فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
تاب بنفشه میدهد طرّهٔ مشکسای تو
پردهٔ غنچه میدرد خندهٔ دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو
دولت عشق بین که، چون از سر فقر و افتخار
گوشهٔ تاج سلطنت میشکند گدای تو
خرقهٔ زهد و جام میگر چه نه در خور همند
این همه نقش میزنم از جهت رضای تو
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو
شاهنشین چشم من تکیهگه خیال توست
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن
حافظ خوش کلام شد مرغ سخن سرای تو
شرح لغت: شراب عشق: باده محبت/شاه نشین چشم: غرفه بالای چشم
تفسیر عرفانی:
زلف مشک سایت، بنفشه را به خشم میدارد و خندهی شادیبخشت، موجب شرمندگی غنچه میگردد. مقصود او از این شعر این است که دلدادگان حضرت دوست به هیچ وجه عشق به معشوق را از کف نمیدهند، مگر آن که خاک درگاهش گشته و به وصال حضرت دوست رسیده باشند.
تعبیر غزل:
به نظرات دیگران احترام بگذار. از روی ظاهر افراد در مورد آنها قضاوت نکن. اگر شما از قصد و نیت افراد اطلاعی نداری، نمیتوانی با حدس و گمان درباره دیگران سخن بگویی.