آيت الله محمد يزدي رييس جامعه مدرسين حوزه علميه قم با بيان ديدگاه هاي خود و تشكل متبوعش درباره آخرين تحولات سياسي كشور به موضوع " وحدت اصوگرايان براي انتخابات مجلس نهم" پرداخت.
به گزارش "شما" متن این گفتگو به شرح زیر است:
بحث اول موضوع وحدت اصولگرايان حول محور جامعتين است، مستحضر هستيد در سال نود انتخابات مجلس نهم را خواهيم داشت و بحث هاي اوليه مرتبط با اين موضوع از اواخر سال گذشته شروع شد. آقاي دكتر احمدي نژاد يك جلسه اي با عنوان سران اصولگرايان تشكيل دادند كه به جلسه سي نفره معروف شد و بعد از آن هم نتيجه جلسه اين بود كه يك كميته سه نفره اي شكل گرفت كه موضوعات وحدت را دنبال کنند.
تحليل جامعه مدرسين از ضرورت و اهميت اين وحدت چيست؟
ضمن تشكر از جنابعالي و همكارانتان كه يك بحث جدي و لازم را كه بايد مردم ما در جريان امور باشند و تا حدودي بايد توضيح داده بشود مطرح كرديد. شرايط كنوني كشور ما به حمد الله با رهبري هاي دقيق و مدبرانه مقام معظم رهبري با عبور از بسياري از فراز و نشيب ها و به خصوص مشكلات سال گذشته و بالاخص مسائلي كه معروف بود به فتنه فتنه گران به حمد الله با تدبير به گونه اي حل و فصل شد كه كمترين زيان را براي نظام داشت و بيشتر چهره واقعي كساني كه عليه نظام حركت مي كنند براي جامعه مشخص شد و من هم الان نمي خواهم ادعا كنم كه مسئله فتنه پايان يافته است و معتقد هستم كه دشمن هميشه در صدد هست كه از هر فرصتي استفاده بكند و هيچگاه نمي بايست ما و هر كسي كه به اصطلاح طرفدار نظام است از حضور دشمن غفلت بكند. هرگز نبايد دشمن را حقير و بيچاره شمرد ولي توجه به اينكه دشمني هست سبب مي شود كه پيشگيري هايي باشد و دقت بيشتري بشود. در نتيجه بايد گفت كه در شرايط كنوني بيش از هر چيز به وحدت نياز مند هستيم و مقصودم از اين وحدت ، وحدت همه اقشار جامعه و به خصوص قواي سه گانه و مسؤولان رده بالاي نظام است.
مقام معظم رهبري در سخنراني اول سالشان هم به صراحت فرمودند اگر اختلاف سليقه اي بين قواي سه گانه وجود دارد در عين حال که مي بايست اين اختلافات را حل و فصل بكنند بايد با هم دلي وحدت را حفظ بكنند و طبعاً معناي وحدت اين نيست كه اشخاص تفكر، سليقه يا نظرشان را كلاً كنار بگذارند. معنايش اين است كه به مشتركات توجهات بيشتري بشود و سعي بشود كه از اختلافات كمتر بحث بشود كه دشمن نتواند استفاده بكند.
اما در موضوع انتخابات مجلس نهم تجربه انتخابات قبل مجلس، تجربه نسبتاً موفقي بود.گرچه صد در صد موفق نبود. در سايه طرحي كه تهيه شد و در آن طرح هم به مسئله وحدت تكيه شد و هم براي اختلافات موجود بين گروه ها هيئت داوري مشخص شد که به پنج بعلاوه شش معروف شد؛ آن طرح و روش تا حدودي موفق بود.
در آينده نزديك ما انتخابات مجلس را داريم. بعد انتخابات رياست جمهوري، انتخابات مثلاً خبرگان، انتخابات شوراي شهر و ... در همه اين انتخاباتها بايد هماهنگي هاي لازم براي وحدت انجام بگيرد.
