bato-adv
کد خبر: ۶۶۱۷۶۱
گفتگو با آذین موحد، هنرمند و استاد دانشگاه درباره تعلیقش از دانشگاه تهران

استاد تعلیق شده دانشگاه تهران: از پاییز سال گذشته حقوقم بدون اخطار قطع شد

استاد تعلیق شده دانشگاه تهران: از پاییز سال گذشته حقوقم بدون اخطار قطع شد
وقتی وارد دانشگاه تهران شدم، جایگاه اساتید طبق سنت قدیم در قله بود و دانشجویان تنها تلمذ می‌کردند. خب این فرهنگ با باور من فاصله بسیاری داشت. من به نقش هنر و موسیقی در رشد اخلاق، اندیشه، دیسیپلین، شخصیت و وجود آدم‌ها باور دارم و با شروع فعالیتم در ایران تلاش کردم آغازگر چنین فرآیندی در کلاس باشم. اهمیت استقلال و حاکمیت دانشگاه به مراتب بیشتر از آسیب‌هایی است که عدم حضور من ایجاد خواهد کرد. از آنجا که همیشه در مواضعم صراحت و، اما حسن‌نیت داشته‌ام، امروز هم اعلام این مواضع را به نفع ساحت دانشگاه می‌پندارم.
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۳ - ۰۸ شهريور ۱۴۰۲

اعتماد نوشت: در آستانه ماه مهر و آغاز سال آموزشی و بازگشایی دانشگاه‌ها، اخراج و تعلیق اساتید بار دیگر خبرساز شد. این‌بار حوزه موسیقی هم بی‌نصیب نماند و از آذین موحد به عنوان یکی از استادان اخراجی نام برده شد. کسی که یک سر از موفقیت‌های رشته تخصصی‌اش در ایران، بی‌شک به او برمی‌گردد. موحد میان موسیقی‌شناسان نام آشنایی است. هنرمندی که اگرچه او را بیشتر با ساز تخصصی‌اش یعنی فلوت و کنسرت‌هایش در بسیاری از شهر‌های جهان می‎شناسیم، اما اثرگذاری‌اش را نمی‌توان به همین‌‎ها محدود کرد. او نه تنها در کسوت نوازندگی کارنامه درخشانی دارد بلکه در مقام استادی دانشگاه هم جریان‌ساز بوده. به علاوه موحد را باید پشتیبانی بی‌بدیل در انجمن فلوت تهران و کرفلوت تهران دانست.

این دانش‌آموخته دکترای موسیقی با تخصص نوازندگی و هنر‌های اجرایی از دانشگاه ایلی‌نوی امریکا، تحقیقات فوق‌دکترایش را در روانشناسی موسیقی و علوم نوازندگی در دانشگاه هاروارد دنبال کرد. در کارنامه او تدریس در دانشگاه ایلی‌نوی و دانشگاه ایالتی کالیفرنیا دیده می‌شود. استاد مدعو دانشگاه پرتلند و دانشگاه آیونین یونان هم بوده. برای کار و انتقال دانش و تجربه به جوانان سرزمینش به ایران بازگشت و با وجود همه موانع کار کرد و پس از سال‌ها تحمل ساختار‌های نادرست، تعلیق شد. پیش‌تر بنا داشتیم صفحه‌ای برای هنر و دانش آذین موحد منتشر کنیم که شوربختانه تعلیقش بهانه گفت‌وگوی حاضر شد.

‌اولین‌بار نیست که در دانشگاه برای شما مشکل ایجاد شده؛ ۲۶ سال پیش یعنی در سال ۷۶ هم حقوق شما چند ماه قطع شده بود. چرا این اتفاق در آن دوره رخ داد و آیا بعد حقوق معوقه شما پرداخت شد یا خیر؟

آن زمان هنوز عضو پیمانی هیات علمی بودم و قراردادم را تمدید نمی‌کردند، اما بله، بعد از اینکه ماجرا فیصله پیدا کرد، حقوق معوقه پرداخت شد. در خصوص چرایی این اتفاق باید برگردیم به جو دانشگاه در آن دوران؛ نظام آموزش عالی ایران به خصوص در سال‌های پس از جنگ هنوز موفق به بازنگری و به‌روز کردن خود نشده بود. رشته‌های مختلف در دانشگاه‌ها شیوه‌های آموزشی به‌روز نداشتند. به ویژه در حوزه برنامه درسی شاهد هیچ تحول و توسعه تخصصی و تعالی علمی نبودند. اگرچه در دهه ۸۰ تا حدی برخی مسائل مثلا در حد تاسیس رشته‌های جدید و بازنگری برنامه‌های درسی اتفاق افتاد، اما در دهه ۷۰ رشته‌ها هنوز قدیمی و طبق ضوابط دوره اول انقلاب فرهنگی مدیریت می‌شدند. من اوایل دهه ۷۰ با کوله‌باری از تلاش و زحمت و مطالعات به‌روز بین‌المللی و با عشق به ایران بازگشتم تا خدمت کنم. در آن دوره، ورود من به عنوان هیات علمی رشته موسیقی در دانشگاه، برای خیلی‌ها لزوما اتفاق مطلوبی نبود. هم مدرک دکترای نوازندگی شناخته‌شده نبود و هم شناخت درستی از معیار‌های آن وجود نداشت. از طرف دیگر حضور فردی که از نسل جدیدتر بود و احساس مرید و مرادی به کسی نداشت، در کنار اساتید پیشکسوت چالش بزرگی بود.

‌چرا چالش؟

وقتی به شغل شریف معلمی و استادی نایل می‌آیید، باید برخورد‌های انسانی و تعامل دوستانه و احترام‌آمیز با دانشجو داشته باشید. عزت نفس و حرمت و کرامت انسان‌ها بزرگ‌ترین عامل در توسعه توانمندی آن‌ها است. این نحوه برخورد با دانشجو و تبدیل کلاس به محیطی امن و البته بسیار جدی برای یادگیری، در آن دوران نگرانی‌هایی را برای گروه موسیقی ایجاد کرده بود. وقتی وارد دانشگاه تهران شدم، جایگاه اساتید طبق سنت قدیم در قله بود و دانشجویان تنها تلمذ می‌کردند. خب این فرهنگ با باور من فاصله بسیاری داشت. فرهنگ آموزشی من ایجاد فرصت برای تعامل برابر با دانشجو بود تا بتوان در زمان لزوم با بده‌بستان‌های نرمش و سختگیری، جریان یادگیری عمیقی را فراهم کرد. طوری‌که توسعه تفکر و تعالی حرفه‌ای دانشجو فراهم شود. از آن‌جا که این نگاه در نظام آموزشی ما آن‌چنان مرسوم نیست، طبیعتا مشکلاتی پیش می‌آمد.

‌پس چالش‌هایی که داشتید، اغلب ساختاری بودند، اما این ساختار‌های معیوب سبب تسلیم شما نشد و شیوه خود را تغییر ندادید.

همانطور که گفتم سوابق تحصیلی‌ام به علاوه ممارست جدی در حرفه‌ای نگاه داشتن سطح کلاس و انتقال دانش به‌روز به دانشجویان، به علاوه فعالیت‌های مکرر فرهنگی و هنری و پافشاری بر اجرای کنسرت‌های متعدد با استاندارد‌های جدی آکادمیک همگی باعث شده بود که از من به راحتی نمی‌گذشتند. من به نقش هنر و موسیقی در رشد اخلاق، اندیشه، دیسیپلین، شخصیت و وجود آدم‌ها باور دارم و با شروع فعالیتم در ایران تلاش کردم آغازگر چنین فرآیندی در کلاس باشم. در آن دوران در هنرستان‌ها، در دانشگاه‎ها و حتی در ارکستر‌ها به دلیل محدودیت‌های مختلف، چنین باوری نبود و محیط فرهنگی درستی برای رشد حرفه‌ای وجود نداشت. به‌رغم نقش‌آفرینی‌های زیادی که هر یک از اساتید کرده بودند، شیوه و منش آموزشی آن‌ها متعلق به تفکر ویرتویوزیک بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا بود و این روش در تعامل با معیار‌های اجتماعی ایران که اصولا هنر و به خصوص نوازندگی را تفنن و نمایش می‌شناسد، نتوانسته بود مفهوم واقعی رویکرد آکادمیک در موسیقی را نه تنها در بین دانشجویان بلکه به جامعه تفهیم کند.

‌در واقع رویکرد متفاوت و علمی شما به آموزش چنین مشکلاتی به وجود آورد.

بله، من فکر می‌کنم اتفاق سال ۱۳۷۶ به دلیل جریان خودجوشی بود که پس از آغاز به کار من در گروه موسیقی دانشگاه تهران شکل گرفته بود. اصولا از آن زمان به بعد دانشجویان با نگاه آموزشی متفاوتی از آنچه در بین اهالی این رشته مرسوم بود، مواجه شدند و تعامل آموزشی با آن‌ها با اهداف یادگیری مشخص که کلاس‌های هنر معمولا متاسفانه و به اشتباه فاقد آن‌ها تصور می‌شوند، به علاوه طرح اندیشه‌ها و خلاقیت‌های گوناگون، استفاده از قابلیت‌های متکثری که در بین دانشجویان دیده می‌شد، روند‌هایی که مبانی نظری، فلسفی و علمی از بستر موسیقی استخراج شود و نوازندگی براساس معیار‌های زیبایی‌شناسی انجام شود، بسیار تازگی داشت و خرده خرده در عملکرد دانشجویان تحول معناداری ایجاد کرد.

سبک نوازندگی که تاکید بسیار بر سونوریته و بیان و نه انگشت و مکانیزم داشت، همچنین اهمیت تعامل نوازندگان با رابطه روان-تنی و هماهنگی بدن، این‌ها همگی مسائلی بودند که در فضای کوچک هنری ایران که دانشگاه‌ها در آن فاقد هرگونه تعامل بین‌المللی بودند و ضمنا محدودیت‌های خاصی بر برنامه‌های درسی دانشگاهی اعمال شده بود، باعث تعالی عملکرد دانشجویان و درخشش آن‌ها شد. این جریان ناگزیر عمدا یا غیر عمدی رو به جلو حرکت می‌کرد و نمی‌توانستم آنچه را که در آموزش به آن باور دارم، به گونه دیگری ارایه دهم و خب، دانشگاه و گروه موسیقی را دچار معضلاتی کرده بود و اختلاف نظر‌های زیادی نسبت به نحوه برخورد من با دانشجویان و روش معلمی و محتوای درس‌هایم وجود داشت که قالب‌های حاکم در رفتار‌های مرسوم بین استاد و دانشجو را بر هم می‌زد و محیط را از چارچوب‌هایی از پیش تعیین‌شده خارج می‌ساخت.

‌چه شد که با وجود این همه چالش، مشکلات تا حدودی رفع شد و شما به تدریس ادامه دادید؟

عملکرد علمی، منش آکادمیک، تلاش هنری و ممارست در به‌روز بودن و تعهد به متحول کردن کلاس‌ها و توانمند کردن تک تک دانشجویان باعث شد پس از ده، پانزده سال اعتماد شکل بگیرد و همکارانم متوجه شوند عملکرد مزاحم من، مطالبات سختگیرانه و پافشاری‌هایم بر استاندارد‌های بین‌المللی جز اعتلای هنر و تعمیم فرهنگ آکادمیک قصد دیگری ندارد و کم‌کم به این مساله باور پیدا کردند. من در خانواده‌ای بزرگ شده بودم که شدیدا به نقش دانشگاه در اعتلای فرهنگی ایران باور داشت. بنابراین همان‌گونه که از کودکی یاد گرفته بودم، باید می‌جنگیدم تا تغییر لازم ایجاد شود و خوشحالم که به‌رغم دشواری‌هایش با پافشاری بر حقانیت مطالبات خود، تا حدی که در توانم بود درخواست کردم، پیگیری کردم، توضیح دادم، توجیه کردم، دعوا کردم و... تا توانستم برای دستیابی به آنچه باعث پیشرفت هنر آکادمیک در دانشگاه تهران می‌شد، افراد را مجاب کنم؛ گرچه مبارزه‌ای سخت و بی‌پایان بوده است.

‌جدای از ماجرا‌های سال ۷۶، در سال ۸۰ هم فرصت مطالعاتی شما برای دوره فوق‌دکترا رد شد؛ بعد از توجیه کمیسیون‌ها در سال‌های اول ورودتان به دانشگاه، قاعدتا روش‌مندی و راهگشا بودن دغدغه‌های شما در تدریس باید بر ناظران اثبات می‌شد. چرا دوباره این اتفاق روی داد؟

متاسفانه نگاه دانشگاه تهران اینگونه نبود. این، واقعیتی است. بسیاری اتفاقات و تسهیلات در نظام دانشگاهی ایران اصولا متعلق به همه نیست و به افراد خاص تعلق می‌گیرد. اگر در طیف خاصی قرار بگیرید فرصت‌ها فراهم می‌شوند؛ در غیر این صورت خیر! در سال ۸۰ که بورس هاروارد را گرفتم با اعطای فرصت مطالعاتی به من موافقت نکردند. یکسال متحملِ انفصال از خدمت شدم. بنابراین مطالعات فوق‌دکتری یا صرفا به گشت‌وگذار، برای هنر‌های زیبا تفاوت چندانی نداشت. وقتی برگشتم، دوباره قرارداد پیمانی با من بسته شد تا اینکه بالاخره در سال ۸۶ بعد از ۱۳ سال موفق شدم به استخدام رسمی دربیایم.

