فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی
شیرینتر از آنی به شکرخنده که گویم
ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی
تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی
صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام
چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی
گویی بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهی کامم و جانم بستانی
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بیمار که دیدهست بدین سخت کمانی
چون اشک بیندازیش از دیده مردم
آن را که دمی از نظر خویش برانی
شرح لغت: خلایق: به فتح اول آفریدگان خدای جمع خلیقه به فتح اول / سخت کمان: به کنایهه یعنی نیرومند
تمام آفریدگان به اتفاق گفتند که تو از نظر زیبایی، یوسف دومی. ولی چون تو را به دقت از زیر نظر گذراندم، دانستم زیباتر از آنی. در مفهوم این شعر میتوان گفت، معشوق در زیبایی سرآمد همگان است و هر سالک که خواهان لقای اوست، باید از همه چیز خود بگذرد و فانی درگاهش شود. در ادامه نیز باید گفت، زمانی سالک درگاه نزد رهروان دیگری بی ارج و قرب میشود که نزد معشوق بی اعتبار جلوه کند و حضرت دوست به او نظری نیفکند.
چون در عشق و دلبستگی حقیقی که سرانجام آن عشق به حضرت دوست است، جان تو با او یکی شده، هرچه از او دور باشی، باز از همه نزدیکتر به او تویی، چرا که روحت با او پیوند خورده و این حالت را با دلیل و برهان نمیتوان توصیف نمود. باید چشم بصیرت داشته باشی و دلی عاشق تا این موضوع را درک کنی.