جامعه مدرسين در حال حاضر چه نقشي را در اين وحدت اصولگرايان دارد ، چه فعاليتهايي تحت نظر جامعه مدرسين انجام مي شود و چه بخشي از اين فعاليتهاي وحدت آميز به انتخابات مجلس نهم بر مي گردد ؟
من در يك فرصتي به محضر آيت الله مهدوي كني عرض كردم اگر حضرتعالي صلاح بدانيد يك جلسه اي تشکيل بشود، صحبت كنيم، شرايط را بررسي كنيم و ببينيم چه بايد كرد ؟ ايشان هم اظهار لطف فرمودند و به هر حال منتهي شد به اينكه با جمعي از دوستان و همراهانشان از اعضاي جامعه روحانيت مبارز تهران سفري به قم تشريف آوردند و در جلسه رسمي جامعه مدرسين شركت فرمودند. آن جلسه، جلسه بسيار خوبي بود. بحثهاي آزاد خوبي از دوطرف انجام گرفت و در پايان به اين جمع بندي رسيده شد كه براي ايجاد و حفظ وحدت و نيز پيشگيري از برخي زيانها بايد اقداماتي صورت گيرد. البته بديهي بود که براي رسيدن به اين هدف اين امکان نبود که مرتب اعضاي اين دو جمع بزرگ بخواهند با هم مذاكره بكنند. قرار شد نمايندگاني از جامعه مدرسين و نمايندگاني از روحانيت مبارز تهران انتخاب بشوند. البته براي هر دو طرف هم مشخص بود كه اصولاً جايگاه، موقعيت، رفتار، روش و روال كار جامعه مدرسين يك تفاوتهايي با جايگاه، رفتار و روال كار روحانيت مبارز تهران دارد.
چه تفاوت هايي؟
جامعه روحانيت مبارز تهران يك تشكل سياسي است ، هميشه هم در مسائل سياسي كشور حرف خودش را مي زده ، وارد مي شده شركت مي كرده، آثار خودش را هم داشته و در تاريخ انقلاب موارد عديده اي را ديديم. جامعه مدرسين يك هويت و موقعيت ديگري دارد كه مسائل سياسي يكي از مسؤوليت هايش است و بيشتر يك نهاد علمي، حوزوي، سياسي حساب مي شود و در بخش مسائل سياسي و موضع گيري ها مي تواند همكاري داشته باشد. با حفظ موقعيت و در حقيقت جايگاه هر كدام از اين دو نهاد اثر گذار در جامعه، قرار شد يك چنين كاري انجام گيرد و در مسائل لازم هماهنگي انجام شود. لازم است من اينجا ذكر كنم كه من خدمت حضرت آيت الله مهدوي كني عرض كردم كه انتخاب شما شرط اول براي انتخاب جامعه مدرسين است. به اين معنا كه دوستان ما حاضر نيستند با هركسي همكاري داشته باشند و جلسه مشترك برگزار کنند.
در بين اعضاي شما تفكرات گوناگوني وجود دارد، براي همه هم روشن است و البته من به اختلاف نظرات دروني روحانيت مبارز تهران كاري ندارم كه حتي در برخي موارد مي شود گفت صدو هشتاد درجه با هم تقابل دارند كه امر داخلي خودشان است و ربطي به ما ندارد . خوشبختانه ايشان افرادي را معرفي كردند كه اعضاي جامعه قبول داشتند، جامعه مدرسين هم نمايندگان خود را معرفي كرد، كار شروع شد و در اولين جلسه اي كه در جامعه مدرسين تشكيل شد در مرحله اول يك آيين نامه داخلي براي اين جلسات تنظيم شد كه دو هفته يك بار جلسه داشته باشند. يك جلسه تهران باشد و يك جلسه قم. حدود مسائل، شرايط خاص داخلي رسميت جلسه و ... جزئيات داخلي اين جلسه مشترك تنظيم شد و كار شروع شد . بنا هم بر اين بود كه کار محرمانه باشد و رسانه اي نشود.
