bato-adv
«علل ناکامی ایران در رشد اقتصادی» با حضور مسعود نیلی و محمد مالجو بررسی شد

رودررویی چپ و راست!

رودررویی چپ و راست!
یک اقتصاددان، گفت: دنیا تورم را به ۲ درصد رسانده، اما ما همچنان از معیشت و سفره مردم حرف می‌زنیم و تبدیل به ادبیات سیاستگذاری کشور شده است؛ «اقتصاد سیاسی تورم» اصل موضوع تورم ما است،
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۶ - ۰۴ آبان ۱۴۰۲

هم میهن نوشت: «آقای نیلی! شما عمدتاً موانع رشد اقتصادی را در سطح حکمرانی جست‌وجو می‌کنید، اما به موانع سهمگینی که برآمده از سطح ساختاری هستند توجه ندارید. ساختار از نگاه من قواعد بازی صلب و محکمی است که بر فراز سر من و شما و مستقل از اراده من و شما وجود دارد و یا انسان‌های گذشته یا انسان‌های امروزی آن‌ها را ساخته‌اند. اینکه در شرایط کنونی ایران، در بخش خصوصی و منافعی که در نظر دارد در رابطه شمال و جنوب جهانی نمی‌توانیم رقابت کنیم به ساختار برمی‌گردد.

اینکه ما در تولیدات‌مان توانایی رقابت کمتری با انگلستان، ژاپن، چین و... داریم به دلیل تمام لحظات گذشته تاریخی ما است، اینکه زمانی گمرک خود را به بلژیک‌ها سپردیم و شاهان‌مان برای سفر به فرنگ پول قرض گرفتند و اینکه ما در بازی بزرگ قرن ۱۹بین روسیه تزاری و انگلستان و بعدتر آلمان گیر کردیم؛ تمام این تاریخ در اکنونِ ما حضور دارد.» این بخشی از صحبت‌های مالجو در نشست «علل ناکامی ایران در رشد اقتصادی» است.

نیلی هم در این نشست تاکید کرد: «من رسالت خود را در این می‌بینم که نگاه کنم اگر بودجه وزارت بهداشت و درمان عدد خیلی بزرگی است و ظرف ۱۰ سال گذشته چند برابر شده، چقدر در بهبود سلامت مردم اثربخش بوده است؟ من ده‌ها سال به خود تمرین دادم که به موضوع ایدئولوژیک نگاه نکنم. شما از یک منظر ایدئولوژیک به منظر ایدئولوژیک دیگر حمله می‌کنید که اگر خودتان جایگزین آن شوید همان می‌شود.

وقتی با ارز دارو، لوازم آرایشی وارد می‌کنیم، یعنی رانت‌جویی که رقیب کارآفرینی است اتفاق می‌افتد؛ همان موضوعی که آقای مالجو از آن صحبت می‌کنند، در واقع ایشان به یک مشاهده درست اشاره می‌کنند، اما در مورد ریشه‌یابی آن اشتباه دارند.»

این نشست با حضور مسعود نیلی، اقتصاددان و دستیار حسن روحانی در امور اقتصادی در دولت دوازدهم و محمد مالجو، پژوهشگر حوزه اقتصاد سیاسی و استاد دانشگاه برگزار شد. در این نشست که «سایت آزاد» برگزار کرد، این دو اقتصاددان به بیان نظرات خود درباره «بخش خصوصی»، «رانت‌جویی» و «نقش دولت‌ها در رشد اقتصادی» پرداختند و دیدگاه‌های یکدیگر را مورد نقد قرار دادند.

نیلی در دوره ریاست‌جمهوری مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی به مدت سه سال معاون سازمان برنامه و بودجه بود و در تهیه و تدوین اولین و سومین برنامه ۵ ساله توسعه کشور نقش مهمی داشته است. مالجو نیز علاوه بر پژوهش درباره تاریخ اقتصادی ایران، کتاب‌هایی را در زمینه اقتصاد تألیف و ترجمه کرده است.

محمد مالجو: در تلاش برای صورت‌بندی موانع رشد اقتصادی در ایران، من موانع مستقیم را از موانع غیرمستقیم متمایز می‌کنم. در جستجوی موانع مستقیم رشد اقتصادی سه چهار دهه اخیر ایران، مناسب است که بر روی سه سپهر از حیات اقتصادی متمرکز شویم. سپهر اول «محل کار» است، سپهر دوم «بازار‌های کالا‌ها و خدمات» چه در سطح ملی و چه در سطح بین‌المللی است و در نهایت سومین سپهر «جغرافیای سرمایه‌گذاری مجدد» است. در سپهر اول، متاسفانه همواره با فرازونشیب شاهد غلبه بی‌چون و چرای نیرو‌های نامولد بر نیرو‌های مولد، هم در بخش دولتی یا موازی دولت و هم در بخش خصوصی بوده‌ایم. در بخش دولتی هزینه‌های سنگین و گزافی صرف می‌شود که نه درخدمت انباشت سرمایه است و نه در خدمت درجاتی از عدالت اجتماعی، بلکه برای تزریق سلیقه اقلیت حکومت‌کنندگان به اکثریت حکومت‌شوندگان در قلمرو‌های گوناگون فرهنگی، سیاست داخلی و خارجی و حوزه اجتماعی و امثالهم خرج می‌شوند.

در بخش خصوصی نیز شاهد سهم چشمگیر و نامتناسبی از تخصیص منابع کمیاب فعالان بخش خصوصی به فعالیت‌های اقتصادی نامولد سوداگرانه‌ای هستیم که ممکن است برای کارگزاران آن سودآور باشد، اما موجب تولید ارزش و کالا‌ها و خدمات در اقتصاد ملی نیست. این آرایش نیروها، بحران تولید در محل کار را هر چه به امروز نزدیکتر می‌شویم، بیشتر و بیشتر تقویت کردند. در سپهر دوم، خصوصاً در سطح ملی، شاهد تفوق سرمایه تجاری معطوف به واردات بر تولیدکنندگان داخلی هستیم به‌گونه‌ای که درصد نامتناسبی از تقاضای مؤثر داخلی برای کالا‌ها و خدمات در بازار‌های ملی ما به سبد تقاضای تولیدکننده خارجی ریخته می‌شود، که این نیز به سهم خود در تکوین و تشدید بحران کمبود تقاضای مؤثر برای محصولات تولیدشده درون مرز‌های ملی نقش داشته است.

مسعود نیلی: به نظر من گاهی در چارچوب یک بحث سیاسی یا حکمرانی سیاسی در کشورمان بگوییم که آیا آموزش و پرورش رسالتی دارد که فرهنگ دانش‌آموزان را هدایت کند یا خیر، که بحث مفید و سازنده‌ای است که خیلی راحت هم در آن می‌توان به نتیجه رسید، منتهی اگر بخواهیم بگوییم که رشد اقتصادی ایران کم است، چون در امور تربیتی در آموزش پرورش خرج می‌کنیم، درست نیست، چون عدد چندانی نیست که بخواهد بر روی رشد اقتصادی اثر بگذارد.

محمد مالجو: مبنای استدلال من این است که دولت چیزی بیش از تناسبی که در عرف جهانی است برای فعالیت‌هایی که نامولد است هزینه می‌کند؛ نامولد به این معنی که تولید کالا‌ها و خدمات از دل آن بیرون نمی‌آید. این نامولد بودن واقعیت اقتصاد ماست. سومین حوزه‌ای که باید بر روی آن دست بگذاریم حوزه جغرافیای سرمایه‌گذاری مجدد است که در آن نیز شاهد تفوق چشمگیر مجموعه نیروی «سرمایه‌بردار» از اقتصاد ایران بر نیرو‌های «سرمایه‌گذار» هستیم که اگر مجاز به استفاده از تمثیل باشم، در حکم نوعی خونریزی شدید ملی، بحران انباشت‌زدایی را پدید آورده است که در یک اقتصاد سرمایه‌دارانه (که من ایران را چنین اقتصادی می‌انگارم) اگر انباشت سرمایه به حد کفایت به وقوع نپیوندد، رشد اقتصادی بدیهی است و خودبه‌خود آن میزان لازم اتفاق نمی‌افتد.

