هالیوود به ساخت فیلمهای جنجالی شهرت دارد. به هر حال، چنین جنجالهایی تقریباً اجتناب ناپذیر است، زیرا فیلمها به عنوان آثار بصری هنری در نظر گرفته میشوند، و از آنجایی که هنر عمدتاً شخصی است؛ وقتی صحبت از هنر میشود، نمیتوان همه را راضی نگه داشت. بنابراین، فیلمها در عین خوشایند بودن برای برخی، برای دیگر مخاطبان توهین آمیز خواهند بود. هیچ دو سینمارویی، یک فیلم را به یک شکل، با یک پیام و با یک محتوا نخواهند دید. به این دلیل که همه شخصیتها، علایق و دیدگاههای متفاوتی داشته و فیلمها را از دیدگاههای منحصر به فرد خود قضاوت میکنند.
به گزارش روزیاتو، وقتی صحبت از دین میشود، همه ما هم نظرات خاص خودمان را داریم. در واقع، بیش از ۴،۰۰۰ دین شناخته شده در جهان وجود دارد؛ عددی که از عقاید بسیار متفاوتی خبر میدهد. بنابراین، فیلمهایی با مضامین دینی قطعاً جرقهای برای وقوع بحث، جنجال و درگیری هستند.
وقتی صحبت از ساخت فیلمهایی با مضامین مذهبی و دینی به میان میآید، هالیوود فیلمهای زیادی در تاریخ خود ساخته است؛ معدودی از این فیلمها عبارتند از: Fiddler on the Roof, The Messenger: The Story of Joan of Arc, و Silence. امروز در این مطلب قصد داریم نگاهی داشته باشیم به ۱۰ مورد از جنجالیترین فیلمهایی که با مضامین مذهبی و دینی ساخته شده و خشم مردم را برانگیختند.
فیلم ترسناک روانشناختی تفرقه برانگیز و جنجالی مادر! ساخته دارن آرونوفسکی، جنیفر لارنس را در نقش زنی جوانی دارد که زندگی آرامی با همسر شاعرش (خاویر باردم) دارد، اما با ورود یک غریبه مرموز و خانواده اش به خانه این زوج، زندگی آنها زیر و رو شده و رابطه دوست داشتنی آنها را به کلی به هم میریزد. این فیلم با بازی اد هریس و میشل فایفر در کنار باردم و لارنس، به دلیل نمایش خشونت و تمثیل هایش از کتاب مقدس به سرعت جنجالی شده و برخی آن را حمله به مسیحیت خواندند.
آخرین پرده از این فیلم که سکانسی بسیار تکان دهنده و حال بهم زن بود، بیشترین اعتراضات را به همراه داشت و بسیاری از منتقدان این سوال را مطرح کردند که شاید آرونوفسکی با این فیلم، علناً آیات کتاب مقدس مسیحیان را به تمسخر میگیرد؛ فیلم مادر! با وجود اینکه تحسین و تقدیر زیادی را نیز به همراه داشت، از سوی سایت سینماتیکت رتبه بسیار نادر F را دریافت کرد.
لارنس هنگام بحث در مورد تمثیل و موضوع فیلم چنین گفته است: «این فیلم تجاوز و شکنجه مادر زمین را به تصویر میکشد… من نماینده مادر زمین هستم؛ خاویر که شخصیتش شاعر است، نماینده شکلی از خدا و خالق است؛ میشل فایفر نقش هوا و اد هریس نقش آدم را دارد، همچنین قابیل و هابیل نیز در داستان هستند و فضای داستان گاهی شبیه باغ عدن است».
آرونوفسکی بار دیگر با فیلم خود باعث جنجالهای دینی میشود. بیشتر مردم، چه مذهبی و چه غیر مذهبی، داستان نوح و چگونگی صحبت خدا با او را میدانند، که به او گفت برای محافظت از خانواده اش و موجودات زمین در برابر نابودی در یک سیل عظیم، یک کشتی بسازد. نسخه ۲۰۱۴ نوح این داستان کتاب مقدس را، اما با چرخشی هالیوودی روایت میکند. داستان دارای نبردهای حماسی و غولهای سنگی است، موجوداتی که در انجیل دیده نمیشوند.
پس از انتشار اولین تریلر و تا زمان انتشار فیلم، بسیاری از مسیحیان نگران بودند که نوح داستان معروف کتاب مقدس را به شکلی منفی یا بیش از حد دراماتیزه شده به تصویر بکشد. همچنین بسیاری از افراد اهداف پشت پرده این فیلم را زیر سوال بردند چرا که به نقل از خود دارن آرونوفسکی، کارگردان این فیلم، بارها گفته شده بود که او یک بی دین و خداناباور است.