نتيجه اين جلسات مشترک چه بود؟ به چه جمع بندي رسيدند؟
پس از تشكيل چند جلسه در قم و تهران بحث شد كه ما اگر دنبال ايجاد وحدت هستيم در درجه اول وحدت اصولگرايان مورد توجه است و اصولگرايان را بايد اول شناسايي كرد كه اصولگرايي يعني چه ؟ چون اين يك مفهوم گستره زيادي دارد . ممكن است خيلي كساني را شامل بشود، خيلي كسان را شامل نشود. اول بايد اين دايره را مشخص كرد. به حمد الله به يك سري اصول مسلمي كه دوازده اصل را تنظيم كردند منتهي شد؛ به عنوان مباني اصولگرايي. در درجه اول يكي ، دوتا شاخص و بعد هم مباني . حدوداً ده ، دوازده اصل را هم به عنوان امور منفي تنظيم كردند . ولي قرار شد كه مثبتات گفته بشود و منفيات كه در حقيقت مفهوم همانها خواهد بود در عمل بررسي شود. وقتي نتيجه چندين جلسه به اينجا منتهي شد پيشنهاد شد يك جلسه اي تشكيل بدهيم و دعوتي از تعدادي از سران اصولگرايان انجام بگيرد . اين جلسه در دفتر دبيرخانه خبرگان در تهران برگزار شد. آيت الله مهدوي هم قبول داشتند كه آنجا باشد. از مجلس چند نفر بودند، از دولت چند نفر بودند، از جامعتين هم چند نفر بودند. اول پيشنهاد جلسه وسيعتري بود و به تازگي همان جلسه اي كه اشاره فرموديد آقاي دكتر احمدي نژاد تشكيل داده بودند و آن سه نفر را در حقيقت مامور کردند و از اين جهت من شخصاً از آقاي ولايتي خواهش كردم كه شما در آن جلسه شركت كنيد حضور شما لازم است و همينطور آقاي حداد عادل. آقاي عسگراولادي هم كه تشريف داشتند.
به هر حال آن جلسه ما برگزار شد . جلسه بسيار خوبي بود . خيلي راحت همه شان مسائل شان را گفتند . آن اصول هم بررسي شد و گفتيم ما كساني را اصولگرا مي دانيم كه اين شاخصه ها و مباني را قبول داشته باشند و وحدت اينها هدف ما است . اگر كساني اينها را قبول نداشته باشند ما آنها را اصولگرا نمي دانيم و از اينها حمايت هم نمي كنيم .
چه جامعه مدرسين ، چه جامعه روحانيت . اين بحث آنجا انجام گرفت ، آقايان هم حتي اظهار نظرهايي را روي برخي عبارات و كلمات كردند و خوشبختانه همه اين ها اصلاح شد و جلسه بسيار خوبي بود و افتتاح و شروع بحث جلسه با آيت الله مهدوي كني بود . من هم در پايان جمع بندي كردم كه آن جمع بندي الان موجود است و در حقيقت مي شود گفت نتيجه جلسات جامعتين و آن جلسه در آن جمع بندي بطور خلاصه و جامع گنجانده شد. بعد در كنار اين جريان به دليل علل مختلفي از جمله تعطيلات ومسائل ديگر ، اين جلسه جامعتين يك هفته قم ، يك هفته تهران يك مقداري با فاصله انجام مي گرفت و به تعطيلاتي برخورد كرد .
اينجا اشكالي ندارد كه من تصريح بكنم كه جلسه اي در اين خلال در دفتر آيت الله جنتي تشكيل شد و از اين سه بزرگواري كه در جلسه آقاي دكتر احمدي نژاد انتخاب شده بودند دعوت شد و با آنها صحبت شد که بالاخره شما مي خواهيد چه كار بكنيد ؟ بايد كاري انجام بدهيد و در هر صورت رئيس جمهور را نبايد در اين مسئله تنها بگذاريد و آنها كار خودشان را بكنند . شما هم منتظر جامعتين بمانيد .
جامعتين كه در قرار نيست از حالا در جزئيات وارد بشود . شما بايد در اساس مسئله ها وارد بشويد و كاري بكنيد . البته آنجا احساس كرديم كه متأسفانه هر سه بزرگوار يك سري مسائلي داشتند که به شكل جدي پيگيري نمي كردند . با آنها صحبت شد كه به نظر مي رسد اين کار براي شما يك وظيفه شرعي ، سياسي ، اجتماعي باشد كه موضوع را دنبال بكنيد و حتماً ملاقاتي با آقاي احمدي نژاد داشته باشيد و بحث را به يك جايي برسانيد . خوشبختانه بعداً هم اطلاع پيدا كرديم كه ملاقاتهايي داشتند، صحبتهايي انجام گرفته ، اميدواريم نتايج خوبي هم داشته باشد .