مجموعه وسیع و پرشماری از انواع سیاست‌ها از جمله سیاست‌های اقتصادی هستند که این نوع آرایش نیرو‌ها در این سه سپهر کلیدی اقتصاد را تکوین دادند و تحکیم بخشیدند و این مجموعه از سیاست‌ها مانع رشد اقتصادی هستند. اگر تاکنون به آرایش قوا و سطح سیاست‌ها پرداخته‌ام مایل هستم این نکته را نیز بگویم که اکنون مسئول ایدئولوژیک این آرایش قوا و اجرای این سیاست‌ها و این مانع‌آفرینی برای رشد اقتصادی در دهه‌های گذشته در اقتصاد ایران کیست و چیست؟ من ناهمدل و مخالف هستم با آن دسته از دوستان طرفدار اقتصاد بازار آزاد که مسئول این آرایش قوا و این رشد پایین را تصریحاً و یا تلویحاً رسوبات اندیشه‌های چپ در اقتصاد ایران از دهه ۶۰ تا امروز می‌دانند، به همین قیاس موافق نیستم با بسیاری از همفکران خودم درگرایش‌های چپ که مسئول اصلی رشد اقتصادی ناکافی را آن چیزی می‌دانند که نئولیبرالیسم می‌نامند.

به گمان من اصلی‌ترین ایدئولوژی که مسئول (نه مسئولیت اخلاقی و سیاسی و حقوقی و...) این وضعیت است، «اسلام سیاسی» است. این البته مجزا از اسلام یا اسلام‌ها به‌عنوان بخشی از فرهنگ مردم است، مراد من از اسلام سیاسی آن مجموعه از خواسته‌ها، دستورالعمل‌ها، ارزش‌ها و آرمان‌هایی است که به دست صاحبان قدرت نشسته بر مناصب سیاسی، از بالا در چارچوب سیاست‌ها، طراحی و اجرا می‌شود در قلمرو‌های فرهنگی و سیاست داخلی و خارجی و...، اما پیامد‌های ناخواسته برای حوزه اقتصادی از جمله ممانعت از تکوین یا تحکیم اقتضائات انباشت سرمایه در ایران دارد.

به نظر من نئولیبرالیسم، تأثیر عمیقی از حیث مانع‌آفرینی غیرمستقیم بر رشد اقتصادی در قلمرو‌های مشخص دارد، به‌طور مشخص میانجی بازتولید اجتماعی است که اگر بازتولید اجتماعی نباشد تولید اقتصادی صورت نمی‌گیرد که در اینجا نئولیبرالیسم منشأ اثر می‌شود و مهارنشده‌تر از هر تجربه دیگری است که بنده در چهل پنجاه سال گذشته سراغ دارم. به‌طور مشخص سهم اصلی در اختلال‌افکنی در ایران نئولیبرالیسم بوده است. به‌طور دقیق اگر بخواهم بگویم، برای اینکه بازتولید اجتماعی صورت بگیرد، باید از عوامل تولید صیانت شود که مهمترین آن نیرو‌های کار و ظرفیت‌های محیط زیست است.

مسعود نیلی: رشد اقتصادی می‌خواهد به دو سوال جواب دهد؛ یکی اینکه سطح درآمد سرانه به چه وسیله‌ای تعیین می‌شود و دوم اینکه، رشد درآمد سرانه به چه وسیله‌ای تعیین می‌شود. این سوال‌ها به اندازه‌ای مهم است که یک شاخه مهم از علم اقتصاد به رشد اقتصاد می‌پردازد و در طول زمان نیز پاسخ به آن ارتقا پیدا کرده است. از طرف دیگر علم اقتصاد یک ویژگی خیلی مهمی دارد و آن این است که به شدت داده‌محور است.

به نظر من خلاصه حرف‌های آقای مالجو چهار مطلب است؛ یکی اینکه نگاه ایدئولوژیک دولت مخارج زیادی را ایجاد کرده که باعث شده مخارج صرف سرمایه‌گذاری نشود پس در نتیجه رشد اقتصادی آسیب دیده است، سپس گفتند که بخش خصوصی به‌جای سرمایه‌گذاری به دنبال سوداگری و فعالیت‌های نامولد است. سوم اینکه، یک ایدئولوژی وجود دارد که این‌ها را پیش می‌برد که اسم آن اسلام سیاسی است. همچنین ایشان اشاره کردند که افرادی مانند من معتقدند که تفکرات چپ بر سیاستگذاری حاکم بوده که ایشان می‌فرمایند آن را قبول ندارند و ناگهان باب جدید و متنوعی درباره بازار کار و محیط زیست و موارد دیگر باز کردند که تحت تاثیر تفکرات نئولیبرالی تعریف می‌شد.

راستش من نام این را چارچوب نمی‌گذارم، چون راجع به همه چی حرف زده شده است. شما می‌گویید بخش خصوصی به دنبال سوداگری است. سوال من این است که چرا بخش خصوصی کشور‌های دیگر به دنبال آن نیست؟ خیلی از کشور‌ها در دنیا وجود دارد که مسیری که شما می‌گویید را دنبال نکردند و دولت کالایی را تولید نکرده است و کالا را بنگاه خصوصی تولید کرده و دولت نیز کالای عمومی تولید می‌کند و مالیات می‌گیرد و عدالت اجتماعی را برقرار می‌کند. طبیعی است که بخش خصوصی نگاه کند بازده کدام قسمت بیشتر است و به همان سمت می‌رود، ما که نمی‌توانیم به بخش خصوصی دستور بدهیم، آن‌ها خودشان انتخاب می‌کنند. اگر ۳۰ سال پیش در تایلند فعالیت‌های عظیم برای صنعت فحشا انجام می‌شده چرا الان آن‌ها تعطیل شده و به سمت کارخانه‌ها رفته‌اند؟ چون بازدهی مالی کارخانه‌ها بیشتر شده است و گرنه بحث توصیه اخلاقی که به سمت فحشا نروید، در میان نبوده است.

چرا وقتی صداوسیمای ما اعلام می‌کند به سمت خرید ارز و سکه و طلا نروید مردم گوش نمی‌دهند؟ چون مردم به تجربه دیده‌اند که سود در خرید ارز و سکه است؛ بنابراین ما باید ببینیم که چرا در اقتصاد ایران، سوءتخصیص منابع انجام می‌گیرد و در زمان‌هایی مانند اکنون (یعنی از سال ۱۳۹۷ به این سو)، که منابع درآمدی کشور کم شده، مهم است که درآمد‌ها در کجا خرج می‌شود.

جالب آنکه وقتی درآمد کم می‌شود سوءتخصیص منابع نسبت به زمانی که درآمد بالاتری داشتیم بیشتر شده است. سوال مهم اینجاست که ما چه کاری انجام می‌دهیم که وقتی منابع ما کم می‌شود اداره منابع ما بدتر می‌شود؟ من فکر می‌کنم آقای مالجو اعتقاد دارند نگاه ایدئولوژیک به اداره اقتصاد عامل اصلی است که این شرایط را به وجود آورده است در حالی‌که به نظر من مسائلی که شما می‌فرمایید در یک چارچوب پولیتیکال قابل بحث است و اتفاقاً بحث خوبی است، ولی من رسالت خود را در این می‌بینم که نگاه کنم اگر بودجه وزارت بهداشت و درمان عدد خیلی بزرگی است و ظرف ۱۰ سال گذشته چند برابر شده، چقدر در بهبود سلامت مردم اثربخش بوده است؟ من ده‌ها سال به خود تمرین دادم که به موضوع ایدئولوژیک نگاه نکنم. شما از یک منظر ایدئولوژیک به منظر ایدئولوژیک دیگر حمله می‌کنید که اگر خودتان جایگزین آن شوید همان می‌شود.

