فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم.
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآورد
بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود
بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد
شرح لغت: پیرانه سر: سر پیری/ هواگیر :گرفتار عشق.
۱- گویا فکر میکنی که بر سر دو راهی قرار گرفتهای و نظر خوبی نداری. باید بدانی که تردید، عامل شکست میباشد. پس فوری تصمیم بگیر و یکی را انتخاب کن و با دقت، سرعت عمل، وقت شناسی و علاقه اقدام کن. به قول کنفوسیوس: “سفر هزاران کیلومتری با یک گام آغاز میشود. ”
۲- یکی به شما خیانت کرده تا آخر همین ماه سزا و صدمه اش را شدیداً خواهد دید. پس او را به خدا واگذار کن.
پس از مدتها اکنون فکر و ایده جدیدی به سر شما افتاده است که نیرویی تازه به شما بخشیده. بدان که عملی کردن این کار سختی و مشقات بسیاری دارد. ولی آنچه عایدت میشود خستگی تمام این سختیها را از تنت بدر خواهد کرد. تو، چون ذاتی پاک و خوب داری به موفقیت خواهی رسید و خدا یاریت خواهد کرد.