من ديگر از ذكر بقيه اقداماتي كه بعد از اين جريان انجام گرفت، چه در تهران، چه در قم معذور هستم ولي جلسات جامعتين قرار است ادامه داشته باشد.
براي رسيدن به وحدت در بين اصولگرايان چه بايد کرد؟
من شخصاً بعنوان مسئول جامعه مدرسين عرض مي كنم ديد جامعه مدرسين اين است كه بايد آن سه بزرگوار موضوع را پيگيري كنند و بايد از همه امكانات رياست جمهوري استفاده كنند. مقصود از استفاده كردن از همه امكانات رياست جمهوري اين است كه بايد اقداماتي كه در نهاد رياست جمهوري انجام مي گيرد را كنترل داشته باشند. كارهايي كه احياناً كساني در آن مجموعه اعم از اقداماتي که در استانهاي مختلف در عزل و نصب ها دارند و فعاليتهايي كه به نظر مي رسد پيش بيني هايي درباره مسائل انتخابات مجلس است بايد تحت كنترل آن سه بزرگوار در بيايد ، البته با نظارت عاليه خود رئيس جمهور محترم . اما اينكه آقايان همين جور بنشينند ببينند چه خواهد شد اين كار سخت خطر ناكي است و من رسماً اعلام مي كنم كه اگر يك روزي لازم باشد جامعه مدرسين ممكن است تنها هم موضع بگيرد .
ولي ما دنبال اين هستيم كه به موضوع گيري هاي اينگونه ناچار نشويم و بتوانيم كار با روال متعارف و آرامش در فضاي افكار عمومي جامعه انجام بگيرد . از گوشه و كنار شنيده مي شود و ديده مي شود يك سري كارها در حال انجام است كه به نظر مي رسد اين سه بزرگوار اطلاع دارند . و چون مي دانم كه مطلع هستند به نظرم بايد اقدامات جدي تري انجام بدهند كه منتهي به موضع گيري خاصي نشود .
بنا بر اين جامعتين بر اساس روالي كه تصويب كرده قضايا را دنبال مي كند. ولي اگر يك روزي لازم باشد با هم مي توانيم موضع گيري داشته باشيم، جدا هم مي توانيم موضع گيري داشته باشيم . ما هيچ تعهدي نداريم و قولي به كسي نداديم كه اگر يك وقت احساس وظيفه شرعي كرديم بخواهيم بنشينيم تماشا كنيم كه ديگري چه جوري احساس وظيفه مي كند به خصوص كه مقام معظم رهبري در ديدار با جامعه مدرسين مطالب خاصي را فرمودند از جمله همين مسئله كه جامعه مدرسين مي بايست در مسائل حساس كشور موضع گيري داشته باشد، بيان موضع كند ، در بيان موضع شهامت داشته باشد، نبايد انزوا پيدا بكند و نبايد خودش را از مسائل دور نگه دارد. البته همان طور كه اول بحثم عرض كردم آن جايگاه علم حوزوي جامعه مدرسين جاي خودش را دارد ولي در مسائل سياسي هم بايد اعلام موضع بكند. اميد واريم آينده به گونه اي پيش برود كه همان آقايان (سه نفري كه انتخاب شدند ) و هم شخص رئيس جمهور محترم با خواستن ايشان و دنبال كردن مسائل و با انعطاف نشان دادن بعضي مسائل و خود داري كردن برخي كساني كه در آن مجموعه احياناً خودسرانه يك كار هايي را انجام مي دهند ، كارها به صورتي پيش برود كه به تشنج در متن افكار عمومي کشيده نشود و به وحدت برسد.