‌پس از گذراندن دوره فوق‌دکترا به ایران برگشتید و در دانشگاه کار کردید و این، یعنی دانشگاه تهران خواه‌ناخواه پذیرفت که نمی‌تواند منکر نقش شما بشود. فعالیت‌تان ادامه یافت تا پاییز گذشته که حقوق‌تان را قطع کردند و بعد هم تعلیق شدید. برای این قطع حقوق و تعلیق چه توضیحی داده بودند؟

بله، من شانس داشتم با بعضی از تحولات که در سال ۹۳ در دانشگاه رخ داد ۴ سال به رای همکاران عزیزم مسوولیت مدیریت گروه موسیقی و در یک دوره ریاست دانشکده هنر‌های نمایشی و موسیقی را عهده‌دار شوم. با آغاز دوره دوم ریاستم، دانشکده هنر‌های نمایشی و موسیقی را منحل کردند که هنوز هم دلایل و ضرورت آن بر بسیاری روشن نیست، اما پاییز سال گذشته، با توجه به شرایطی که در دانشگاه‌ها به وجود آمد و مطالباتی که دانشجویان مطرح کرده بودند و کلاس‌ها همه تعطیل شد، طبیعی بود نگرانی‌های بسیاری برای امنیت روحی و جانی دانشجویان پیش بیاید. من از همان آغاز اعلام کردم تا برقراری شرایط مناسب برای امنیت دانشجویان قادر به تدریس کلاس‌هایم نخواهم بود. زیرا در رشته‌ای مثل موسیقی یا رشته‌های هنر کار کردن نیازمند صلابت روح و روان، آرامش خیال، تمرکز بر کار است. نه تنها در شرایطی که به وجود آمده بود نمی‌شد تدریس درستی کرد بلکه همگی ما تحت هزاران فشار روحی و روانی بودیم و حتی رفت‌وآمد دانشجویان نیز به دانشگاه با مشکلات مواجه بود. در گیر و دار چنین شرایطی بود که حقوق من بدون هیچ اخطار یا هشدار یا خبری قطع شد و تا به امروز درباره آن از کسی توضیحی دریافت نکرده‌ام.

‌حقوق قطع شده بود ولی تدریس ادامه داشت؟

بله، پس از بازگشت شرایط طبیعی، بعضی از کلاس‌ها که امکان تدریس و به نتیجه رساندن آن‌ها در مدت زمان باقی‌مانده وجود داشت، آموزش داده شد و امتحان نهایی گرفته شد و برای ترم بعد هم گروه موسیقی اعلام کرد، چون حکمی در مورد شرایطم به گروه ارسال نشده و دستور ممنوع‌التدریس شدن صرفا شفاهی بوده است، به علاوه در کلاس‌ها با کمبود نیروی متخصص روبرو هستیم، تدریس کلاس‌های تخصصی و راهنمایی پایان‌نامه‌ها و مشاوره‌ها را ادامه دهید که من هم قبول کردم. تا اینکه در اردیبهشت‌ماه از طرف کمیته جذب که از سال‌ها قبل نماینده گروه موسیقی در این کمیته بودم، از من خواسته شد در روز ۲۳ اردیبهشت در جلسه‌ای شرکت کنم. آن روز که به جلسه رفتم، اتفاق عجیبی در دانشکده هنر‌های زیبا افتاد.

در پی انتشار یک ویدیوی تحریک‌آمیز که علیه دانشگاه تهران در فضای مجازی پخش شده بود، حراست دانشگاه حمله شدیدی به گروه موسیقی کرد. من در زمان این حادثه در دفتر رییس دانشکده در جلسه کمیسیون جذب بودم و در جلسه بود که از همکارانم شنیدم چنین اتفاقی افتاده. این اتفاق منجر به انضباطی کردن تعدادی از دانشجویان موسیقی شد که با حمایتی که با بعضی از اساتید از آن‌ها به عمل آوردیم و در جلسات مختلف وقایع را آن‌طورکه اتفاق افتاده بود، روایت و شهادت دادیم، خوشبختانه دانشجویان احکام سنگین نگرفتند و اکثرا تبرئه شدند، اما چندی بعد از این ماجرا، روزی در کمیسیون تخلفات انتظامی اساتید مرا فراخواندند و به من اعلام کردند که از طرف ریاست حراست دانشگاه شکایتی علیه بنده مبنی بر اینکه اتفاقات روز ۲۳ اردیبهشت‌ماه را به من نسبت داده‌اند، مطرح شده که بسیار مضحک بود. در این جلسه پس از تفهیم اتهامات نادرست، به من اعلام داشتندکه طبق آیین‌نامه، چون پرونده تخلف انتظامی علیه بنده در جریان است تا پایان رسیدگی و صدور رای در تعلیق خواهم بود که این هم از نظر من مضحک‌تر بود؛ چون از آذرماه که قطع حقوق شده بودم، خود را در تعلیق حساب کرده بودم.

‌برای تعلیق، حکم یا نامه‌ای به دست شما رسید؟

خیر، نه حکمی دریافت کرده‌ام و نه مستندات یا نامه یا گزارشی مبنی بر پرونده تخلف و این نقطه ضعف مراجع اداری دانشگاه تهران و به‌خصوص کمیته تخلفات انتظامی است. در رسیدگی به پرونده من، بسیاری از مواد آیین‌نامه اجرایی قانون مقررات انتظامی هیات علمی که طبق مقررات آیین دادرسی مدنی تنظیم شده، رعایت نشده است.

‌پس آیا اول مهرماه در کلاس‌های درس حاضر خواهید شد؟

نمی‌دانم. گروه موسیقی به من گفته است کماکان مایل هستند کلاس‌هایم را تدریس کنم ولی کمیته تخلفات انتظامی اعلام تعلیق کرده است. از نظر من مجاری قانونی باید طی شود تا وضعیت روشن شود. باید پرسید چرا کمیته تخلفات انتظامی بر خلاف آیین‌نامه مقررات، اطلاع‌رسانی مکتوب از طریق کارگزینی نکرده است و از رسیدگی و صدور رای طبق مفاد آیین‌نامه غافل مانده است.

و پرسش افکار عمومی این است که آیا تصمیم‌گیرندگان نگران خساراتی نیستند که به بیرون کردن اساتید خبره به دانشگاه‌ها و نظام آموزشی کشور می‌زند؟

ممنونم که به یک واقعیت بسیار مهم اجتماعی اشاره کردید. مساله همین است؛ استقلال و حاکمیت دانشگاه. این امر یکی از مهم‌ترین اصول حکمرانی است و همه کشور‌های دنیا باید خودشان را به آن متعهد کنند. دانشگاه مکان تعامل اندیشه‌های گوناگون است. جایی که افراد از طیف‌های گوناگون فکری باهم مواجه می‌شوند، گفتگو می‌کنند و تبادل نظر و رواداری را می‌آموزند. اینگونه است که جوامع توسط آینده‌سازان خود متحول می‌شود. استقلال دانشگاه‌ها ضرورتی غیرقابل انکار است برای توسعه ملی و مهم‌تر از آن برای ارتقای اخلاق در جامعه‌ای که با بحران‌های عجیب‌وغریب انسانی روبرو است. دانشگاهیان باید در هر رده و سن و مسوولیتی به تحقق این مهم پایبند شوند. گرچه این آرزو با حضور یا عدم حضور یک یا دو استاد میسر نمی‌شود بلکه بدنه علمی و متخصصان کشور باید به آن متعهد شوند. بنابراین در پاسخ به سوال شما، از نظر من اهمیت این مساله به مراتب بیشتر از آسیب‌هایی است که عدم حضور من ایجاد خواهد کرد. از آنجا که همیشه در مواضعم صراحت و، اما حسن‌نیت داشته‌ام و واقعیت‌ها را در هر شرایطی بیان کرده‌ام امروز هم اعلام این مواضع را به نفع ساحت دانشگاه و در اهمیت بسیار والاتری از آموزش صِرف موسیقی در توسعه ایران و آینده دانشجویانم می‌پندارم.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین