فرارو- بر اساس گزارش «رتبهبندی آکادمیک دانشگاههای جهان» موسوم به «رتبهبندی شانگهای»، دانشگاههای هاروارد و استنفورد آمریکا همراه با کمبریج بریتانیا به ترتیب در صدر بهترین دانشگاههای جهان قرار دارند. اما وضعیت دانشگاههای ایران نسبت به سالهای گذشته روندی نزولی طی کرده است.
به گزارش فرارو، دانشگاه علوم پزشکی ایران در سال ۲۰۲۰ در رده ۳۰۰ تا ۴۰۰ بهترین دانشگاههای جهان قرار داشت، اما اکنون در رتبه ۴۰۰ تا ۵۰۰ قرار گرفته است. دانشگاههای امیرکبیر و شریف که چهار سال پیش در رده ۵۰۰ تا ۶۰۰ بهترینهای جهان قرار داشتند، امسال در ردیف ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ قرار گرفتهاند.
افول جایگاه دانشگاههای ایرانی در حالی است که برای نمونه دانشگاه ملک سعود عربستان در همین بازه زمانی از رده ۱۰۰ تا ۱۵۰ به رده ۹۰ صعود کرده است. نمونه دیگر امارات است که در سال ۲۰۲۰ هیچکدام از دانشگاههای آن در لیست ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان نبودند، اما اکنون سه دانشگاه این کشور در لیست یاد شده قرار گرفته و حتی جایگاه دانشگاه «خلیفه» امارات از دانشگاههای علوم پزشکی شهید بهشتی و دانشگاه شریف ایران نیز پیشی گرفته و با دانشگاه تربیت مدرس ایران برابری میکند.
در خاورمیانه نیز تنها نام دانشگاه ملک سعود عربستان و سه دانشگاه از رژیم صهیونیستی در میان ۱۰۰ دانشگاه برتر جهان دیده میشود. در میان ۵۰۰ دانشگاه برتر جهان نیز تنها نام دو دانشگاه ایرانی دیده میشود؛ دانشگاه علوم پزشکی تهران و دانشگاه تهران هر دو در رتبه بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ جایگاه بهترین دانشگاههای جهان قرار گرفتهاند.
هفت دانشگاه ایران نیز در رتبه ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ دانشگاههای برتر جهان قرار گرفتهاند. با توجه به این شرایط پرسشهایی مطرح است از جمله این که چرا وضعیت دانشگاههای ما سیر نزولی گرفته است و ایراد کار از کجاست؟ فرارو برای پاسخ دهی به این پرسشها با هاشم اورعی، استاد تمام دانشگاه صنعتی شریف و رئیس اتحادیه انجمنهای علمی انرژی ایران گفتگو کرده است:
هاشم اورعی به فرارو گفت: «قبل از پرداختن به این که چرا رنکینگ دانشگاههای ما روند نزولی پیدا کرده، باید به این نکته بپردازیم که ما گاهی ناآگاهانه رنکها را ملاک قرار میدهیم. این به این معنا نیست که رنکینگها مهم نیستند، ولی معتقدم ما باید معیارها و وزن رنکینگها را بدانیم. در دورهای که من خارج از کشور تدریس میکردم با مواردی با عنوان عوامل اثرگذار بر رنکینگها مواجه میشدم که شاید اصلا برای ما مهم نباشند. مثلا سرانه فضای سبز در دانشگاهها یا سرانه پارکینگ یا کیفیت خوابگاهی که دانشگاه برای دانشجویان فراهم میکند؛ بنابراین باید بدانیم که این رنکینگها حالیست از عوامل متعدد و متفاوت. اما در حالت کلی باید به رنکینگها توجه کنیم و از خودمان بپرسیم که چرا وقتی هم دانشجویان خوبی داریم و هم اساتید با ارزش، باز هم رنکینگمان رو به نزول است؟! وضعیت به گونهای است که گویی ما اصلا نیازی به دانشگاه نداریم. وقتی یک دانشجو از دانشگاه صنعتی شریف فارغ التحصیل شده وارد بازار کار میشود، میبیند که معیار انتخاب همه چیز هست به جز معیارهای آکادمیک و علمی و توان فرد. همین هم باعث میشود دانشجو سرخورده شود.»
وی افزود: «وقتی یک استاد مطالبی را بیان میکند که علمی، مستند و دقیق است و بعدها میبیند کوچکترین توجهی به این مسائل نمیشود و آقایان مدیر، هر کاری دلشان بخواهد میکنند، به تدریج انگیزه خود را برای فعالیت آکادمیک و علمی از دست میدهد. در چنین شرایطی، درس دادن، درس خواندن و پژوهش کردن، حالت تکلیف و روزمرگی، پیدا میکند. همه اینها در شرایطی است که مدعی هستیم صاحب علم هستیم و مقاله تولید میکنیم. اما ما علم را کیلویی کرده ایم. اینجا ایراد از وزارت علوم است. در فرمهای ارتقاء استاد به چند ده ساعت تدریس اشاره شده، از آن بدتر معیار، تعداد مقالات منتشره است. اما در هیج کجای این فرم ارزشیابی پرسیده نمیشود که این دهها مقاله، کجای مشکل مملکت را حل کرده است. با این روش سنجش و ارزشیابی ما استادها را به کارخانه تولید مقاله تبدیل کرده ایم. در این شرایط، استادی که کیفی کار میکند و در کارهای پژوهشی خود به دنبال حل مشکلی از مشکلات صنعت کشور است از ارتقا رتبه علمی عقب میافتد.»
این استاد تمام دانشگاه صنعتی شریف در ادامه گفت: «من میتوانم دهها مورد مثال بزنم که یک استاد با دهها مقاله غیرکاربردی پیشرفت کرده و یک استاد که چند مقاله با کیفیت و بسیار کاربردی داشته اصلا رشد نکرده است. اما چرا این اتفاق افتاده؟ چون آنهایی که این فرمها را طراحی کرده اند، خودشان هم اطلاع و ارتباطی با نیازهای صنعت کشور ندارند. آنها یا فقط سرکلاس بوده اند یا پشت میز مدیریت. مشکل بعدی بودجههای تحقیقاتی و علمی است. استنفورد، کمبریج، هادوارد، یا هر دانشگاهی که رتبه بالاتر از ما در منطقه دارد، چه میزان بودجه تحقیقاتی میگیرند؟ کافیست بودجه تحقیقاتی آنها را با بودجههای دانشگاههای برتر خودمان مقایسه کنیم. بی رودروایسی بگویم که بودجه تحقیقاتی دانشگاههای ما نزدیک به صفر شده است. البته تا زمانی که ایراداتی که گفتم حل نشوند، ریختن پول در دانشگاهها به تنهایی دردی را دوا نخواهد کرد. وقتی یک لامپ در دانشگاه صنعتی شریف میسوزد، زمان زیادی سپری میشود که بودجه همین تعویض لامپ فراهم شود.»
وی افزود: «همکاران دانشکده مهندسی شیمی میگویند تجهیزاتی که در آزمایشگاه دانشگاهمان داریم مربوط به سال ۱۳۸۱ است و ما پول نداریم تجهیزات را به روزرسانی کنیم. ما پول نداریم برای آزمایشگاههایمان مواد اولیه بخریم و در نتیجه ناچاریم مجازی، با بچهها آموزش دهیم. در چنین شرایطی چگونه انتظار داریم دانشگاهمان رشد کند و با دانشگاههای برتر جهان وارد رقابت شود؟ این رقابت غیرمنصفانه است. در نهایت مهمترین مشکل، سیستم مدیریتی دانشگاه است. وقتی دولتها عوض میشوند، بلافاصله روسای دانشگاهها عوض میشوند. روسای دانشگاهها، بر مبنای خط و خطوط سیاسی عوض میشوند. در سه سال و اندی فعالیت دولت سیزدهم، چندین رئیس دانشگاه عوض شد. در خود دانشگاه شریف ما شاهد ۳ تغییر بودیم؛ بنابراین مدیریت دانشگاههای ما به شدت ناپایدار است و مدیران بر اساس قابلیت مدیریتی انتخاب نمیشوند، بلکه با توجه به خط و خطوط سیاسی انتخاب میشوند. این وضعیت برای محیط دانشگاهی سم است. بعید میدانم هیچ دانشگاهی در کشور دارای مدیریت حرفهای باشد.»
رئیس اتحادیه انجمنهای علمی انرژی ایران تاکید کرد: «وضعیت مقالات، بودجهها، اساتید، مدیریت و عدم اقبال جامعه به تحصیلات دانشگاهی و بی توجهی به اهمیت صنعت مبتنی بر علم را که روی هم جمع کنیم، آن وقت میفهمیم که در چنین وضعیتی اگر رنکینگ دانشگاههای ما خوب باشد باید حیرت کرد. معتقدم دانشگاههای ما همین روند نزولی را ادامه خواهند داد و جایگاه خود را یکی بعد از دیگری از دست میدهند. در کشور ما حلقه علم به فناوری پاره شده است. درواقع ما در دانشگاه کار خودمان را میکنیم و صنعت کشور هم مسیر خودش را میرود. نتیجه هم این میشود که فقط یک و نیم درصد از صادرات کشورمان، فناوری محور و مابقی، سنگ و آهک و هندوانه و خیار است.»