فرارو- اگر از شما خواسته شود یک مدیر را تصور کنید ممکن است فردی را به شکلی طنزآمیز خسته کننده، نشسته پشت میزکار و یکنواخت تجسم کنید. حالا همین کار را برای یک رهبر انجام دهید. ممکن است فردی را در حال ایراد سخنرانی هیجانانگیز تصور کنید. تقریبا مطمئنا تصویر متفاوتی را در ذهن خواهید داشت. در واقع بین مدیران و رهبران تمایز وجود دارد اما نباید در مورد آن افراط کرد.
به گزارش فرارو به نقل از اکونومیست، مدیران بر اساس مقاله تاثیرگذار «آبراهام زالزنیک» در هاروارد بیزینس ریویو در سال ۱۹۷۷ میلادی برای نظم ارزش قائل هستند در حالی که رهبران هرج و مرج را تحمل میکنند. در مقاله دیگری در همان نشریه به قلم «جان کوتر» مدیریت به عنوان یک رشته حل مسئله توصیف شده بود که در آن برنامه ریزی و بودجه قابلیت پیش بینی ایجاد میکند. در مقابل، رهبری در آغوش گرفتن تغییر و الهام بخشیدن به افراد برای شجاعت ناشناخته است. «وارن بنیس» چهرهای دانشگاهی که درباره رهبری مطالعاتی انجام داده بر این باور است که یک مدیر اداره میکند اما یک رهبر دست به نوآوری میزند.
برخی از این تعاریف ممکن است کمی دلخواه به نظر برسند اما با این وجود، میتوانند مفید نیز قلمداد شوند. بسیاری از شرکتها کارمندان را به سمت نقشهای مدیریتی ارتقا میدهند زیرا این تنها راهی است که آنان میتوانند در حرفه خود به کار ادامه دهند. با این وجود، برخی از افراد با اخلاق مدیریتی سازگارتر هستند آنان بیشتر روی فرآیند متمرکز هستند. آنان نظم و ترتیب و حمایت از دیگران برای انجام کار خوب را دوست دارند.
تفاوت بین مدیریت و رهبری صرفا موضوعی در حوزه معناشناسی نیست. در تحقیقات «اوریانا باندیرا» از دانشکده اقتصاد لندن و همکاراناش به یادداشتهای روزانه ۱۱۱۴ مدیر عامل در شش کشور پرداخته شده و رفتارهای آنان را به دو نوع دستهبندی کرده است. براساس تعاریف آنان «رهبران» جلسات بیشتری با سایر مدیران سطوح اجرایی و تعامل بیشتری با افراد متعدد در داخل و خارج از شرکت دارند این در حالیست که «مدیران» زمان بیشتری را با کارکنان درگیر در فعالیتهای عملیاتی میگذرانند و جلسات انفرادی بیشتری دارند. رهبران ارتباط و هماهنگی برقرار و ایجاد میکنند در حالی که مدیران بر روی افراد تمرکز میکنند. نتایج این پژوهش نشان داد که شرکتهایی که توسط رهبران اداره میشوند بهتر از شرکتهایی که توسط مدیران اداره میشوند عمل میکنند.
با این وجود، اشاره به تفاوتهای بین مدیران و رهبران نیز به دو دلیل میتواند مفید نباشد. اولین مورد این است که رهبر بودن بسیار جذابتر از مدیر بودن به نظر میرسد. این تا حدی به این دلیل است که ویژگیهای رهبری با ارشدیت مرتبط است. همان طور که افراد نردبان شرکت را افزایش میدهند در دورههای رهبری شرکت میکنند به تیمهای رهبری میپیوندند و جملاتی را با عباراتی مانند «به عنوان یک رهبر» شروع میکنند. هم چنین، این بدان خاطر است که این دو الگوی کهن به طور مساوی ایجاد نمیشوند. آیا ترجیح میدهید فردی باشید که دوست دارد بودجهبندی کند یا کسی که دیگران را تحت فشار قرار میدهد؟ دوست دارید جزو آن دستهای باشید که وضعیت موجود را دوست دارند یا کسانی که میخواهند دنیا را تغییر دهند؟
زالزنیک مینویسد: «برای یک مدیر بودن نه به نبوغ و نه قهرمانی نیاز است. جای تعجبی ندارد که برنامههای معتبری برای رهبران جوان جهانی وجود دارند اما برای مدیران جوان جهانی این گونه نیست».
ظرفیت الهام بخشیدن به دیگران و حرکت در آبهای ناشناخته توسط رهبر هر چه بالاتر میرود برجستهتر میشود. با این وجود، این دلیلی نیست که مهارت مدیریت را دارای درجه اهمیت پایینی قلمداد کنیم. باندیرا و همکاراناش به این نتیجه رسیدند که اگرچه مدیران عاملی که رفتار رهبران را نشان میدهند به طور کلی با عملکرد بهتر شرکت مرتبط هستند شرکتهای مختلف ممکن است به انواع مختلفی از روسا نیاز داشته باشند. برخی با مدیران عامل «مدیر» بهتر خواهند بود و عملکرد شرکت به طور مستقل با عوامل دیگری از جمله کیفیت شیوههای مدیریت همبستگی دارد.
دومین عارضه جانبی نامطلوب بحث در مورد مدیران و رهبران میتواند آن باشد که باعث شود افراد را به یک اردوگاه یا اردوگاه دیگر جدا و تقسیم کند. در واقع، روسا باید ویژگیهای رهبر و مدیر را با یکدیگر ترکیب کنند. همانطور که اگر کارآمدی بالایی داشته باشید ویژگی الهام بخش را نیز دارید. ایجاد انگیزه در افراد دشوار است در صورتی که نمیدانید چگونه انگیزه را به واقعیت تبدیل کنید ارائه چشم اندازهای بلند پروازانه برای آینده چندان فایدهای ندارد. شما باید صفحه را به جلو و عقب بچرخانید از استراتژی به اجرا، از تغییر به سفارش، از اشتیاق به پردازش و از رهبر به مدیر.