فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
صبا به تهنیتِ پیرِ میفروش آمد
که موسمِ طرب و عیش و ناز و نوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنورِ لاله چنان برفروخت بادِ بهار
که غنچه غرقِ عرق گشت و گل به جوش آمد
به گوشِ هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
ز فکرِ تفرقه بازآی تا شوی مجموع
به حکمِ آن که چو شد اهرمن سروش آمد
ز مرغِ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد؟ که با ده زبان خموش آمد
چه جایِ صحبتِ نامحرم است مجلسِ انس؟
سرِ پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
ز خانقاه به میخانه میرود حافظ
مگر ز مستیِ زهدِ ریا به هوش آمد
شرح لغت: نافه گشای: عطر افشان و مشک بیز/ نیوش: به کسر اول و ضم دوم: بشنو و بپذیر/ هاتف: منادی غیبی
باد صبا برای خوش آمد گویی نزد میفروش آمد، زیرا دوره شادکامی ث کامرانی است. مقصود او از این شعر این است که همگان باید در دنیا به عیش و خوشی بپردازند و سختی بسیار بر خود وارد نکنند. چرا که هنگام حضور در مجلس یار باید از پریشانی فکر رها گردند تا آرامش ازلی نصیبشان گردد.
در راه عشق خود رنج فراوانی بردهای و بسبار اشک ریخته ای، اما معشوق به تو التفاتی نمیکند. بهتر است در مورد او خوب فکر کنی که آیا او نیز به تو علاقه دارد؟ عشق جاده یک طرفه نیست.