ما یک کشوری هستیم که سال‌هاست تورم‌مان ۲۰ درصد است. از سال ۱۳۹۷ به این سو، دوونیم برابر شده و حدود ۵۰ درصد است که باعث شده فقر بیشتر شود. چه کسی عامل تورم است؟ دولت. چرا؟ چون کسری بودجه دارد. چرا کسری بودجه دارد؟ چون دولت‌های ما از سال ۱۳۴۵ به این سو به میزان منابع‌شان پایبند به خرج کردن نبودند و همه دولت‌ها می‌خواهند بگویند ما قهرمان هستیم و در حال خدمت به مردم هستیم و مثلاً حقوق کارمندان را اضافه می‌کند که نتیجه آن تورمی است که شاهد آن هستیم.

وقتی دولت در زیاد شدن تورم مقصر است، به‌جای اینکه رفتار خود را تصحیح کند تقصیر را گردن فروشنده می‌اندازد و به جای «تورم» از کلمه «گرانی» استفاده می‌کند تا فروشنده را مسئول جلوه دهد. وقتی با ارز دارو، لوازم آرایشی وارد می‌کنیم یعنی رانت‌جویی که رقیب کارآفرینی است و کارآفرینی همان مولدی است که آقای مالجو از آن صحبت می‌کند. در واقع ایشان به یک مشاهده درست اشاره می‌کنند، اما در مورد ریشه‌یابی آن اشتباه دارند. اگر من بگویم دوقیمتی بودن دلار و تورم برآمده از کسری بودجه این مشکلات را ایجاد کرده، می‌گویند اجماع واشنگتن بوده و حرف بیگانگان را می‌زنی و یا متهم به نئولیبرالیسم می‌شوم.

محمد مالجو: همانگونه که زبان نداریم بلکه زبان‌ها داریم و یا الفبا نداریم بلکه الفبا‌ها داریم، در قلمرو اندیشه اقتصادی نیز اندیشه‌های زیادی داریم. شما در شکل‌دهی بسیاری از مسائل حوزه اقتصادی مانند برنامه اول و سوم توسعه مؤثر بودید و نقش کلیدی داشتید و اعتقاد دارید ما یک علم اقتصاد واحد داریم. دایره می‌کشید و علم اقتصاد واحد را تعریف می‌کنید. بخشی از عرایض بنده در ذهن شما طنین ایدئولوژیک دارد، درعین حال معتقدم چه کسی بحث ایدئولوژیک نمی‌کند؟ آنگونه که ماهی در آب است ما نیز در ایدئولوژی‌ها تنفس می‌کنیم، شما هم ایدئولوژیک هستید و بی‌طرف نیستید.

روایت آقای نیلی چهار ویژگی دارد که دستکم از منظری که من به اقتصاد ایران نگاه می‌کنم شاید بتوان به آن چهار نقیصه اصلی گفت، اولاً از آنجایی که معتقدید رشد اقتصادی مناسب معلول استقرار و استمرار نظام اقتصادی حدالمقدور مبتنی بر بازار آزاد است و نیز موانع رشد اقتصادی را انحراف‌ها از قیمت‌ها در بازار‌ها می‌دانید و به بازار ارز اشاره کردید.

شما از آن جهت که دولت اصلی‌ترین، قوی‌ترین و جدی‌ترین نیرو در ایجاد انحرافات گسترده از قیمت‌های بازار است، دولت در مرکز ثقل تحلیل‌تان قرار دارد، البته این یک ویژگی است و عیب نیست، اما عیب آنجا آشکار می‌شود که نقش سایر بازیگران یا نادیده گرفته می‌شود و یا کمرنگ جلوه داده می‌شود. ویژگی دوم بحث شما، مانع‌آفرینی‌های دسته‌ای از بازیگران مثل فعالان بخش خصوصی است که نقش آن در بحث شما کمرنگ جلوه و تقلیل داده می‌شود.

