوری خانه هم به حساب میآید، شاید امروزه روز، تلویزیون در حکم همان آتشی باشد که خانوادههای بدوی را دور هم گرد میآورد و به فضای سرد و تاریک غار رونق و صفا میداد.
به گزارش سرویس فرهنگی هنری فرارو، در این میان برنامههای زنده تلویزیونی فرصتی طلایی است تا مدیران تلویزیونی و برنامه سازان برادری و حسن نیت خود را به مخاطبانشان ثابت کرده و اطمینان و اعتماد آنها را به خود جلب کنند، در واقع برنامههای زنده امکان حذف و جرح و تعدیلی را که در دیگر تولیدات تلویزیونی به وفور یافت میشوند را ندارند.
رسانه ملی یا همان تلویزیون خودمان که از سالهای دور مخاطب را به ممیزیها و خط قرمزهای خود عادت داده است و در حالتی افراطی نگاهی از بالا به پایین به مخاطب داشته و به سنت طبیبانه و مقتصدانهاش هر برنامهای را به مخاطب روا ندانسته است با پخش برنامههای زنده در حوزه های مختلف نفس تازهای به حیات خود بخشیده است.
در واقع مخاطب ملال زده و منفعل تلویزیونی با این برنامههای زنده، نوعی صمیمیت بکر و تازه احساس میکند که پیش از این تجربه نکرده بود، از یکی از نمونههای موفق می توان به برنامه زنده «دو قدم مانده به صبح» نام برد که با اجرای ویژهی محمد صالحعلا روی آنتن رفت و تکه کلام مطبوع «ببیندگان جان» را وارد ادبیات اجراهای تلویزیونی کرد.
در همین رابطه، تهيهكننده و كارگردان هنري برنامه «دو قدم مانده به صبح» معتقد است: «واقعيت ديگري وجود دارد، اين كه مخاطب حس ميكند در همان لحظهاي كه به تلويزيون مينگرد شخصي در جاي ديگري همزمان صحبت ميكند، اين حس زنده بودن ناخودآگاه براي مخاطب سمپاتي دارد.»
سعيد بشيري در ادامه به جام جم، گفته است: «اين اتفاق براي بيننده خوشايند است يعني اين حس سبب ميشود كه مشتاقتر برنامه را پيگيري كند. همين حس در لحظه بودن نشان ميدهد كه همه چيز از پيش تنظيم شده و قطعي نيست، از آنجا كه برنامه زنده است، آدمها در لحظه ممكن است سخني بگويند كه در راستاي اهداف برنامه و ملاك و معيارهاي اجتماع نباشد»
در حقیقت همین حالت غیر قابل پیشبینی و بداهه این دست برنامهها لطف و هیجان خاصی را به آنها میبخشد و فارغ از آن نگاه بالا به پایینی مرسوم تلویزیونی، نوعی از ارتباط و تعامل برابر بین رسانه و مخاطب ایجاد میکند که گاهی از اوقات تبعات و حواشی زیادی نیز به همراه خود میآورد، نمونهاش برنامهی«هفت» که از طرف برخی نهادها و خبرگزاریها، به زنده نبودن تهدید شده است.
این برنامه زنده تلویزیونی با تهیه و اجرای فریدون جیرانی از همان ابتدا قرار بود نقش «نود» را در حوزه سینما بازی کند. این برنامه سینمایی سیما هر از گاهی به سنت دنیای درام نقاط عطفی را برای خودش دست و پا کرده است، از ماجرای فریماه فرجامی و نقطه نظرات تند و تیز مسعود فراستی گرفته تا صحبتهای تهمینه میلانی، که همین آخری برای جیرانی و برنامهاش دردسر ایجاد کرد و تهدید به پخش "ضبط شده" شد.
یکی از تهیه کنندگان سینما که هر از گاهی مهمان جیرانی و برنامهاش میشود در دفاع از «هفت» چنین گفته است: «اساسا برنامه تولیدی را کسی نمیبیند. چون مردم احساس میکنند در آن جعل است. شخصا حاضر نیستم در برنامه تولیدی حاضر باشم.»
علی معلم در ادامه، درباره بیاخلاقیهایی که ممکن است در یک برنامه زنده رخ بدهد به تهران امروز گفته است : «اگر اسم این اتفاقات را بیاخلاقی هم بگذاریم باید بپذیریم که جزئی از جامعه ماست. ما در سیاست و ورزش و... این روزها متاسفانه کمتر نشانی از اخلاق میبینیم که حالا بخواهیم در برنامه «هفت» ببینیم. مشکل برنامه «هفت» اگر مشکلی هم داشته باشد، به نحوه حرف زدن آدمهایی که مهمانان برنامه هستند بر میگردد و شخصیت و ادبیات نخبگان جامعه ما و خودپسندی آنها و عدم صداقتشان.»
خواهی نخواهی، تلویزیون اوقاتی از مردم را به خود اختصاص میدهد، در این میان برخی با موضع انکار و تردید با آن برخورد میکنند و برخی با شیفتگی این جعبهجادویی را مرجع واقعیت میپندارند، از این حرفها گذشته، برنامههای زنده ظرفیت این را دارند که ارتباط واقعی و منطقی بین رسانه و مخاطب برقرار کرده و کاری کنند که تلویزیون فارغ از اهداف و خطمشیهای همیشگی، مثلا نفسی بکشد.