سازمان همکاری شانگهای همیشه اینقدر بی اثر نبوده است. هنگامی که این سازمان در سال ۱۹۹۶ با پنج عضو تعریف شد، به تعیین مرزهای بین چین و کشورهای شوروی سابق کمک کرد؛ پس از آن، این امید وجود داشت که به بستری برای ارتقای همکاری روسیه و چین در فضای پس از فروپاشی شوروی تبدیل شود، اما مسکو و پکن نتوانستند به توافقات لازم دست یابند.
با حمله روسیه به اوکراین، شکاف میان مسکو و پکن بالاخص در نهادهایی چون شانگهای عریانتر شده است. چرا که هرکدام از دو بازیگر تلاش دارند تا از ائتلافهای حاکم در راستای منافع خود بهره برداری کنند. به باور ناظران چین امروز در موضعی مطلوبتر قرار دارد و با تکیه بر طرح کمربند و جادهاش تلاش دارد تا در حیاط خلوت روسیه مانورهای برجستهتری را برگزار نماید.
به گزارش اقتصادنیوز، نشست اخیر سران سازمان همکاری شانگهای (SCO) که به میزبانی قزاقستان برگزار شد، توجههای بین المللی زیادی را به خود جلب کرد. گروهی هراس دارند که روسیه و چین از سازمان همکاری شانگهای برای ایجاد یک اتحاد نظامی مانند ناتو استفاده کنند، در حالی که برخی دیگر معتقدند که این نهاد میتواند پایه و اساس نظم جهانی جدید و ضد دموکراتیک باشد.
با این حال، موفقیتهای سازمان همکاری شانگهای از زمان گسترش آن در سال ۲۰۰۱ بسیار اندک بوده و اساساً خود را به جذب اعضای جدید و اجتناب از رسواییهای پرمخاطب محدود کرده است. هر عضو جدید به دنبال استفاده از سازمان همکاری شانگهای برای ارتقای اولویتهای سیاست خارجی خود است. این امر علاوه بر اینکه شانگهای را بیتاثیرتر کرده، شهرتی تهدیدآمیز به آن میبخشد.
بر اساس منشور سازمان همکاری شانگهای، اهداف سازمان شامل تقویت روابط بین کشورهای عضو، توسعه همکاری در زمینههای مختلف، مقابله با تروریسم، جدایی طلبی و افراط گرایی و ارتقای حقوق بشر و آزادیهای اساسی مطابق با قوانین ملی موجود میشود. با این حال، منشور در مورد اینکه چرا واقعا به سازمان همکاری شانگهای نیاز است، چندان شفاف نیست. این گزاره به کشورهای عضو کمک میکند تا از سازمان همکاری شانگهای برای پیشبرد برنامههای خود استفاده کنند.
در همین راستا بنیاد کارنگی نوشته، روسیه تلاش داشته و دارد تا سازمان همکاری شانگهای را با ماجراجوییهای خود در عرصه سیاست خارجی درگیر کند. در سال ۲۰۰۸، پس از حمله روسیه به گرجستان، رئیس جمهور وقت روسیه، دیمیتری مدودف، مسئله استقلال اوستیای جنوبی را مطرح کرد.
در سال ۲۰۱۴، روسیه به دنبال به رسمیت شناختن الحاق کریمه بود و در سال ۲۰۲۲، پس از حمله گسترده به اوکراین، مسکو تلاش کرد تا اعضای سازمان همکاری شانگهای را به عنوان یک بلوک در سازمان ملل متحد در کنار خود تعریف کند. به روشی مشابه، چین از سازمان همکاری شانگهای برای ترویج «سرنوشت مشترک» استفاده میکند که در اسناد رسمی سازمان همکاری شانگهای نیز بدان اشاره شده، در حالی که قزاقستان اصرار دارد که سازمان باید بر توسعه مسیرهای ترانزیتی تمرکز کند.
در اجلاس سالانه سازمان همکاری شانگهای، رهبران انبوهی از بیانیهها را ارائه میکنند، اما دادههای تعریف شده در این اسناد به ندرت به واقعیت تبدیل میشوند. در حالی که فهرست کمیتهها و شوراهای سازمان همکاری شانگهای چشمگیر به نظر میرسد، اما در واقع خانهای برای بوروکراتهایی هستند که به قلم فشار میآورند. برای مثال، شورای بازرگانی سازمان همکاری شانگهای رویدادهای زیادی را برگزار کرده، اما در بیست سال یکبار هم معاملات تجاری مهمی را بین کشورهای عضو تسهیل نکرده است.