من معتقد به تصحیح بخش خصوصی هستم. شما مشکل را در بخش خصوصی (یا بر اساس ادبیات من بورژوا) نمی‌بینید و اگر رانت‌جویی می‌کند، می‌گویید این یک واکنش عقلانی به سیاست غیرعقلانی مثلاً نرخ ارز چندگانه است. ما فاقد یک نظریه منسجم و جامع درباره غلبه نیرو‌های نامولد بر مولد هستیم. در طول ۲۰۰ سال گذشته، اگر گمرکات را به مستشاران بلژیکی دادیم و رابطه ما با روسیه تزاری آن‌گونه شد که دیدیم، اگر شاهان ما قرض‌های سنگین گرفتند و توان چانه‌زنی آن‌ها با دیگر کشور‌ها کمتر شد، پیشه‌وران ما عملاً این امکان را پیدا نکردند که تبدیل به صاحبان کارخانه شوند.

تمام آن تقصیر‌ها در اکنون ما نیز هست، این رابطه نابرابری که امروز بین شمال جهانی و جنوب جهانی از جمله ایران وجود دارد، مشخص است و آن را در امکانات‌مان در زمینه‌هایی مانند های‌تک و کیفیت تولیدات‌مان می‌بینیم. بحث سومی که در مورد بحث آقای نیلی دارم این است که عمدتاً موانع رشد اقتصادی را در سطح حکمرانی جست‌وجو می‌کنید، اما به موانع سهمگینی که برآمده از سطح ساختاری هستند توجه ندارید. ساختار از نگاه من قواعد بازی صلب و محکمی است که بر فراز سر من و شما و مستقل از اراده من و شما وجود دارد و یا انسان‌های گذشته یا انسان‌های امروزی آن‌ها را ساخته‌اند.

اینکه در شرایط کنونی ایران، در بخش خصوصی و منافعی که در نظر دارد در رابطه شمال و جنوب جهانی نمی‌توانیم رقابت کنیم به ساختار برمی‌گردد. اینکه ما در تولیدات‌مان توانایی رقابت کمتری با انگلستان، ژاپن، چین و... داریم به دلیل تمام لحظات گذشته تاریخی ما است، اینکه زمانی گمرک خود را به بلژیک‌ها سپردیم و شاهان‌مان برای سفر به فرنگ پول قرض گرفتند و اینکه ما در بازی بزرگ قرن ۱۹بین روسیه تزاری و انگلستان و بعدتر آلمان گیر کردیم؛ تمام این تاریخ در اکنونِ ما حضور دارد، اما این تاثیرات بدون صاحب است و گویی اشباح این روابط قدرت را ساخته‌اند.

در بحث آقای نیلی، موانع در سطح حکمرانی نگاه می‌شود و به همین دلیل فکر می‌کنند اگر مثلاً مشاور آقای رئیسی کنار برود و آقای مومنی یا راغفر بیاید و مدیریت و سیاست‌ها تغییر کند مسئله به سادگی روی ریل می‌افتد. ویژگی چهارم بحث آقای نیلی که به گمان من یک نقیصه است و بنده را نیز در این زمینه نوازش کردند و فرمودند در انتهای بحث ناگهان وارد نیروی کار و محیط زیست شدم، نمی‌دانم واژه غفلت کلمه مناسبی است یا خیر، اما از آن استفاده می‌کنم و می‌گویم غفلتی است که در ایشان و همفکران‌شان در بحث‌های اقتصادی در ارتباط با نیرو‌های کار و ظرفیت‌های محیط زیست وجود دارد.