در حالی که اکران فیلم با نقدهای متفاوتی مواجه شد، توسط یک کشیش کاتولیک به نام فرانک رابرت بارون مورد تحسین قرار گرفت. رابرت بارون درباره این فیلم گفته است: «آنچه مهم است این است که نوح در تمام مدت، نه بر آزادی خود، بلکه بر خواست و هدف خداوند متمرکز است. خدا، آفرینش، مشیت الهی، گناه، اطاعت، رستگاری: برای یک فیلم بزرگ هالیوودی بد نیست!».
استیون دی. گریدانوس، منتقد کاتولیک سینما و مالک یک استودیو فیلمسازی درباره این فیلم گفته است: «نوح فیلمی برای همه نیست و همه مسیحیان نمیخواهند آن را ببینند. در عین حال، هیچ دلیلی وجود ندارد که همه مسیحیان، به عنوان مسیحی، از دیدن آن اجتناب کنند. این فیلمی است با نقاط قوت و ضعف قابل توجه – فیلمی که برخی آن را توهین آمیز دانسته و برخی دیگر آن را تحسین میکنند».
شاهکار ماوراء الطبیعه ویلیام فریدکین در سال ۱۹۷۳ که به عنوان یکی از بهترین فیلمهای ترسناک تمام دورانها شناخته میشود، جن گیر داستان پر پیچ وخم یک دختر ۱۲ ساله (لیندا بلر) را روایت میکند که به نظر میرسد توسط یک موجود شیطانی تسخیر شده است، بنابراین مادر نگرانش از یک کشیش کاتولیک (مکس فون سیدو) برای نجات جان فرزند خود کمک میگیرد. در این فیلم نمادین، ریگان نوجوان به زبانهای مختلف صحبت میکند، از زمین بلند میشود، قدرت فراانسانی از خود نشان میدهد و در نهایت در برابر چشمهای مادر وحشت زده دختر (الن برستین) مدعی میشود که خود شیطان است و کشیش داستان مصمم است روح این دختربچه را نجات دهد.
جای تعجب نداشت که جن گیر پس از اکران عمومی اش سر و صدای زیادی به پا کرد و تماشاگران در سینماها غش کردند، استفراغ کردند و حتی به خاطر تصاویر تکان دهندهای که روی پرده سینما به تصویر کشیده شده بود، از سالنهای سینما فرار کردند. صحنه ترسناک مربوط به مصلوب شدن مسیح به دلیل ترکیب عجیب جنسیت و مذهب، تماشاگران را شوکه کرد و کلیسای کاتولیک، پروتستان ها، و کشیشان متعددی از تمهای نمایش داده شده در این فیلم انتقاد کردند.
بسیاری این فیلم را به خاطر تشویق به اعتقاد به جادو، مسائل ماوراءالطبیعه و شیطان پرستی مورد انتقاد قرار دادند و فیلم را کفرآمیز خواندند. بلر حتی به خاطر حضور در این فیلم تهدید به مرگ شد و در نتیجه در حرفه اش با مشکلات و موانعی مواجهه گردید. با این حال فریدکین، کارگردان فیلم چندان از این اعتراضات مذهبی ناراحت به نظر نرسیده و گفته است: «یکی از بهترین اتفاقاتی که ممکن است بیفتد این است که پاپ آن را محکوم کند».
گروه کمدی افسانهای مونتی پایتون هیچ گاه از ساخت فیلمهای تفرقه برانگیز و جابجا کردن مرزهای تحمل مذهبی ابایی نداشته اند و کمدی زندگی برایان در سال ۱۹۷۹، گراهام چاپمن را به در نقش یک مرد گمنام یهودی – رومی معرفی میکند که پس از تولد در روز و مکانی مشترک، با عیسی مسیح اشتباه گرفته میشود. پس از یک سری اتفاقات و بدبیاریهای ناگوار، برایان به نوعی به عنوان مسیح شناخته شده و توسط پیروان ستایشگرش احاطه میشود، هر چند که این مرد آرمان گرا سفر خود را برای قیام علیه اشغال یهودیه توسط رومیان آغاز میکند.
این گروه مشهور، بی اعتمادی مشترکی نسبت به مذهب سازمان یافته داشتند، اما مطمئن شدند که به عیسی مسیح بی احترامی نکرده و در عوض، شوخ طبعی خود را به سوی برایان نشانه بگیرند، اما این موضوع نیز مانع از فریادهای منتقدان این فیلم طنز و به شدت خنده دار نشد. با وجود هجو دین، بسیاری از گروههای مسیحی به خاطر سکانس مصلوب شدن برایان دست به اعتراض زده و احساس کردند که این بخش از فیلم، رنجی که مسیح متحمل شده بود را به تمسخر گرفته که منجر به اعتراضهایی از جانب راهبهها و خاخامها شد. انتشار زندگی برایان به مدت هشت سال در ایرلند و یک سال در نروژ ممنوع بود.
رمز داوینچی یک اقتباس سینمایی بر اساس کتابی به همین نام نوشته دن براون و بخشی از مجموعه رمانهای او به نام رابرت لنگدان است. این فیلم ماجراهای رابرت لنگدان، استاد دانشگاه هاروارد را دنبال میکند که به دنبال سرنخهایی برای کشف رازهای پنهان مشهورترین نقاشیهای لئوناردو داوینچی است.
این سرنخها او را به کشفی در مورد تاریخ مسیحیت میرساند، کشفی که پایههای این دین را میلرزاند. رابرت لنگدان متوجه میشود که جام مقدس یک جام شراب نیست بلکه به مریم مجدلیه و رحم او اشاره دارد. علاوه بر این، مریم همسر عیسی مسیح است و فرزندانی با او دارد، کسانی که نوادگان آنها اکنون در میان جمعیت جهان زندگی میکنند.
از آنجا که این ایدهها بسیار متفاوت از آموزههای سنتی دین مسیحی هستند، کانون بحث و جنجال شدند. کاردینال تارسیسیو برتونه، یکی از مقامات سابق واتیکان، در مصاحبهای درباره این فیلم گفته است: «حقیقت این است که این فیلم ایدههای نادرستی را در مورد ریشههای مسیحیت منتشر میکند که ما باید با اطلاعات دقیق و با وجدان انتقادی به آنها پاسخ دهیم».
اپوس دیی، یک سازمان بین المللی کاتولیک، نیز گفته است که این کتاب داستانی خطرناک است و فاقد شواهد تاریخی است: «آنهایی که تحقیقات بیشتری انجام میدهند و قضاوت انتقادی دارند، متوجه خواهند شد که ادعاهای رمز داوینچی در مورد عیسی مسیح، مریم مجدلیه و تاریخچه کلیسا، در میان محققان ممتاز طرفدار ندارد».
فیلم دیگری که براساس یک کتاب عامه پسند ساخته شده است. این فیلم ماجراجویی فانتزی در سال ۲۰۰۷ بر اساس رمان نورهای شمالی نوشته سال ۱۹۹۵ساخته شده است که خود اولین قسمت از سه گانه His Dark Materials، اثر نویسنده انگلیسی، فیلیپ پولمن است. قطب نمای طلایی داستان لایرا را روایت میکند، دختری که روح درونی اش، در خارج از بدنش زندگی میکند و به عنوان یک هیولا شناخته میشود.
لایرا و هیولایش با هم ماموریتی را آغاز میکنند تا بهترین دوستش را پس از ربوده شدن نجات دهند. این سه گانه در کلیت خود درباره تلاشهای لایرا برای متوقف کردن مجیستریوم است، کلیسای قدرتمندی که از تبهکاران داستان تشکیل شده است. با این حال، به گفته کاتولیک ها، مجیستریوم به کلیسای کاتولیک واقعی و «اعتبار تدریسی که مسیح به کلیسا داده است» نیز اشاره میکند.
کلیسای کاتولیک آشکارا در مورد دیدگاههای خود در مورد این فیلم صحبت کرده و گفته است: «اگرچه بیشتر سه گانه پولمن شامل… دنیاهای جادویی با حیوانات سخنگو و جادوگران است، اما تم زیرپوستی داستان، فانتزی سادهای نیست. در جهان خیالی نیروی اهریمنی اش، خدایی واقعی وجود ندارد؛ بلکه فرشتهای بلندمرتبه به نام مقام مسئول (Authority) وجود دارد که ادعا میکند خداست. کلیسای کاتولیک که اغلب به آن مجیستریوم گفته میشود، به عنوان نیروی تاریکی که باید بر آن غلبه کرد، به تصویر کشیده میشود. واقعیت این است که فیلیپ پولمن در واقع یک خداناباور است.
فیلیپ سیمور هافمن یکی از بهترین بازیهای دوران حرفهای خود را زمانی ارائه داد که در نقش یک رهبر مذهبی مرموز به نام لنکستر داد در درام روانشناختی استاد اثر پل توماس اندرسون در سال ۲۰۱۲ بازی کرد، فیلمی در مورد یک کهنه سرباز نیروی دریایی در جنگ جهانی دوم به نام فردی کوئل (خواکین فینیکس)، که در طول سفر با خانواده اش برای ترویج آموزههای داد، به شدت تحت تاثیر آموزههای این مرد کاریزماتیک قرار میگیرد.
شخصیت داد تا حدی از موسس فرقه ساینتولوژی، ال. ران هوبارد الهام گرفته شده و این جنبش مذهبی پس از خواندن فیلمنامه فیلم و دیدن شباهتهای فیزیکی و شخصی بین هافمن و هوبارد، به سرعت در حالت دفاعی قرار گرفت.
اگر چه استودیو سازنده فیلم استاد در ابتدا هرگونه ارتباط مستقیمی با هوبارد را تکذیب کرد، اما اندرسون بعداً اذعان کرد که او الهام بخش شخصیت داد بوده و تصریح کرد: «نمی خواستم این فیلم یک بیوگرافی باشد. این داستان ال ران هوبارد نیست». برخی از وب سایتها ادعا کردند که بسیاری از ساینتولوژیستهای هالیوود نگران بودند که فیلم استاد چیزهای زیادی را در مورد اعتقادات آنها فاش کند و حتی کارگردان، این فیلم درام را برای دوست خود و ساینتولوژیست پرشور، تام کروز، نمایش داد.
گزارش شده است که مقامات ساینتولوژی از این برآشفتند که یکی از صحنههای فیلم حاکی از آن بود که سیستم اعتقادی داد در واقع محصول تخیلات اوست، هر چند که تلاشی برای جلوگیری از انتشار فیلم نکردند.
کوین اسمیت در سال ۱۹۹۹ فیلم کمدی فانتزی تعصب را کارگردانی کرد، فیلمی که از استعداد بن افلک و مت دیمون برای به تصویر کشیدن دو فرشته سقوط کرده استفاده میکند که پس از بیرون انداخته شدن از بهشت، و بدنبال کشف یک راه دررو در آموزههای اصلی مذهب کاتولیک که به آنها اجازه میدهد شکوه سابق خود را دوباره باز یابند، یک نقشه بی نقص طراحی میکنند. هنگامی که بارتلبی و لوکی از بهشت رانده و به ویسکانسین فرستاده میشوند، این دو فرشته مرتد از هیچ کاری برای بازگشت به خانه شان دریغ نخواهند کرد، اما بازگشت آنها با از بین رفتن خلقت و رد کردن بسیاری از عقاید مذهبی تمام ادیان و حتی انکار خداوند همراه خواهد بود.
جای تعجب نداشت که رویکرد اهانتی آمیز اسمیت نسبت به کلیسا و مذهب کاتولیک بسیار بحث برانگیز شد، چرا که کلیسای کاتولیک به سرعت این کمدی را به عنوان توهین به مقدسات محکوم کرد و آن را ضد کاتولیک دانست. بسیاری از منتقدان مذهبی از این که خدا به عنوان یک زن به تصویر کشیده شده بود خشمگین بودند و از این که اعقاب مسیح، که در ادامه داستان به نجات زمین کمک خواهند کرد، در یک کلینیک سقط جنین کار میکردند، برآشفتند. به نظر میرسید که اسمیت از اعتراض عمومی نسبت به فیلمش خوشحال بوده و حتی با پیوستن به معترضان در بیرون از یک سالن سینمای نمایش دهندنه فیلم، به تمسخر منتقدان پرداخت.
آخرین وسوسه مسیح بازگو کنندهی زندگی و مرگ عیسی مسیح است و درگیریهای او با احساسات معمول انسانی مانند ترس، تردید، اکراه، افسردگی و حتی شهوت را به تصویر میکشد. در حالی که آخرین وسوسه مسیح با این جمله آغاز میشود که «این فیلم بر اساس انجیلها نیست، بلکه بر اساس اکتشاف خیالی تعارض معنوی ابدی ساخته شده است»، بسیاری از مسیحیان هنوز از فیلم عصبانی بوده و بر این باور بودند که نشان دادن عیسی مسیح به عنوان یک انسان فانی که با وسوسهها مبارزه کرده و با افکار گناه آلود دست و پنجه نرم میکند، کفرآمیز است.