اشاره اي فرموديد كه در گزارشهايي كه كميته سه نفره داشتند نکاتي را مطرح کردند که تذكر داده شد سه نفر بايد يك سري موارد را كنترل بكنند. اگر هر چه كه به سمت انتخابات نزديكتر بشويم و آن اتفاقات از آن طرف بيشتر بشود و تلاش ها به نتيجه مطلوب در جهت وحدت منتهي نشود چه بايد كرد؟
البته تا آنجايي كه امكان دارد بايد پيگيري كرد و دنبال كرد كه به وحدت منتهي بشود انشاالله و منتهي مي شود . ما نااميد نيستيم. برداشت ما اين است که هم كساني كه شما اشاره مي كنيد ممكن است مانع رسيدن به وحدت باشند و دارند يك سري كارهايي را مي كنند انعطاف نشان بدهند و هم از اين طرف انشا الله با تدبير بيشتر به گونه اي پيش برويم كه اگر مانند روال دوره گذشته نشود شيبه آن مي تواند بشود.
ما اميدوار هستيم مشكلي پيش نيايد، چون رئيس جمهور، دوستانش، هيئت سه نفره ، جامعتين همه ولايتي هستند ، اگر در جزئيات اختلاف دارند در كليات همه پشت سر ولايت هستند. طبعاً اگر روي بعضي مسائل ريز بخواهند اختلاف بكنند ما تعبيرمان اين است كه اينها حرفهاي بچه گانه است و معمولاً شخصيتهاي برجسته سياسي نبايد به خاطر يك سري مسائل ريز و جزئي بچه گانه منشاء اختلاف بشوند . انشاالله هم نخواهند شد و كار به خوبي پيش مي رود.
صاحب نظران و شخصيتهاي سياسي معتقد هستند كه ما در آينده نزديك با فتنه ديگري روبرو هستيم . فتنه هشتاد و هشت بعد از انتخابات رياست جمهوري را پشت سر گذاشتيم كه تبعاتي را در سال هشتاد و نه داشت و امروز با فتنه ديگر روبرو خواهيم بود كه بعضي معتقدند اين فتنه از درون جريان اصولگرايي شكل خواهد گرفت . اولاً مي خواهم بدانم كه آيا جنابعالي هم اين تحليل را قبول داريد ، اگر نه جنابعالي فتنه آينده را چگونه مي بينيد؟
اينكه ما بگوييم كه فتنه بعدي اختلاف اصولگرايان خواهد بود اين معنايش اين است كه بچه هاي يك خانه اگر با هم دعوا بكنند اگر بي پدر باشند اين دعوا خانه را خراب مي كند و الا اگر بچه هاي خانه باهم دعوا بكنند و پدر بالاي سرشان باشد اين دعوا ها طبيعي است . حتي اگر در اين دعوا يك استكان و نعلبكي هم بشكند پدر فوراً جبران مي كند و خانه را آرام نگه مي دارد و در بيرون هم نمي گذارد كسي بفهمد بچه ها دعوا كردند . اولاً ما پدر بزرگتري داريم و آن حضرت ولي عصر (عج) هستند كه عنايات خاص ايشان هميشه شامل حالمان است. ثانياً ولي امر ما پدر نظام است، عمود خيمه نظام است ، ولي امر و واجب الاطاعه است . من قاطع هستم كه اگر فرماني از ناحيه ولي امر صادر بشود و كسي مخالفت رسمي بكند بدون ترديد مخالف شكست مي خورد نه نظام.
تجربه هم نشان داده حتي شخصيتهاي برجسته اي كه سابقه داشتند، احترام داشتند، موقعيت داشتند به دليل اينكه فاصله گرفتند ، به دليل اينكه دور شدند ، از جامعه كنار زده شدند . من نمي خواهم سراغ سران فتنه بروم كه معتقدم ديگر سران فتنه نبايد بگوييم، بايد بگوييم ضد انقلاب. مثلاً آقاي كروبي چرا بايد به اين شكل در بيايد كه نتواند هيچ كجا بيايد و نتواند هيچ چيزي بگويد ، هيچ كجا هم قبولش نداشته باشند ، همه جا هم مسخره اش بكنند . چرا ؟ به خاطر اينكه از سرپرستي ولي امر خارج شد ، از خط امام (ره) و انقلاب خارج شد . برابر نظام ايستاد و با ضد انقلاب پيوند زد.
برگردم به بحثم، اينکه فتنه آينده اختلاف داخلي اصولگرايان باشد را قبول ندارم. من اكثرسران اصولگرايان را شخصاً مي شناسم و با افكارشان هم آشنا هستم . حتي مي دانم در چه چيزهايي غالباً با هم درگير هستند . مثلاً در يك جلسه اي من به يكي از روساي سه قوه گفتم كه شما رئيس قوه هستي آن آقا هم رئيس قوه است . شما اينجور مي گوييد ، او هم اين جور مي گويد. به نظر شما من در برابردو تا حرف متقابل چه جور بايد جمع كنم ؟ بالاخره اين اختلافات چيزهايي است كه ما مي دانيم. ولي هيچ وقت اين دوتا رو در رو نمي ايستند. شمشير عليه هم نمي كشند، براي تخريب اساس زندگي وارد نمي شوند. هيچ وقت يك مسئله فردي شخصي را به جاي يك مسئله اجتماعي مقدم نمي دارند .
شما فتنه آينده را چطور مي بينيد؟
من اين فتنه را بيشتر از خارج مي بينم. منتها استفاده كردن از اشخاص داخلي معمولاً چيزي است كه دشمن هميشه دنبالش بوده است به عنوان سياه نمايي چهره نظام و آينده مي خواهد استفاده بكند . ولي خوشبختانه مي بينيد كه در هر نوبتي اينها به شكل خاصي دفاع شده و تبيين شده كه سياه نمايي ها رد بشود . من يك مثالي برايتان بزنم ، مثلاً سخنراني آقاي هاشمي رفسنجاني در همين اجلاس آخر خبرگان را ببينيد، سخنراني مقام معظم رهبري را هم در همين اجلاس با حضور خبرگان نگاه كنيد . هر دو هم علني و رسمي بوده ، محرمانه هم نبوده، اينها را در كنار هم بگذاريد . يك نوع تقابلهايي مي بينيد. در عين حال آقاي هاشمي مي گويد اگر يك جايي امر آقا باشد من كنار مي نشينم ولو خلاف عقيده من باشد كنار مي نشينم .
مي رود كنار و اجازه هم نمي دهد كه دشمن بيايد و از او استفاده كند . البته ماهم ضرر مي كنيم كه يك نيرويي برود كنار ، ولي اينجور نيست كه به اصطلاح بگوييم كه يك فتنه آينده اي خواهد بود . از اين جهت من در داخل چيزي را نمي بينم كه به حالت فتنه در بيايد . ولي من مي دانم كه شيطان بزرگ و شياطين كوچك ديگر، هم غربيها و هم ديگراني كه با اينها روابط خاصي دارند ، دنبال همين فتنه آينده راجع به نظام جمهوري اسلامي ايران هستند . شما ملاحضه كنيد در اين بيداري اسلامي كه در منطقه به وجود آمده و در اين كشور هاي چه اطراف ما و چه در اروپا و آفريقا رنگ و بوي اسلامي اش خيلي زياد تر است ولي غربي ها حاضر نيشستند يك ذره اين رنگ و بو را منعكس بكنند . هميشه جوري منعكس مي كنند كه اين انقلاب اصلاً ربطي به مسائل ديني و اعتقادي ندارد و گاهي اگر يك سرو صداي مختصري هم در ايران يك گوشه اي مي آيد بلافاصله مي خواهند به آن پيوندش بدهند و بگويند ايران هم چنين و چنان است مثل تونس و كجا و كجا . من آن فتنه آينده اي كه اشاره شده است را از داخل نمي بينم ولي خارج بدون كمك از داخل نمي تواند كاري بكند.
يك سؤالي را مي خواستم درباره آقايان هاشمي و احمدي نژاد داشته باشم . يك اشاره اي خود حضرتعالي فرموديد به موضوع آقاي هاشمي در ماجراي انتخابات هيئت رئيسه خبرگان در اواخر سال 89 و ديداري كه با مقام معظم رهبري داشتند بعد از اجلاس . ايشان يك جمله خاصي را در مورد آقاي هاشمي به كار بردند و مي شود گفت به نوعي تقدير از ايشان بود، خود حضرتعالي هم اشاره فرموديد كه آقاي هاشمي بارها اعلام كردند كه آنجايي كه اختلاف نظري بين صحبت من و رهبري باشد من كنار مي نشينم . اين يك طرف موضوع است و نگاهي كه جامعه و نيروهاي حزب الله و نيروهاي ولايي به آقاي هاشمي دارند به اين عنوان كه ايشان خودش را طرفدار ولي فقيه مي داند ، پشت سر ولي فقيه مي بيند و ولي فقيه هم اين جمله را در مورد ايشان و عقل و منطق سياسي ايشان به كار برده اند. در نقطه مقابل ايشان آقاي دكتر احمدي نژاد است كه ايشان را هم بخش زيادي از جامعه نيروي ولايي مي دانند ، پشت سر ولي فقيه مي دانند، امّا بعضي از اطرافيان ايشان يك سري كارهايي را انجام مي دهند كه براي همه روشن است كه مطابق ميل ولي فقيه نيست و يك موضوعش هم در سال 88 كاملاً علني و آشكار شد ، موضوع آقاي مشايي كه همچنان هم ادامه دارد . به نظر شما جامعه حزب الله ما با اين دو موضوع چطور بايد برخورد بكند؟
يك مثالي را در مورد آقاي هاشمي بزنم چون آقاي احمدي نژاد نقطه مقابلش را گفتم ، آقاي هاشمي كه خودش را پيرو ولي فقيه مي داند و مقام معظم رهبري هم به عقل و منطق سياسي ايشان اشاره مي كنند اخيراً پيام تسليتي كه براي فوت پدر آقاي ميرحسين موسوي داد خيلي شايد با فضاي سياسي جامعه ما متناسب نباشد .كاملاً نامناسب بود . يعني ضربه جديدي خودشان به حيثيت خودشان زدند .
از يك طرف آقاي هاشمي با اين تفسير رهبري و اين پيام خودشان ، از آن طرف آقاي احمدي نژاد و نگاه جامعه به ايشان و اطرافيانشان. امت حزب الله بايد چه بكند؟
من از بالاتر عرض كنم . اصولاً ديد رهبري نسبت به شخصيتهاي كشوري اين است که تا آنجايي كه امكان دارد بايد او را حفظ كنند ، نگه دارند ، حمايت بكنند ، در راه نگاهش دارند ، بدون جهت از بين نرود. ولي اگر شخص خودش نخواست و خودش ، خودش را تضعيف كرد ديگر خود كرده را تدبير نيست . اين يك قاعده كلي است . بنا بر اين مقام معظم رهبري به نظر من نسبت به شخصيت آقاي هاشمي بيش از اندازه هزينه كردند و بار ها بغل باز كردند و ايشان نيامدند و به هر حال و هر دليلي با اينكه خودش راهم ولايتي ميداند ولي آن ولايتي كه ما معنا مي كنيم در ايشان نمي بينيم . من چون با خود ايشان صحبت كردم و بارها صحبت كردم دارم اينجا عرض مي كنم .
به هر حال ايشان براي خودش شخصيتي قائل هست ، استقلال در فكر و نظر و عقيده دارد و منتها به ما معمولاً اينطور تعبير مي كنند كه اگر يك جايي رهبري صريحاً چيزي را بگويند و خلاف نظر من باشد من سكوت مي كنم و مقابله نمي كنم . در آن چيزي كه به ما مي گويند . حالا در عمل چكار كردند خوب اينجا مردم مي توانند قضاوت بكنند . اينکه مقام معظم رهبري بگويند توقع از آقاي هاشمي همين بود كه در چنين شرايطي بگويد من كانديدا نيستم تا اختلافاتي نباشد اين تأييد و حمايتي است. ولي يک سري كارها ضربه هايي است كه خود ايشان به خودشان وارد مي كنند . البته من تندروي را درست نمي دانم . تند روي نبايد كرد. يعني يك چيزي كه نيست نبايد نسبت داد. از طرفي براي همه روشن است كه آقاي هاشمي آقاي احمدي نژاد را قبول ندارد و ايشان در مقامي كه هست آقاي احمدي نژاد را قبول ندارد .
منشاء آن هم همان بحث مناظره است كه آقاي احمدي نژاد در زمان انتخابات داشتند و يك سري مسائل را راجع به آقاي هاشمي گفتند . بعد هم ايشان توقع داشتند كه دفاع كنند . هروقت هم صحبت شد آقاي احمدي نژاد گفتند من واقعيت ها را گفتم ، نمي خواستم بگويم ولي گفتم و نتيجتاً اين اختلاف پيش آمده ولي ما به قدري كه مي توانستيم در جهت حل اختلاف تلاش کرديم.
اين موضوع را براي اولين بار مي گويم . به عنوان كميسيون تحقيق خبرگان جدا جدا پيش آقاي هاشمي و آقاي احمدي نژاد رفتيم تا موضوع اختلاف اين دو بزرگوار را تا حد امکان كم كنيم ولي به نتيجه درستي نرسيديم به خاطر اينكه استدلالها ، غالباً استدلاهاي محكمي بودند؛ از دوطرف. شخصيتهاي دلسوز كشور ، مسؤولان عالي رتبه نظام ، بخصوص تعدادي از خبرگان محترم ، اين مسائل را كه احساس مي كنند مي روند دنبال اينكه بتوانند حل كنند ولي وقتي به يك بن بست مي رسد ديگر چكار مي توانند بكنند ؟
يك جلسه من خودم در خدمتشان بودم در هر دوجلسه من خودم هم حضور داشتم ، حتي جريان و گزارش مفصل خدمت آقا داديم ، هم گزارش اين جلسه و هم گزارش آن جلسه که با هر دو بزرگوار داشتيم، تلاش کرديم كه اين اختلافات كمتر بشود ، سعي كنيم انعكاس بيروني اش كمتر باشد ولي الان انعكاس بيروني اش هم تا حدودي زيادي است . بنابراين شخص آقاي هاشمي اين وضعيت را دارد ، اختلافاتش هم با رئيس جهور هست و ديگر حالا يك مدت باقي مانده دولت دهم را هم بايد با ايشان كنار آمد .
امّا مسئله درون نهاد رياست جمهوري را بر اساس اينکه نظر شريف آقا اين است كه مسائل فرعي را اصلي نکنيم لذا ما آن مسئله فرعي را نمي خواهيم دنبال بكنيم . البته به جايش دنبال كرديم . با شخص رئيس جمهور چند بار مطرح كرديم. با ديگراني كه بايد در جاهايي كه بايد مطرح كنيم مطرح كرديم و انشاالله اميدوار هستيم كه در آينده هم به شكل خوبي پيش برود.
ما هدفمان اين نيست كه اين موضوع را بخواهيم دنبال كنيم يا بعنوان يك موضوع فرعي را بخواهيم اصلي كنيم . تكليف امت حزب الله چيست ؟
خوشبختانه امت حزب الله راحت مي تواند تشخيص بدهد كه از چه كسي بايد حمايت كند و از چه كسي نبايد حمايت نكند . تكليف مشخص است؛ مسلماً اسلام بر ايران تقدم دارد . مردم كشور ما به جمهوري اسلامي ايران رأي دادند و آن همه تاکيد هايي كه رهبري و مؤسس نظام جمهوري اسلامي ايران يعني شخص امام رضوان الله تعالي عليه در تأسيس جمهوري اسلامي داشتند و روي اسلام تكيه كردند بعد يك كسي بيايد بگويد فرهنگ ايراني چنين است و فرهنگ ايراني را بر اسلام مقدم بدانيم و در نظام جمهوري اسلامي از ايرانيت دم بزند ، ملت ما اين را قبول نمي كند . معلوم است قبول نمي كند . ممكن است چند نفر قبول بكنند ولي ملت به معناي عامه مردم ما معلوم است كه قبول نمي كنند .
نه تنها قبول نمي كنند بلكه مخالفت هم مي كنند . بنا براين بعضي جشنها ، بعضي اقدامات ، بعضي حركت ها ، از نظر ما مردود است و گاهي عمل هم مي شود اينها مردود است و واقعاً حلم و حوصله مردم ما است كه برخوردهاي قاطع تري ندارند ، والامعلوم است كه مردود است . پس تكليف حزب الله هم معلوم است كه با الله بايد باشد و با ولايت الله بايد حركت كند و بايد وظايف خدايي اش را انجام بدهد . خوشبختانه حزب الله غير از خدا هيچ كس را مؤثر نمي داند .