کنسرسیوم بین بانکی سازمان همکاری شانگهای به جز برگزاری سمینارها کاری انجام نمیدهد. اگر یک ارگان سازمان همکاری شانگهای وجود داشته باشد که باید به طور موثر عمل کند، آن ساختار منطقهای ضد تروریسم است. اما چیزی بیشتر از کمک به کشورهای عضو در سازماندهی تمرینات نظامی انجام نمیدهد. هنگامی که یک حمله تروریستی بزرگ در یک کشور عضو رخ میدهد، تنها چیزی که میتوان در وب سایت ساختار منطقهای ضد تروریسم یافت، بیانیههای مطبوعاتی برای ابراز تسلیت است.
سازمان همکاری شانگهای همیشه اینقدر بیاثر نبوده است. هنگامی که این سازمان در سال ۱۹۹۶ با پنج عضو تعریف شد، به تعیین مرزهای بین چین و کشورهای شوروی سابق کمک کرد؛ پس از آن، این امید وجود داشت که به بستری برای ارتقای همکاری روسیه و چین در فضای پس از فروپاشی شوروی تبدیل شود، اما مسکو و پکن نتوانستند به توافقات لازم دست یابند.
در ابتدا، پکن تلاش کرد تا سازمان همکاری شانگهای را به ابزاری تبدیل کند که از طریق آن بتواند جاه طلبیهای اقتصادی و امنیتی خود را در آسیای مرکزی تحقق بخشد. سازمان همکاری شانگهای تمرینات نظامی منظمی را انجام داد و همچنین به برقراری تماس بین مؤسسات دفاعی و امنیتی اعضا کمک کرد.
از دیگر دستاوردهای سازمان همکاری شانگهای میتوان به خروج پایگاههای ناتو از آسیای مرکزی اشاره کرد. اگرچه دلیل اصلی خروج واشنگتن از منطقه، مسائل داخلی در ازبکستان و قرقیزستان بود، اما هماهنگی بین پکن و مسکو نیز در این زمینه نقش داشت. دستیابی به همکاری اقتصادی دشوارتر شده است.
زمانی که روسیه دو ایده اصلی چین (ایجاد بانک توسعه و منطقه آزاد تجاری) را کنار گذاشت، پکن مستقل از سازمان همکاری شانگهای شروع به عمل کرد. تا به امروز، پیوندهای اقتصادی بین چین و آسیای مرکزی تحت ابتکار کمربند و جاده چین، توافقنامههای دوجانبه یا قالب چین به اضافه آسیای مرکزی - که روسیه را مستثنی میکند- قرار دارد.
همه اینها به این معنی بود که وقتی روسیه تلاش برای گسترش سازمان همکاری شانگهای را آغاز کرد، چین به اندازهای درگیر بود که نگران کاهش اثربخشی این نهاد نبود. هند و پاکستان در سال ۲۰۱۷ و ایران در سال ۲۰۲۲ به سازمان همکاری شانگهای پیوستند.
بلاروس در آخرین اجلاس سران در قزاقستان دهمین عضو این گروه شد. به ادعای ناظران چنین عضویتهای متنوعی، به سختی میتوان به خروجی این نهاد امیدوار بود. این گروه در ادامه ادعا میکنند که امروز، سازمان همکاری شانگهای به چیزی بیش از یک باشگاه برای رهبران کشورهای دوست تبدیل شده است. سازمان همکاری شانگهای حتی میتواند در سالهای آینده بزرگتر شود.
روسیه همچنان در تلاش است تا سازمان همکاری شانگهای را با مأموریت ایدئولوژیک خود هماهنگ کند، اما ایدئولوژی مسکو چندان با اولویتهای سیاست خارجی سایر کشورهای عضو همخوانی ندارد. قبل از اجلاس سال ۲۰۲۲ سازمان همکاری شانگهای در سمرقند، مقامات ازبکستان حتی احساس میکردند که موظف بودند علناً با خبرنگاران روسی مخالفت کنند که میگفتند سازمان همکاری شانگهای «پاسخ روسیه به ناتو» است.
تخریب سازمان همکاری شانگهای نمونه دیگری از این است که چگونه فقدان رویکرد سیستماتیک روسیه در سیاست خارجی نفوذ روسیه را تضعیف میکند، حتی در مکانهایی که مسکو پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تقریباً حضور انحصاری داشت. روسیه از ترس رقابت با چین، ابتکاراتی را که میتوانست سازمان همکاری شانگهای را به یک سازمان منطقهای مؤثر تبدیل کند، مسدود کرد. در عوض، مسکو ترجیح داد در موقعیتی باشد که نفوذ چین در آسیای مرکزی به واقعیت تبدیل گردد.