فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش
که باشد مه که بنماید ز طاق آسمان ابرو
رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو
روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست
که بر طرف سمن زارش همیگردد چمان ابرو
دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آن چنان ابرو
تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
شرح لغت: ترک به ضم اول و سکون دوم کنایه از یار و شاهد زیبا/حاجب: پرده دار
من از دست معشوق چشمی خونبار دارم. روزگار فتنه و آشوب بسباری از چشم معشوق خواهد دید. مقصود او از این شعر این است که هیچ چیز در برابر معشوق توان گردن فرازی نخواهد داشت، چرا که معشوق زیبای مطلق است. از این رو شیفتگان، لب از مقایسه او با دیگر امور میبندند و وجود او را قبله گاه خود قرار میدهند.
با کسی پیمان دوستی بسته ای، باید بر سر پیمانی که بسته ای، پابرجا و محکم و استوار باشی و هرگز نگذاری بدخواهان و دشمنان بین شما و دوستانتان تفرقه و جدایی بیفکنند و تا در توان داری و از عهده ات بر میآید، در حفظ دوستیهای خود بکوش.