نیروی کار برای شما در بازار کار، عرضه کار و تقاضای کار معنا پیدا می‌کند، اما به نظر من نیروی کار و ظرفیت‌های محیط زیست عوامل تولید هستند و همانقدر در نظام و چارچوب سرمایه‌دارانه اهمیت دارند که سرمایه به‌عنوان یک عامل دیگر تولید اهمیت دارد، اما به آن به صورت سیستماتیک توجه نمی‌کنید. به گمان من دوستانی که بر محوریت تصحیح قیمت‌ها به سمت قیمت‌های بازار آزاد تاکید دارند و نمی‌توانند به نیرو‌های سیاسی فرادست فشار بیاورند، برای بالا بردن حاشیه سود این فشار را به قسمتی که امکانات نهادینه برای مقاومت ندارند هدایت می‌کنند، یکی نیروی کار با جنبش کارگری ضعیفی که وجود دارد و دیگری محیط زیست با جنبش ناموجود آن.

مسعود نیلی: به نظر من جا‌ها عوض شد، شما از انحرافات حکمرانی شروع کردید و سپس از بنده ایراد گرفتید که چرا حکمرانی را مهم می‌دانید. باید ببینیم که نهاد‌ها از کجا می‌آیند و چه چیزی باعث می‌شود نهاد‌ها در کشور ما با کشور همسایه انقدر متفاوت باشد. من نمی‌گویم تورم ۵۰ درصد باشد و کاری به قیمت‌ها نداشته باشیم. اتفاقاً، چون بنده روی فقر و بازار کار از منظر فقر تاکید دارم، می‌گویم کنترل اداری قیمت ضدفقر کار می‌کند و کاهش تورم به کمک فقیر می‌آید نه کنترل اداری قیمت.

دنیا تورم را به ۲ درصد رسانده، اما ما همچنان از معیشت و سفره مردم حرف می‌زنیم و تبدیل به ادبیات سیاستگذاری کشور شده است. «اقتصاد سیاسی تورم» اصل موضوع تورم ما است، انگیزه سیاستمدار برای ایجاد تورم خیلی نکته مهمی است. در مورد غفلت از بازار کار و محیط زیست، اتفاقاً خیلی‌ها من را با این ابرچالش‌ها می‌شناسند.

بنده ۶ ابرچالش معرفی کردم که این دو جزو آنهاست، پس غفلتی نبوده است. قطعاً ما با فاجعه در بحث آب، جنگل‌ها و مراتع مواجه هستیم. در بازار کار نیز آن رابطه کارفرما و کارگری که فکر می‌کنید وجود ندارد،۴۳ درصد از شاغلین، کارکنان فامیلی هستند و اصولاً کارفرمایی وجود ندارد که حدود ۱۰ میلیون نفر از ۲۴ میلیون کارگر را شامل می‌شود. ۶۴ درصد از شاغلین کشور در محل کار خود کمتر از ۴ نفر هستند و کارفرمایی که به قول شما به پرولتاریا ظلم می‌کند، در آنجا وجود ندارد.

مشکل ما در بازار کار، سرمایه‌داری دولتی است. در اقتصاد ما سرمایه در بنگاه‌های بزرگ با تعداد شاغلین کم است و انبوه شاغلینی که ظلم اقتصاد کلان به آن‌ها می‌شود، نه ظلم کارفرما، در کسب‌وکار‌های خرد حضور دارند یعنی ۷۴ درصد از شاغلین ما زیر ۱۰ نفر هستند و حدود ۱۴ میلیون از شاغلین ما غیررسمی هستند و روابطی بین آن‌ها و کارفرما برقرار نیست. من ادعا دارم که بسیار تمرین کردم که ایدئولوژیک نباشم و با سند و مدرک به مسائل نگاه کنم و اگر در نوشته‌های من دیدید که به موضوعات ایدئولوژیک نگاه کرده‌ام حتماً به من تذکر دهید تا آن را تصحیح کنم.

bato-adv
مجله خواندنی ها
پرطرفدارترین عناوین