bato-adv
کد خبر: ۶۳۰۹۱۱
نویسنده و کارگردان نمایش «مکبث زار» در گفت‌وگو با فرارو:

تئاتر دریچه‌ای برای هوا، برای نفس، برای عشق و آزادی‌ست

تئاتر دریچه‌ای برای هوا، برای نفس، برای عشق و آزادی‌ست
ابراهیم پشت‌کوهی گفت: نسبت اهالی تئاتر با کار و حرفه‌شان است تئاتر همه زندگی و زیست ماست. تئاتر مامنی است که اجازه می‌دهد بیش از این دچار تنگی‌نفس نشویم. من در تئاتر سعی می‌کنم تا دریچه‌ای برای هوا، برای نفس، برای عشق و آزادی خلق کنم. من به شدت برای حضور چشمگیر تماشاگران هیجان‌زده‌ام. زندگی جریان دارد، تئاتر حقیقتِ واقعی‌تر از واقعی زندگی‌ست، تئاتر آینه طبیعت است و جوهر زندگی است و هنر نمایش تعطیل‌شدنی نیست.
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۳ - ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۲

فرارو- «مکبث‌زار» اقتباسی آزاد از تراژدی «مکبث» شکسپیر است که ابراهیم پشت‌کوهی آن را با تلفیق آیین‌های نمایشی شرقی و غربی روانه صحنه کرده است. پشت‌کوهی در این اثر، مکبث را از کاخ پادشاهی در اسکاتلند به جنوب ایران می‌آورد و حال، مکبث به جای تلاش برای رسیدن به تاج‌وتخت به وسوسه لیدی مکبث، تلاش می‌کند تا بابای بزرگ زار، شود.

به گزارش فرارو؛ نوای زنده و جادویی موسیقی بهرنگ عباسپور و گروه‌اش، ترکیب‌بندی و طراحی نور رضا خزایی، بازی‌های روان و مبتنی بر نظریه «بیومکانیک میرهولدِ» بازیگران، میزانسن‌های کارگردانی که تلاش می‌کند از هر لحظه‌ نمایش خود یک تابلوی نقاشی ترسیم کند، برخی از ویژگی‌هایی است که این نمایش را تماشایی می‌کند. در این میان از لباس‌های اشخاص بازی در نمایش «مکبث‌زار» که ابراهیم پشت‌کوهی به همراه فرزاد هدایت‌نوری آن‌ را طراحی کردند نیز نمی‌توان به سادگی گذشت.

ابراهیم پشت‌کوهی با «مکبث‌زار» تاکنون صاحب عناوین بسیار شده است که مهمترین آن‌ها نمایش برگزیده فستیوال جهانی شب‌های مسکو، نمایش تقدیرشده در جشنواره مونیخ، اجرا در جشنواره آونییون فرانسه، اجرا در انستیتو تئاتر گیتس مسکو و نهایتا روی صحنه رفتن در کشورهایی چون ارمنستان، آذربایجان و هند است.

این نمایش که این روزها روی صحنه سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر رفته است به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم پشت‌کوهی، تهیه‌کنندگی سعیده اسمعیل‌نیا، مجری طرح آن نیز شبیر پرستار است. «مکبث‌زار» با نقش‌آفرینی شهروز دل‌افکار و گاتا عابدی در نقش مکبث و لیدی مکبث به همراه؛ محمدهادی ‌عطایی، یاشار ‌نادری، سعید ‌برجعلی، فهیمه ‌موسوی‌نیارکی، رضا ‌سلیمی، رضا ‌جهانگیری، سحر ‌عبدالملکی، صابر رضایی، متین ‌مکاری‌مقدم و جواد ‌امیرپور، اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ هر شب ساعت ۱۹ و ۳۰ دقیقه در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه می‌رود.

در ادامه گفتگو با کارگردان «مکبث زار» را می‌خوانید: 

شما پس از ۷ماه تعطیلی تئاترشهر(سالن اصلی) که به دلیل شرایط جامعه و فضای ملتهب برآمده از آن تصمیم به اجرای مکبث زار گرفتین، دلیل خاصی داشت؟

«مکبث‌زار همچون نسخه اصلی که شکسپیر نگاشته و دیگر اقتباس‌هایی که از این اثر جاودانه شده، سعی دارد تا قدرت را نقد کند، اما با این تفاوت که فضا و جغرافیایی که قصه مکبث در آن اتفاق می‌افتد، دیگر کاخ پادشاه اسکاتلند نیست و جنوب کشور خودمان ایران است. تفاوت کار ما به جغرافیا منحصر نمی‌شود چرا که زار، افسانه کهنه‌ی سرزمین‌مان با مکبث درآمیخته و در ساختار نیز خیلی از اشکال آیین‌های شرقی را در آن خواهیم دید. مکبث شاهکاری جاودانه از شکسپیر است که من سعی داشتم با بهره‌مندی از هنر کولاژ فرازمانی و ورامکانی اجرایش کنم. حرف نمایشنامه مکبث، مسئله امروز ماست.

راز

در خصوص تفاوت‌‌های مکبث شکسپیر و مکبث‌زار توضیح دهید.

«تفاوت‌هایی که مکبث‌زار به لحاظ فرم اجرایی به خود می‌گیرد، این اثر را به نسبت آنچه در گذشته از آن سراغ داریم، متمایز می‌کند. در این اثر از آیین‌های نمایشی شرقی استفاده شده که دستکم در فرم اجرائی برای مخاطب تازه‌گی و حلاوت ویژه‌ای به همراه دارد.

من مکبث را در بستر آیین‌زار روایت می‌کنم. زار بخشی از فرهنگ ماست. هر ملتی برای رشد مستلزم شناخت ریشه‌های تاریخ و فرهنگ خود است. امروز شاهد آن هستیم که در این دست آیین‌ها در جای جای کشور به باد نسیان سپرده می‌شود. چرا که ما نه ساختاری برای شناسایی و مطالعه این ریشه‌ها در کشور تدارک دیده‌ایم و نه عزم و اراده‌ای برای حفظ آن حتی میل و رغبتی نیز به این مهم نشان نمی‌دهیم. یک جهانی‌سازی، یک‌دست‌سازی و.... همه خطراتی‌ست که فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌های ایرانی را تهدید به نابودی می‌کند.

آیین زار حتی با اسلام نیز متاثر شده و در ماه‌های حرام مسلمین این مراسم برگزار نمی‌شود. در دیگر ماه‌های سال بنا به ضرورت و در عید باستانی نوروز در بندعباس در محله‌ی سیاه‌ها جشنی‌ست به نام "لیوا" که در این جشن پذیرای افرادی غیر از اهالی "هوا" نیز هستند و همگان می‌توانند در این رقص حضور داشته‌باشند البته چنانچه رابط و آشنایی نیز داشته باشند. من از ۵سالگی با مراسم زار آشنا شدم و این به اندازه‌ای در من نشست و شکل‌گرفت تا سرانجام حاصلش، تطبیق با مکبث میوه داد و به بار نشست.»

جسارت خاصی میخواهد تا یکی از شاهکارهای ادبیات نمایشی جهان را با زیست‌بوم ایرانی آداپته کنید، چگونه بر این تهدید فائق آمدید؟

«کالین مک‌گین» فیلسوف بریتانیایی در کتاب «فلسفه شکسپیر» از ۴ درونمایه برای مکبث سخن می‌گوید. نخست؛ رابطه شخصیت و کنش، دوم تفاوت ظاهر و حقیقت، سوم ماهیت زمان و در آخر قدرت تخیل.

شما در نمایش شاهد قدرت تخیل به عنوان عنصر پیش‌ران مکبث‌ زار است. وقتی مکبث تخیل می‌کند که دیگر صاحب ۱۷ خیزران است و بابای بزرگ زار آنگاه شروع می‌کند. نقل است در حکومت‌های دیکتاتوری تا ۱۵ دقیقه قبل و بعد ظهور و سقوط همه چیز آرمانی‌ست. ما در بخشی از صحنه که مکبث توسط پارچه بر دوش ابله کشانده می‌شود، به سخن می‌آید که؛ (( امروز یا من بادهای موزی را تسخیر می‌کنم یا آن‌ها مرا نابود می‌کنند...)) و سپس چنین ادعای بزرگی می‌کند : ((من زندگی را به مرگ یاد می‌دهم)). رسیدن به چنین باوری بی‌تردید سقوطِ حتمی به دنبال خواهد داشت.

به تعبیر "ولادیمیر ناباکوف" فیلسوف روسی؛ "وقتی تصاویر تبلیغ شده از رهبران در اماکن عمومی بزرگتر از اندازه تمبر پستی شود، خطر دیکتاتوری در آن جامعه حتمی است!"»

راز

برخی بر این باورند فرمالیست‌ها فرم را فدای محتوا می‌کنند، آیا استفاده از نظریه "بیومکانیک میرهولد" که به کشف ذهنیت نویسنده بوسیله حرکات بدن بازیگر تاکید دارد جهت بالانس فرم و محتوای به کار بسته شده؟

«فرمالیست‌های روسی نظریه‌ای در باب فرم و محتوا دارند و این دو را دو روی یک سکه می‌دانند به این معنا که قابل تفکیک از هم نیستند.

برخی بر این باورند که فرم، محتوا را نیز خواهد ساخت. اینکه نظریه «بیومکانیک میرهولد» نسبت به دیگر آثارم در مکبث زار پر رنگ‌تر است، ناظر به این اعتقاد من است؛ “تئاتر هنری برای شنیدن نیست، تئاتر هنری برای دیدن و شنیدن هم نیست، تئاتر هنری‌ست برای تمام حواس، وقتی شما با این دیدگاه نمایشی را کارگردانی می‌کنید، ژست‌ها، رفتار و حرکت بازیگر باید گویای مفاهیم باشد، یعنی استخراج معنا از فرم. پس در شروع تمرینات سعی کردم با به کار بستن نظریه «بیومکانیک میرهولد» به عنوان پدر تئاتر تجربی از آن استفاده کنیم.»

مخاطب در هر لحظه از نمایش مکبث‌ زار شاهد شکل‌گیری یک تابلو و یک تصویر متفاوت جالب است، به نظر کارگردان چنین نمایشی با هنرهای تجسمی بیگانه نیست، چقدر این گفته صحیح است؟

اساسا یک کارگردان باید دانش بصری داشته باشد و بر مبادی سواد بصری تسلط کافی را داشته باشد تا بتواند اثر نمایشی خلق کند. همواره علاقمند آثار برجسته نقاشی جهان بودم و در آنها تامل و تفکر کرده‌ام. شاید این از دوستان بسیار نزدیکم که از جمله هنرمندان برجسته نقاش هستند نشات گرفته است. در نمایش مکبث زار کار فراتر رفته و در بخش‌هایی از کار عینا برخی از مشهورترین تابلوهای نقاشی جهان بازسازی می‌شود. به مانند تابلوی نقاشی «کلاس تشریح» اثر «رامبراند» نقاش برجسته هلندی هستیم.

در بخشی از نمایش، اهل هوا به انتظار مکبث لحظاتی سکوت می‌کنند، این سکوت به اندازه‌ای است که تماشاگر مسخ می‌شود، این سکوت چگونه شکل گرفت؟

به اعتقاد من نمایشنامه صدایی است بین دو سکوت. در اهمیت سکوت دراماتیک همین بس که آنتوان چخوف خطاب به استانیس‌لافسکی و گروه بازیگرانش می‌گوید؛ “در متون من سفیدی‌ها به مراتب از سیاهی‌ها(نوشته‌ها) پر اهمیت‌تر است”. در طول عمر حرفه‌ای‌ام در مقام کارگردان تئاتر، سعی کردم به اهمیت سکوت دراماتیک توجه ویژه‌ای داشته باشم. این سکوت اگر یک‌صدم ثانیه جابه‌جا شود، نمایش با فروپاشی ریتم و ضرباهنگ مواجه خواهد شد و اگر به جا و به موقع باشد، مخاطب مسخ سکوت خواهد شد.

راز

در نمایش مکبث زار یک پارچه قرمز تمام طول نمایش پیش‌برنده درام است، در این خصوص توضیح می‌دهید؟

«پیش زمینه ان، اتللو شکسپیر است. دراماتیک‌ترین شئ که در تاریخ ادبیات نمایشی وجود دارد، دستمالی‌ست که اتللو آن را به دزدمونا همسر خود هدیه می‌دهد و در آخر همین دستمال است که سبب کشته شدنش می‌شود. حال آنکه در مکبث زار نیز پارچه قرمز نقش بسیار دراماتیکی داشته و بدون این پارچه قرمز نمایش مکبث زار را نمی‌توان اجرا کرد یا حداقل این اجرا وجود نخواهد داشت.

یک ضرب‌المثل ژاپنی می‌گوید «مرتب کردن از راه حذف کردن.» در شروع نمایش وقتی همه عناصر نمایش حذف می‌شوند به یک جایگزینی رسیدیم که غیر قابل حذف است و آن همان پارچه قرمز است که در صحنه‌ای دیوار است جایی دیگر قصر، جایی تخت، جایی سریر خون، رود خون، صندلی، تابوت و... این پارچه قرمز در بزنگاه‌های مختلف اشکال متفاوت به خود می‌گیرد. بنابراین انقدر حضور این پارچه کارکرد دراماتیک دارد که حضورش به مثابه بازیگران حیاتی است. پس این پارچه قرمز در مکبث زار تشدید کننده خشونت و خون در نمایش است و در نهایت به همه این‌ها بازیگران درجه یکی را اضافه کنید که کار با این پارچه را به خوبی فراگرفتند و با پارچه مثل یک پارتنر رفتار می‌کنند.»

این روزها برخی می‌گوید نباید تئاتر کار کرد، نظر شما چیست؟

«با احترام به همه دوستان باید بگویم که مگر دیگر مشاغل تعطیل کردند، ما با تعطیلی تئاتر تنها می‌گوییم که کار ما جدی نیست. اگر تئاتر به مانند نان ضروری باشد، خود هنرمند آن‌ را تعطیل نخواهد کرد و اگر ما کارمان را تعطیل نکنیم به مردم جامعه و مسئولین این پیام را مخابره می‌کنیم که تئاتر ضرورت جامعه است.

هنر سرگرمی نیست، هنر اصل و متن زندگی است. پس بنابراین کاملا مخالف خاموشی فرهنگ و هنر هستم و حتی بیشتر شما با اثر هنری خود می‌توانید اعتراض کنید، جریان بسازید و تولید اندیشه کنید. اساسا ذات هنر به ویژه هنر زنده تئاتر رگ و ریشه نقادی در خود دارد. تعطیلی تئاتر آسیب بر پیکره فرهنگ است. در دوران جنگ جهانی و زیر سنگین‌ ترین بمباران‌ها هرگز سالن‌های تئاتر تعطیل نشد. می‌خواهم جمله‌ای از ویرجینیاولف درباره ادبیات را به تئاتر تعمیم بدهم؛ «اگر ادبیات نبود، این کثافت زندگی ما را خفه می‌کرد.»

این نسبت اهالی تئاتر با کار و حرفه‌شان است تئاتر همه زندگی و زیست ماست. تئاتر مامنی است که اجازه می‌دهد بیش از این دچار تنگی‌نفس نشویم. من در تئاتر سعی می‌کنم تا دریچه‌ای برای هوا، برای نفس، برای عشق و آزادی خلق کنم. من به شدت برای حضور چشمگیر تماشاگران هیجان‌زده‌ام. زندگی جریان دارد، تئاتر حقیقتِ واقعی‌تر از واقعی زندگی‌ست، تئاتر آینه طبیعت است و جوهر زندگی است و هنر نمایش تعطیل‌شدنی نیست.»

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین