دکتر "محمدجواد غلامرضا کاشی" در وبلاگ خود "زاویه دید" به ابعاد دیگری از پیروزی اسلامگرایان در ترکیه پرداخته است و می نویسد:
اسلامگرایان ترک از این نعمت بهرهمندند که در انتخابات ترکیه حدود پنجاه درصد آراء را به دست آوردهاند.
پیروز شدهاند اما یک پیروزی نسبی و شکننده که هر آن میتواند از دست برود.
اگر اسلامگرایان صد در صد یا نود و چند درصد آراء را به دست آورده بودند، میتوانستند خود را نماینده تام و تمام مردم ترکیه قلمداد کنند، جشن پرشکوهی از پیروزی به راه بیاندازند، و آن چند درصد را فریب خورده قلمداد کنند، کسانی که یا به واقع از شرافت مردم ترکیه بیبهرهاند یا احتمالاً از دشمنان مردم ترکیه کمک میگیرند.
اگر اسلامگرایان ترکیه چنان پیروزی شگرفی پیدا میکردند، میتوانستند ادعا کنند آنچه رخ داده یک انتخابات ساده نبوده، یک حماسه بزرگ بوده است. میتوانستند ادعا کنند آنچه رخ داده است، صرفاً اراده مردم ترکیه نبوده است، اراده مطلق خداوند بوده است که در رای مردم تجلی کرده است.
اسلام گرایان با چنان پیروزی شگرفی، کم کم در باره نقش خود نیز شک میکردند. با خود میگفتند نکند که ما فرستادگان و رسولان خداوند در روی زمین هستیم و برای ایفای نقشی به زمین فرستاده شدهایم که نباید در انجام آن کوتاهی کنیم.
مردم نیز پیروزی شگرف حزب عدالت و توسعه را که به واسطه آراء آنان حاصل شده بود، چیزی از آن خود نمیدانستند، و تحت جاذبه شگرف این پیروزی قرار میگرفتند. عظمت پیروزی حزب، نگاه آنان را به رهبران حزبی دگرگون میکرد. رهبران حزبی نورانی به نظر میآمدند. شاید دفاتر حزب در جای جای سرزمین ترکیه، وجهی مقدس پیدا میکرد.
چنان بود که ماجرا اصولاً از حد و حدود اراده و اختیار رهبران حزب و مردم انتخاب کننده فراتر میرفت، ماجرا به تقدیری مقدس نسبت داده میشد و اراده خداوند. مساله از حد و حدود ترکیه فراتر میرفت، بعدی جهانی مییافت، از عرصه سیاست نیز فراتر میرفت به ساختار تربیتی و روانشناختی تک تک مردم ترکیه توسع پیدا میکرد.
حزب عدالت و توسعه اما تنها نیمی از آراء مردم را به دست آورده است. این اولین پیروزی حزب مذکو نبود، بلکه این حزب دومین پیروزی پیاپی خود را جشن میگیرد و نسبت به دوره قبل چند درصدی بیشتر موفق به کسب آراء عمومی شده است.
حال اینان از این نعمت بهرهمندند که پیروزی خود را یک پیروزی موقت سیاسی قلمداد کنند که ربطی به عملکرد گذشته خود آنان داشته است و البته ارتباطی با انتخاب مردم با گرایشات اسلامی. قدرت انتخاب مردم، اصل انجام انتخابات، دمکراسی، کثرت سیاسی، بازی حرفهای و مستمر در حوزه سیاست، بنیادهای هستی شناختی اسلام گرایان را در عرصه سیاسی فراهم ساخته است. به هیچ روی نمیتوانند حرمت اینهمه را نادیده بیانگارند.
اسلام گرایی در ترکیه، با حد ممکن اسلامی بودن یک جامعه مدرن، تطابق کم نظیری دارد. سیاست در چنین فضایی، ارزشهای اسلامی را تقویت میکند اما در حد و اندازههای معقول یک جامعه مدرن. اگر اسلامگرایان در دام پیروزیهای شگرف میافتادند، ماجرا دگرگون میشد. آنگاه انتظار و توقع رهبران حزبی از حد معقول اسلامی بودن یک جامعه مدرن فراتر میرفت. یکباره در خیال احیای دوباره امپراتوری عثمانی میافتادند و شکاف عظیم میان انتظارات و اقدامات دولت و حد ممکن اسلامی بودن در یک جامعه مدرن، هزار آفت اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را سبب میشد.
پیروزی یک جزب اسلام گرا در ترکیه، نه تنها خطری برای دیگر جریانات سیاسی و فکری و فرهنگی در این کشور نیست، بلکه اتفاقاً پیش شرط رشد و توسعه همه آنهاست. اینک سکولارهای ترکیه در مییابند که برای بقاء خود در جامعه ترکیه نیازمند بازآفرینی فکری، فرهنگی، تشکیلاتی و سیاسی هستند. آنان برای کسی جایی را تنگ نکردهاند بلکه فضای سیاسی را فراختر و گشودهتر ساختهاند.
خوشا به حال اسلام گرایان ترکیه، که پیروزی سیاسیشان همانقدر که فضای سیاسی را گشودهتر ساخته، در نقطه مقابل ایمان دینی نیز نایستاده است. اسلام حاضر شده در عرصه سیاسی، سرمایههای ایمانیشان را هر روز به نحوی هزینه تبلیغات کینه توزانه علیه این و آن نمیکند. میتوانند در حوزه سیاست اسلام گرا باشند و در حوزه خصوصیشان هم به جد یک مومن مسلمان. اگر تئوری سیاسیشان هم شکست بخورد و در انتخابات بعدی رای نیاورند، آسیبی به مسلمانیشان وارد نخواهد شد.
خوشا به حال مردم ترکیه که توانستهاند مسلمانیشان را با مقتضیات زندگی در یک جامعه مدرن در هم آمیزند و فضیلت مسلمانیشان با فضیلت سیاسی عصر جدید.