فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی
آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی
مسکین چو من به عشق گلی گشته مبتلا
و اندر چمن فکنده ز فریاد غلغلی
میگشتم اندر آن چمن و باغ دم به دم
میکردم اندر آن گل و بلبل تاملی
گل یار حسن گشته و بلبل قرین عشق
آن را تفضلی نه و این را تبدلی
چون کرد در دلم اثر آواز عندلیب
گشتم چنان که هیچ نماندم تحملی
بس گل شکفته میشود این باغ را
ولی کس بی بلای خار نچیدهست از او گلی
حافظ مدار امید فرج از مدار چرخ
دارد هزار عیب و ندارد تفضلی
شرح لغت: تفضل نیکویی کردن / تبدل: دگرگون شدن / فرج: به فتح اول و دوم گشایش کار
تفسیر عرفانی:
سحرگاه به باغ رفتم تا گلی بچینم، ناگهان آواز بلبلی گوشم را پر کرد! مقصود او از این شعر این است که، برای راه یافتن به آستان دوست، باید سختی را به جان خرید. همان طور که گل با خار قرین گشته، وصال به دوست نیز بدون تحمل فراق او امکان پذیر نیست.
یاس و نومیدی از رحمت و لطف خداوند گناهی بزرگ است، پس با دانستن این امر، هیچ گاه از خداوند غافل مباش و در هر کاری و مشکلی فقط به او توکل گن، که خداوند متوکلین را دوست دارد و سعی کن که در راز و نیاز به حضرت حق استوار باشی.