فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد
که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کُنَد
کمالِ سِرِّ محبت ببین، نه نقصِ گناه
که هر که بیهنر اُفتَد، نظر به عیب کند
ز عطرِ حورِ بهشت آن نَفَس برآید بوی
که خاکِ میکدهٔ ما عَبیر جِیب کند
چنان زَنَد رَهِ اسلام غمزهٔ ساقی
که اجتناب ز صهبا، مگر صُهیب کند
کلیدِ گنجِ سعادت قبولِ اهلِ دل است
مباد آن که در این نکته شَکُّ و رِیب کند
شبانِ وادیِ اِیمن گَهی رسد به مراد
که چند سال به جان، خدمتِ شُعیب کند
ز دیده خون بِچکانَد فِسانهٔ حافظ
چو یادِ وقتِ زمانِ شَباب و شِیب کند
شرح لغت: جیب: گریبان/ صهبا: باده/ ریب: شک و تردید
کسانی که از عشق به دوست بی بهره مانند جرم عاشقان را مورد عنایت قرار میدهند؛ چرا که از هنر عشق بی بهره هستند و نمیدانند که با پذیرش آن میتوانند به گنج خوشبختی که همان لقای دوست است، دست یابند.
حاجتی داری که رسیدن به آن بعید به نظر میرسد و تو را به رنج و زحمت میاندازد. برای رسیدن به آن تلاش میکنی و همواره در اندیشه آنی. فکر میکنی نمیتونانی به آن برسی، ولی سعی خودت را بکن.