خبر درگذشت کیومرث پوراحمد همه حاضران در منزلش را در شوک فرو برده و یا در سکوت به سر میبرند یا با گریهای آرام از آخرین تماسهایشان و مکالمه با او صحبت میکنند، مکالمههایی که محتوای آنها خبر مرگ را برایشان غیرقابل باور میکند.
جمعی از هنرمندان سینما پس از درگذشت ناگهانی کیومرث پوراحمد با حضور در منزل این کارگردان در حالی که همگی در بهت به سر میبرند، با خانواده این کارگردان ابراز همدردی کردند.
خبرنگار ایسنا با حضور در منزل خالق «شب یلدا» در حالیکه ساعاتی از اعلام خبر درگذشت شوکهکننده این سینماگر گذشته بود، گزارش داد که در بدو ورود به ساختمان محل سکونت این فیلمساز، صدای شیون همسرش شنیده میشود و او قطعا دوست داشت به جای این شرایط تلخ، میزبان مهمانان خود برای دید و بازدیدی به بهانهی شروع سال جدید باشد.
خبر درگذشت کیومرث پوراحمد همه حاضران در منزلش را در شوک فرو برده و یا در سکوت به سر میبرند یا با گریهای آرام از آخرین تماسهایشان و مکالمه با او صحبت میکنند، مکالمههایی که محتوای آنها خبر مرگ را برایشان غیرقابل باور میکند.
کیانوش عیاری، گلاب آدینه، رخشان بنیاعتماد، میلاد صدرعاملی، علیرضا معتمدی، مهری شیرازی، عباس یاری، میناوحید،مسعود جعفری جوزانی، هوشنگ گلمکانی، احمد امینی، محمد مهدی عسگرپور، حبیب احمدزاده، فردین خلعتبری، علی قائممقامی، مرضیه برومند،جابر قاسمعلی، ابراهیم حقیقی، منصوره وافری، محمدرضا غفاری، کوروش سلیمانی از جمله هنرمندانی هستند که به دیدار همسر پوراحمد آمدهاند.
پوراحمد در روزهای گذشته در بندر انزلی به سر می برده و صبح امروز از این دنیا رخت سفر بسته است.
درباره علت مرگ این کارگردان سینما اخبار و حاشیههایی منتشر شده است اما آنچه با وجود این اتفاق قطعی، دوستان و همکارانش را بیشتر اندوهگین کرده، پیگیریهایش تا همین چند روز قبل، برای تدوین دوباره و تغییراتی در فیلم آخرش «پرونده باز است» بوده است.
خانواده پوراحمد قرار است فردا (۱۷ فروردین ماه) عازم رشت شوند تا کارهای اداری برای انتقال پیکر وی انجام شود، البته زمزمههایی هم در منزلش شنیده میشود که نامهای شاید به عنوان وصیتنامه از مرحوم پوراحمد وجود دارد که در آن خواسته تا در اصفهان به خاک سپرده شود اما همکارانش که پیگیر امور هستند میگویند با توجه به در دسترس نبودن نامه و بیتابی همسرش هنوز چیزی قطعی نیست.
با این حال، این احتمال هست که اگر قرار باشد خاکسپاری در جایی به غیر از تهران انجام شود، مراسم تشییع جداگانه در تهران انجام شود.
«خانهام سوخت، این بدبختی نیست، خود مرگه. کیو، چرا من را کشتی؟» این صدای فریاد همراه با گریه و زاری همسر کیومرث پور احمد است.
به خانهاش رفتم، انتهای کوچهای دنج درست در خیابان ولیعصر، کمی بالاتر از پارک ساعی، نیازی به دانستن پلاک نبود، همین که وارد کوچه شدم، هنرمندان غمگین را دیدم که جلوی در خانهاش ایستاده بودند. مرضیه برومند که این روزها مدیرعامل خانه سینما است هم آمده بود و آنجا ایستاده بود، اما اینبار هیچ خندهای رو لبانش و هیچ نشاطی در چشمانش نبود. از پلهها بالا رفتم، صدایی به جز گریههای جانسوز و فریادهای همسرش نبود دائم داد میزد، «چرا من را کشتی؟ خانهام سوخت، این بدبختی نیست، خود مرگه. کیو، چرا من را کشتی؟» این صدای فریاد همراه با گریه و زاری، مهرانه ربی، همسر کیومرث پوراحمد است که کیومرث را کیو صدا میکند. خبری از دخترش مریم نبود، در فرانسه است و حالا غم دوری از خانواده و از دست دادن پدر، بیش از هر زمانی او را میآزارد.
دوستان او مثل علی قائم مقامی دائم در جنب و جوش بودند و رسیدگی به کارهای متفرقه مثل، هماهنگی برای رفتن به انزلی را برعهده داشتند، شاید عصر، شاید شب، قرار بود بروند و جسم بیجان خاطره سینمای ایران را آماده خاکسپاری کنند، شاید در اصفهان، شاید در تهران، زیرِلبِ اطرافیان نام خاکسپاری و اصفهان به گوش میخورد.
همسرش دقایقی آرام میشد و دوباره فریاد میزد من این شعلههای آتش را میبینم.
هوشنگ گلمکانی، عباس یاری، حبیب احمدزاده با مهرانه همدردی میکردند، اندکی آرام میشد و دوباره نالههایش دیوار خانه جمع و جورش را میلرزاند. هرکسی که میگفت مرگ خودخواسته است، اطرافیان میگفتند، نه، اما علی قائم مقامی، با قطعیت این احتمال را تکذیب میکرد و یک توضیح داشت: من پریشب با کیومرث صحبت کردم، دنبال کارهای فنی صدای «پرونده باز» (آخرین اثر سینمایی پوراحمد) بود و داشت کارهای آن را پیگیر میکرد.
دوباره همسرش فریاد میزد «چه کار باید میکردم که حالت خوب باشد؟ چه کار باید میکردم که نکردم؟ چرا اینطوری مرا رها کردی؟ میدانستی من کسی را به جز تو ندارم کیو.».
کسی این مرگ خود خواسته را باور نمیکرد، همه میگفتند حالش خیلی خوب، اما دیگر باید این واقعه مورد پذیرش قرار میگرفت چون دادستانی گیلان، خودکشی را عامل فوت پوراحمد اعلام کرد.
همسرش میگفت: «کرونا گرفت برایش کپسول اکسیژن تهیهکردم، عصبانی میشد که من چیزیم نیست، چرا آنقدر نگرانی، چقدر میخواهی نگران من و مریم باشی به خودت فکر کن.»
این هنرمند که حتی مرگش هم روایت یک قصه بود، یک قصه درام از کارگردان موفقی که خاطرات کودکیمان را رقم زد و رفت تا مرگش هم جوری باشد که از ذهنها پاک نشود و در نهایت هم کنار جسدش یک دست نوشته خودکشی پیدا شد.
ازخانه خارج میشوم.
فضای غمبار آنجا اشک همه را درآورده، کفشهای زیادی جلوی در است؛ اما کفشهای صاحبخانه، نه!
شاید پوراحمد همان حوالی پرسه میزد و دائم از خودش میپرسید: «کفشهایم کو؟»*شاید در بین انبوه جمعیتی که به سوگ نشستهاند کفشهایش را میجوید؟
از پلهها پایین میآیم جلوی در همچنان چندین هنرمند ایستادهاند، محمدمهدی عسگرپور را میبینم نیازی نیست گریه کند، عزا در چشمانش است. قصه طبقه اول این خانه هم به پایان رسید اما هنر پوراحمد هیچوقت تمام نمیشود.
کیومرث پوراحمد (متولد ۲۵ آذر ۱۳۲۸) کارگردان، فیلمنامهنویس، تدوینگر و تهیهکننده کشورمان، دانشآموخته رشته کارگردانی سینما بود و آثار متعددی از جمله «تیغ و ترمه»، «کفشهایم کو؟»، «۵۰ قدم آخر»، «اتوبوس شب»، «نوک برج»، «گل یخ»، «خواهران غریب»، «بخاطر هانیه»، «بیبی چلچله»، «قصههای مجید» و «سرنخ» را در کارنامه خود دارد.
صبح امروز ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ درگذشت و سید مهدی فلاح میری دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان با تایید خبر فوت کیومرث پور احمد گفت به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شدند و خودکش را عامل مرگ دانستند. او ساعت یک بامداد روز چهارشنبه مورخ ۱۴۰۲/۱/۱۶ در یکی از واحدهای دهکده ساحلی انزلی فوت کرده است.
*اشاره به فیلم کفشهایم کو؟ دیگر اثر زنده یاد پوراحمد است که در آن فیلم به مسئله آلزایمر پرداخته است. یکی از احتمالاتی که بعضی آن را از دلایل مرگ خودخواسته پوراحمد دانسته اند.