فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
خورشید میز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند
زنهار کاسه سر ما پرشراب کن
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن
کار صواب باده پرستیست حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن
شرح لغت: خورشید می: آفتاب باده/ زنهار: از اصوات یا شبه جمله است برای تاکید و تنبیه
ساقیا! صبح دمیده پس قدحی شراب پر کن. از آنجا که چرخ روزگار همواره میگردد تو نیز عجله در پیش گیر. مقصود او از این شعر این است که، سالکان درگاه دوست در پی آنند تا پیش از فنای این درگاه، جرعه یی از شراب معرفت دوست بنوشند تا بتوانند به وصال او نائل گردند و در پناهش ماوا گزینند.
زندگی خود را با انحرافات روحی به خزان تبدیل مکن. سعی کن برگهای سبز نگاهت را نوازش سیمای دردمندان نمایی و همواره با صالحان حشر و نشر داشته باشی.