هم میهن نوشت: ظاهراً تغییر نام وزارت ارشاد که وزیر فرهنگ از آن سخن گفته بود، با تغییر «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» به «وزارت فرهنگ و تمدن اسلامی»، به مرحله عملیاتی و اجرایی رسید. در این جابهجایی واژه «تمدن» جایگزین کلمه «ارشاد» شد. واژهای که طی اینسالها بهدلیل عملکرد بد نهادهایی که کارکرد و ماموریت ارشادی داشتند بهویژه نهادی مثل «گشت ارشاد»، بار منفی پیدا کرد و از معنا تهی شد.
بهنظرم این تغییر نام هم از منظر زیباییشناسی، هم از حیث آسیبشناسی واژگانی که کلمه «ارشاد» تداعی میکرد، تغییری مثبت و روبهجلو بود و حالت استعلایی، کنترلگرانه و بازدارندهای که در کلمه «ارشاد» وجود داشت و تصویر ذهنی منفی برآمده از آن در حافظه جمعی را از عنوان این وزارتخانه پاک کرد. گرچه «ارشاد» از حیث لغوی بهمعنای راهنمایی و هدایتکردن بود، اما کسی آن را در ترکیب با وزارت فرهنگ، نه به این مفهوم، که بهمعنای نظارت سختگیرانه، سانسور، ممیزی و دستاندازهای سازمانی تداعی میکرد و خود واژه دچار استحاله کلامی و مفهومی شده بود.
خود این تجربه و رخداد نشان میدهد که چقدر معنای کلمات، نه متکی به مفهوم درونذاتی و لغوی که به هویت بیرونی و اجتماعی آنها وابسته است و چقدر عملکرد بد برخی نهادها و سازمانها که عنوان یک واژه را بر دوش میکشیدند به آن واژه و کلمه لطمه زده و آن را از معنای واقعی خود انداخته است. کلمه «ارشاد» یکی از مهمترین آنهاست که بهویژه در یکسالاخیر، نفرتانگیزی و حساسیت افکارعمومی درباره آن به اوج خود رسیده است.
بههمیندلیل است که حذف کلمه «ارشاد» از عنوان این وزارتخانه را باید اقدامی درست و اصلاحی معنادار دانست. اما جایگزینشدن واژه «تمدن» بهجای ارشاد و اضافهشدن آن به کلمه «فرهنگ» که در یک ترکیب واژگانی نام وزارتخانه را به «وزارت فرهنگ و تمدن اسلامی» تغییر داده، درعیناینکه از زیباییشناسی ادبی برخوردار شده، اما چند نکته دارد که باید به تأمل در آن پرداخت. این ترکیب، عنوان و نامگذاری، بخش مهمی از واقعیت تاریخی کشور یعنی فرهنگ و تمدن ایرانی را بهطورکلی حذف کرده و میتواند مصداقی از یک تحریف تاریخی باشد.
فرهنگ و تمدن در این سرزمین همواره دوسویه مهم داشته است؛ یکی سویه ملی و دیگری سویه دینی. در این نامگذاری جدید، اما هیچ ردونشانی از «فرهنگ و تمدن ایرانی» در نام وزارتخانه نیست و انگار بخش بزرگ و مهمی از تاریخ اینسرزمین، نادیده گرفته شده است.
بسیاری از آنچه وزارت فرهنگ متولی سازماندهی و مدیریت آن است، ریشه در هنر و اندیشه ایرانی دارد و در شکلگیری هویت تاریخی این مُلک و مردم نقش مهمی داشته است. ایرانیت و اسلامیت همواره بهعنوان دو منبع و مرجع مهم تمدنساز در این خاک بوده و همواره با هم تعامل و دیالکتیک داشتهاند.
نهفقط همزیستی مسالمتآمیز که همزیستی همافزاییگون داشتهاند و به رشد و غنای هم کمک کردهاند. این نامگذاری، اما هیچ نشانی از فرهنگ و تمدن ملی ایرانیان در عنوان خود ندارد. گرچه عنوان جدید، بهتر از عنوان قبلی است، اما عنوانی ناقص است و بخشی از فرهنگ و تمدن این سرزمین کهن را در نام خود لحاظ نکرده است. نکته دیگر اینکه، صرف تغییر نام نمیتواند دلیلی بر اصلاح و بهبود عملکرد یک وزارتخانه باشد. آنچه مهم است، رسم یک سازمان است، نه اسم آن.
اگر قرار باشد همان سازوکارهای سختگیرانه نظارتی و هدایتی که رویکردی کنترلی و استعلایی به فعالیتهای فرهنگی و هنری دارد و به بازدارندههای ساختاری در راه رشد و اعتلای فرهنگ و هنر در کشور انجامیده تداوم یابد، هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است. تنها یک واژه بهجای واژه دیگر نشسته است!
محمدمهدی اسماعیلی درباره این تغییر نام گفته است: «بنای ما بر این است که با آن نگاه بلند انقلابی و بیانیه گام دوم و متناسب با نگاههای جدید در حوزه مدیریت فرهنگی، نامی را با دوستان مجلس و براساس لایحه هفتم انتخاب کنیم. بهنظرم تغییر مهمی خواهد بود که جهتگیریها و رویاپردازیهای مهم که لازمه فرهنگ و هنر است، پیشانی کار قرار گیرد و جهتدهی فعالیتها به اینسمت باشد.»، اما واقعیت این است که امروز شاهد کمترین حس رابطه بین اهالی فرهنگ و هنر با وزارت فرهنگ هستیم و اگر قرار است این وزارتخانه رویکرد تمدنی و تمدنساز در پیش بگیرد، با این برخوردهای قهری و چکشی با اصحاب فرهنگ و هنر و این تکصدایی و عدمتحمل اندیشههای منتقد و برنتافتن آن، نمیتوان تمدنسازی کرد. تمدن یعنی تابآوردن.