در نقطهای از فیلم، عیسی مسیح (با بازی ویلم دفو) اعلام میکند: «من دروغگو هستم، ریاکار هستم؛ از همه چیز میترسم. هیچ وقت حقیقت را نمیگویم، شجاعت ندارم… دزدی نمیکنم، نمیجنگم، نمیکُشم – نه به این خاطر که نمیخواهم – بلکه به این خاطر که میترسم. میخواهم علیه شما، علیه همه چیز، علیه خدا شورش کنم، اما میترسم. میخواهید بدانید پدر و مادرم کی هستند؟ میخواهید بدانید خدای من کیست؟ ترس! به درونم نگاه کنید و این تمام چیزی است که خواهید یافت».
در صحنهای دیگری، و شاید صحنهای که بیش از همه برای مسیحیان آزار دهنده بود، این فیلم عیسی مسیح را در حال مرگ بر صلیب و خیال پردازی در مورد داشتن رابطه جنسی با مریم مجدلیه نشان میدهد. ترس، نگرانی، تردید و افکار گناه آلود همگی با آموزههای سنتی مسیحی بسیار متفاوت هستند و این فیلم عیسی را به عنوان یک انسان ناقص و نه به عنوان پسر بی نقص خداوند به تصویر میکشد.
همان طور که از عنوان فیلم پیداست، مصائب مسیح آخرین ساعات زندگی و مرگ عیسی مسیح را روایت میکند و رنج و درد او را در طول مصلوب شدن در اورشلیم به تصویر میکشد. مل گیبسون کارگردان و بازیگر کاتولیک، مغز متفکر پشت این فیلم بود، فیلمی که همچنان پرفروشترین فیلم غیرانگلیسی زبان است که رکورد فروش La Dolce Vita و Crouching Tiger Hidden Dragon را شکست و موفقترین فیلم مستقل تاریخ سینما نیز هست.
علاوه بر این، در میان داستانهای برگرفته از کتاب مقدس رتبه چهارم، در میان نسخههای با رتبه بندی R جایگاه پنجم و در میان فیلمهای با بالاترین فروش در سینماهای داخلی آمریکا، رتبه ۷۹ را به خود اختصاص داده است.
با این حال، علی رغم موفقیت گسترده در باکس آفیس، بحث و جدلهای فراوانی پیرامون فیلم وجود داشت. نخست آنکه، مصائب مسیح توسط برخی بیش از حد تکان دهنده و خشن تلقی میشد، زیرا فیلم شلاق خوردن، میخ شدن به صلیب، و گذاشته شدن تاجی از خارها بر سر مسیح را نشان میدهد. این تصاویر پرتنش و خونین باعث ناراحتی بسیاری از بینندگان شد، کسانی که حالشان بد شده و نتوانستند جلوی اشک هایشان را بگیرند.
این شکایتها به قدری زیاد بود که مل گیبسون تصمیم گرفت فیلم را با خشونت کمتری بازتدوین کند و در این باره نوشت: «بعد از نمایش اولیه در سالنهای سینما، نامههای متعددی از مردم سراسر کشور دریافت کردم. بسیاری از آنها به من گفتند که میخواهند این تجربه را با عزیزانشان به اشتراک بگذارند، اما نگران بودند که تصاویر خشنتر فیلم آنقدر شدید باشد که تحمل شان را نداشته باشند. با توجه به این موضوع، تصمیم گرفتم مصائب مسیح را از نو تدوین کنم».
علاوه بر خشونت فیلم، گیبسون به خاطر تصویر خشنش از یهودیان به یهودی ستیزی نیز متهم شد. نشنال کاتولیک ریپورتر گفته است که این فیلم «رهبران یهودی را به عنوان یک مافیای بی روح نشان میدهد، حواریون و عیسی خارج از زندگی مذهبی یهودیان قرار دارند، و یهودیان به اتفاق آرا و مشتاقانه در شکنجه و قتل عیسی دست دارند». در حالی که تقریبا ۱۸ سال از انتشار مصائب مسیح میگذرد، دنبالهای با عنوان مصائب مسیح: رستاخیز (The Passion of the Christ: Resurrection) در حال ساخت است.
جیم کاویزل (که در فیلم اورجینال نقش عیسی مسیح را بازی میکرد) تصریح کرده که این فیلم جدید مل گیبسون حتی تاثیرگذارتر از فیلم اول خواهد بود. باید دید که آیا این دنباله نیز به اندازه فیلم اورجینال بحث برانگیز خواهد شد یا خیر.